اولین دایرةالمعارف دیجیتال از کتاب شریف «الغدیر» علامه امینی(ره)
۲۱ مهر ۱۴۰۴

عثمان و توسعه مسجدالحرام

متن فارسی

خلیفه خانه خدا – کعبه- را پهناور می نماید

طبری در تاریخ خود 47:5 – به هنگام یادآوری از رویدادهای بیست و ششمین سال پس از کوچیدن پیامبر به مدینه- می نویسد: در همین سال بود که عثمان زمینه پرستشگاه مسلمانان رابیافزود و آن را پهناور نمود، ساختمان های گروهی از همسایگان را بخرید و دیگران که به فروش تن در ندادند سرای هاشان را ویران ساخت و بهای آن را در گنجینه دارائی توده نهاد و چون بر سر او بانگ و فریاد راه انداختند دستور داد ایشان را زندانی کنند و گفت می دانید چه انگیزه ای شما را بر من گستاخ ساخته است؟ راستی که را که جز بردباری من شما را بر من گستاخ نساخته است. عمربا شما همین کار را کرد و بر سر او داد نزدید “. سپس عبد الله- پسر خالد پسر اسید- درباره ایشان با اوبه گفتگو پرداخت تا از بند رهائی- یافتند. گزارش بالا را یعقوبی نیز در تاریخ خود 142:2 و ابن اثیر در الکامل 39:3 آورده اند.

و بلاذری درالانساب 38:5 از زبان مالک آورده استکه زهری گفت: عثمان مسجد پیامبر (ص) را گسترش داد و ده هزار درم سیم ازدارائی خود به هزینه آن رساند پس مردم گفتند: پرستشگاه برانگیخته خدارا گسترش می دهد و برنامه او را دیگرگون می نماید.

امینی گوید: گویا خلیفه نه در کیش اسلام، آئین هم سویه و پا برجائی برای آن چه در دست مردم است می دیده و نه در آئین پاک ما ارزش و آبروئی برای دارائی هاو دارندگان آن سراغ داشته و گویا سخنپیامبر بزرگ (ص) به گوش او نخورده بوده که دست زدن به دارائی هیچ مسلمانی روا نیست مگر او از سر دل خرسندی دهد و بر بنیاد گزارش جصاص در احکام القرآن 157:1 “: مگر از دل و جان خشنود باشد “. و در شفاء قاضی عیاض و نیل الاوطار 182:4 آمده است “: مگر خودش خشنودی دهد ” و بر بنیاد گزارش ابن حبان که آن را درست می شمارند: هیچ مسلمانی را نرسد که چوبدستی برادرش را جز با خشنودی خود او بستاند. و از شگفت ترین چیزها آن که خلیفه خود، روزگار عمر- و هنگام گسترش دادن وی به پرستشگاه- را دریافته و درگیری او را با عباس پسر عبد المطلب- که نمی خواست خانه اش را بدهد- دیده و پیش چشمش بود که ابی پسر کعب و ابوذر غفاری و جز ایشان، داستان ساختمان بیت المقدس بهدست داود (ع) را گزارش کردند و عباس همان را پشتوانه سخن و دادخواست خود گردانید و عمر نیز که از آئین نامه ارجمند پیامبر آگاه شد در برابرآن سر فرود آورد- که گسترده داوری در ج 6 ص 262 تا 266 از چاپ دوم گذشت- جز آن که این یکی مرد پروای هیچ یکاز این ها را نداشت و آن آئین نامه چون و چرا ناپذیر را پایمال نمود و آن گاه کار عمر را دستاویز گردانید و این را که مردم از وی می ترسیده اند و او چون بردباری نموده باکی از وی ندارند. پس خانه های مردم را بی آن که خشنودی دهند ویران ساخته و کسانی را که در این باره با وی به گفتگو و چون و چرا پرداخته اند به زندان افکنده و بهای آن را در گنجینه دارائی توده نهاده تا آن جا که مردم گفتند: مسجد برانگیخته خدا را پهناور می سازد و آئین نامه او را دیگرگون می نماید.

(الغدیر فی الکتاب و السنة و الادب ج 8 ص 187 تا 188)

متن عربی

5- توسیع الخلیفة المسجد الحرام

قال الطبری فی تاریخه «2» (5/47) فی حوادث سنة (26) الهجریّة: و فیها زاد

الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب، ج 8، ص: 187

عثمان فی المسجد الحرام و وسّعه، و ابتاع من قوم و أبی آخرون، فهدم علیهم و وضع الأثمان فی بیت المال، فصاحوا بعثمان فأمر بهم الحبس و قال: أ تدرون ما جرّأکم علیّ؟ ما جرّأکم علیّ إلّا حلمی، قد فعل هذا بکم عمر فلم تصیحوا به. ثمّ کلّمه فیهم عبد اللَّه بن خالد بن أسید فأُخرجوا. و ذکره هکذا الیعقوبی فی تاریخه «1» (2/142)، و ابن الأثیر فی الکامل «2» (3/39).

و أخرج البلاذری فی الأنساب (5/38) من طریق مالک عن الزهری قال: وسّع عثمان مسجد النبیّ صلی الله علیه و آله و سلم فأنفق علیه من ماله عشرة آلاف درهم، فقال الناس: یوسّع مسجد رسول اللَّه و یغیّر سنّته.

قال الأمینی: کأنّ الخلیفة لم یکن یری للید ناموساً مطّرداً فی الإسلام، و لا للملک و المالکیّة قیمة و لا کرامة فی الشریعة المقدّسة، و کأنّه لم یقرع سمعه

قول نبیّ العظمة صلی الله علیه و آله و سلم: «لا یحلّ مال امرئ مسلم إلّا عن طیب نفس منه» «3».

و إنّ من العجب العجاب أنّ الخلیفة نفسه أدرک عهد عمر و زیادته فی المسجد، و شاهد محاکمة العبّاس بن عبد المطّلب معه و إباءه عن إعطاء داره، و روایة أبیّ بن کعب و أبی ذر الغفاری و غیرهما حدیث بناء بیت المقدس عن داود علیه السلام، و قد خصمه العبّاس بذلک، و ثبتت عند عمر السنّة الشریفة فخضع لها، کما مرّ تفصیله فی الجزء السادس (ص 262- 266). غیر أنّ الرجل لم یکترث لذلک کلّه و یخالف تلک السنّة الثابتة، ثمّ یحتجّ بفعل عمر و هیبة الناس لکنّه حلم فلم یهابوه، فهدم دور الناس من دون رضاهم و سجن من حاوره أو فاوضه فی ذلک، و وضع الأثمان فی بیت المال

الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب، ج 8، ص: 188

حتی قال الناس: یوسّع مسجد رسول اللَّه و یغیّر سنّته.