اولین دایرةالمعارف دیجیتال از کتاب شریف «الغدیر» علامه امینی(ره)
۲۱ مهر ۱۴۰۴

عثمان سنت پیامبر(ص) را از یک زن می آموزد

متن فارسی

دو امام- شافعی و مالک- و دیگران به اسناد از فریعه بنت مالک بن سنان آورده اند که وی به نزد پیامبر(ص) شد و از او پرسید آیا می توان مبه نزد کسانم در بنی خدره برگردم زیرا شوهرم در جستجوی بندگان فراری اش بیرون شده و چون به حوالی قدوم رسیده آنان را یافته و ایشان او را کشته اند آن گاه از پیامبر (ص) خواست که به نزد کسانش برگردد زیرا شوهرش او را در خانه ای که ملک وی باشد جای نداده. به گفته فریعه: پیامبر (ص) پاسخ داد ” آری” و من برگشتم و در حجره یا مسجد بودم که اومرا بخواند- یا بفرمود تا مرا بخواندند و سپس گفت “: من به تو چه گفتم “؟ من داستان خود را با شوهر خویش که قبلا یاد کرده بودم دوباره گفتم و او گفت: در خانه ات بمان تا مدت مقرر به سر رسد. فریعه گفت: پس من 4 ماه و ده روز ایام عده را در آنجا گذراندم و چون روزگار عثمان شد درپی من فرستاد و آن داستان را پرسید ومن او را آگاه ساختم تا از آن پیروی کرد و بر اساس آن داوری نمود شافعی در الرساله می نویسد: عثمان با همه پیشوائی و برتری و دانش خود در قضاوتمیان مهاجران و انصار خبر یک زن را ملاک گردانید.و در اختلاف الحدیث می نویسد: فریعه بنت مالک، عثمان را خبر داد که پیامبر (ص) به او فرمود پس از وفات شوهرش در خانه خویش بماند تا مدت مقرر به سر رسید، عثمان نیز از همین حدیث پیروی کرد و آن را مبنای قضاوت گردانید. ابن القیم در زاد المعاد می نویسد “: این حدیثی صحیح است که در حجاز و عراق شهرت دارد و مالک آن را در موطا خود نقل کرده و به آن استدلال نموده و آن را مبنای مذهب خود گردانیده ” سپس قول ابن حزم را که این حدیث را ضعیف شمرده نقل کرده و خطا بودن آن قول را آشکار ساخته و گوید ” آن چه ابو محمد ابن حزم گفته نادرست است ” و سپس سخن ابن عبدالبر را می آورد که گفت: این حدیث مشهور است و نزد علمای عراق و حجاز معروف می باشد برگردید به الرساله از شافعی ص ، 116 ،کتاب الام از همو 208: اختلاف الحدیث از همو که در حاشیه کتاب الام چاپ شده 22:7 ، موطا مالک 36:2 ، سنن بوداود 362:1 ، سنن بیهقی 434:7 ، احکام القرآن از جصاص 496:1 ، زاد المعاد 404:2 ، الاصابه 386:4 ، نیل الاوطار 100:7 که در آن جا می خوانیم: پنج محدث بزرگ آن را آورده اند و ترمذی جداگانه نیز به صحت آن حکم کرده و نسائی و ابن ماجه سخنی از فرستادن عثمان در پی فریعه به میان نیاورده اند.

(الغدیر فی الکتاب و السنة و الادب ج 8  ص 294)

متن عربی

الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب، ج 8، ص: 294

20- الخلیفة یأخذ السنّة من امرأة

أخرج الإمامان الشافعی و مالک و غیرهما بالإسناد عن فریعة بنت مالک بن سنان أخبرت: أنّها جاءت النبی صلی الله علیه و آله و سلم تسأله أن ترجع إلی أهلها فی بنی خدرة و أنّ زوجها خرج فی طلب أعبد له أبقوا حتی إذا کانوا بطرف القدوم لحقهم فقتلوه، فسألت رسول اللَّه صلی الله علیه و آله و سلم أنّی أرجع إلی أهلی فإنّ زوجی لم یترکنی فی مسکن یملکه، قالت: فقال رسول اللَّه صلی الله علیه و آله و سلم: «نعم»، فانصرفت حتی إذا کنت فی الحجرة أو فی المسجد دعانی أو أمر بی فدعیت له قال: «فکیف قلت؟» فرددت علیه القصّة التی ذکرت له من شأن زوجی فقال: «امکثی فی بیتک حتی یبلغ الکتاب أجله». قالت: فاعتددت فیه أربعة أشهر و عشراً، فلمّا کان عثمان أرسل إلیّ فسألنی عن ذلک فأخبرته فاتّبعه و قضی به.

قال الشافعی فی الرسالة: و عثمان فی إمامته و فضله و علمه یقضی بخبر امرأة بین المهاجرین و الأنصار.

و قال فی اختلاف الحدیث: اخبرت الفریعة بنت مالک عثمان بن عفّان أنّ النبیّ صلی الله علیه و آله و سلم أمرها أن تمکث فی بیتها و هی متوفّی عنها حتی یبلغ الکتاب أجله، فاتّبعه و قضی به.

قال ابن القیّم فی زاد المعاد: حدیث صحیح مشهور فی الحجاز و العراق و أدخله مالک فی موطّئهِ، و احتجّ به و بنی علیه مذهبه، ثمّ ذکر تضعیف ابن حزم إیّاه و فنّده و قال: ما قاله أبو محمد فغیر صحیح. و ذکر قول ابن عبد البرّ فی شهرته، و أنّه معروف عند علماء الحجاز و العراق.

راجع «1» الرسالة للشافعی (ص 116)، کتاب الأُم له (5/208)، اختلاف

الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب، ج 8، ص: 295

الحدیث له هامش کتاب الأُم (7/22)، موطّأ مالک (2/36)، سنن أبی داود (1/362)، سنن البیهقی (7/434)، أحکام القرآن للجصّاص (1/496)، زاد المعاد (2/404)، الإصابة (4/386)، نیل الأوطار (7/100) و قال: رواه الخمسة و صحّحه الترمذی و لم یذکر النسائی و ابن ماجة إرسال عثمان.

قال الأمینی: هذه کسابقتها تکشف عن قصور علم الخلیفة عمّا توصّلت إلیه المرأة المذکورة، و هاهنا نعید ما قلناه هنالک، فارجع البصر کرّتین، و أعجب من خلیفة یأخذ معالم دینه من نساء أُمّته، و هو المرجع الوحید للأمّة جمعاء یومئذٍ فی کلّ ما جاء به الإسلام المقدّس کتاباً و سنّة، و به سُدّ فراغ النبیّ الأعظم، و علیه یُعوّل فی مشکلات الأحکام و عویصات المسائل فضلًا عن مثل هذه المسألة البسیطة.

ثمّ اعجب من ابن عمر أنّه یری من هذا مبلغ علمه أعلم الصحابة فی یومه، ما عشت أراک الدهر عجباً.