اولین دایرةالمعارف دیجیتال از کتاب شریف «الغدیر» علامه امینی(ره)
۲۱ مهر ۱۴۰۴

علمای شیعه و سنی که غدیریه امیرالمؤمنین(ع) را در کتب خود ذکر کرده‌اند

متن فارسی

شعرای غدیر در قرن اول هجرى

1- أمیر المؤمنین على (ع).
کتاب را به نام مولایمان على أمیر المؤمنین (ع) آغاز کرده و تبرک می‌جوئیم. او خلیفه پیامبر خداست. همانا على (ع) بعد از رسول اکرم (ص) فصیحترین و آشناترین مردم است به خصوصیات و موازین کلام عرب، و هم اوست که از کلام پیامبر گرامى من کنت مولاه فهذا علىّ مولاه» چنین فهمیده که مولا یعنى امامی که طاعتش چون پیامبر بر همه واجب است.
آن حضرت در ضمن اشعارى چنین سرود «1»:

محمّد، پیامبر خدا؛ برادر مهربان من است «2»
و حمزه، سرور شهیدان عموى من.
و جعفر، آنکه روز و شب با ملائکه در پرواز است، پسر مادر من است.
دختر پیامبر باعث سکون دل و همسر من است، خون و گوشت او با خون و گوشت من بستگى دارد.
و دو نوه پیامبر، پسران من و فاطمه‌اند، (به من بگوئید) کدامین شماها چنین بهره‌اى دارید؟
از روى درک و علم، قبل از همه شما، اسلام اختیار نمودم «1»
و پیامبر خدا، در روز غدیر خم، به امر خدا، ولایتم را بر شما واجب نمود «2»
پس واى بر آنکه در روز بازپسین به ملاقات خدا رسد، در حالیکه به من ظلم نموده باشد.

این اشعار را امیر مؤمنان در جواب نامه معاویه نگاشتند:
نامه معاویه چنین بود:

من داراى فضائلى هستم، پدرم در جاهلیّت بزرگ و آقا بود، در اسلام به پادشاهى رسیدم. خویشاوند پیامبر، و دائى مؤمنین، و نویسنده وحى الهى هستم.

امیر المؤمنین بعد از خواندن نامه فرمود:
آیا پسر هند جگرخوار به این فضائل بر من برترى می‌جوید؟ بعد به جوانى که نزدیکشان بود فرمودند بنویس: محمّد النبىّ اخى و صنوى، تا آخر اشعار که ترجمه‌اش گذشت.

و چون معاویه اشعار حضرت را خواند، امر کرد که از دسترس مردم شام دور نگه دارند، مبادا به سوى حضرت متمایل گردند.

امت اسلامى، صدور این ابیات را حتمى دانسته و بر صحت آن هم‌داستان‌اند، جز اینکه هر گروهى از اهل حدیث، آنچه را که از این اشعار منظورشان بوده مورد بحث و تحقیق قرار داده‌اند. بدون اینکه کوچکترین تردیدى در صدور آن از حضرت، ابراز دارند؛ و به زودى خواهیم گفت که این قصیده از قصاید مشهور است و اغلب حفّاظ و راویان ثقه و آنانکه به دقت نظر موصوفند، آن را روایت نموده‌اند.
و جمعى از بزرگان اهل سنت، از بیهقى نقل کنند که حفظ این اشعار بر همه موالیان على (ع) واجب است تا مفاخر آن حضرت را بدانند.

و امّا راویان این اشعار از شیعیان عبارتند از:

1- معلّم امت اسلامى، استاد ما، شیخ مفید (در گذشته 413 ه- ق) تمام قصیده را در (الفصول المختاره) ج 2 ص 78 روایت نموده و گوید: چگونه این اشعار را انکار کنیم و حال اینکه به حدى مشهور است که هیچگونه خلافى در آن ننموده‌اند و چنان در بین مردم منتشر است که عامه مردم، چه رسد به خاصه، آنرا نقل نموده‌اند.
این شعر، مبین تقدّم على در ایمان است که از روى معرفت و بینش عقلى و علم، به حقانیّت اسلام اقرار نموده و همچنین تصریح به امامت آن حضرت بعد از رسول- اکرم (ص) دارد.
2- شیخ ما، کراجکى (در گذشته 449 ه. ق) در (کنز الفوائد) ص 122.
3- ابو على فتال نیشابورى در (روضة الواعظین) ص 76.
4- ابو منصور طبرسى، که یکى از مشایخ و اساتید روایتى ابن شهر آشوب است در کتاب (احتجاج) ص 79.
5- ابن شهر آشوب (در گذشته 588 ه. ق) در کتاب (مناقب) ج 1 ص 356.
6- ابو الحسن اربلى (در گذشته 692 ه، ق) در (کشف الغمة ص 92.
7- ابن سنجر نخجوانى در (تجارب السلف) ص 42.
8- شیخ على بیاضى (در گذشته 877 ه. ق) در (الصراط المستقیم).
9- مجلسى (در گذشته 1111 ه. ق) در (بحار الانوار) ج 9 ص 375.
10- سید صدر الدین على خان مدنى (در گذشته 1120 ه. ق) در (الدرجات الرفیعة).
11- شیخ ابو الحسن شریف در (ضیاء العالمین) (تألیف شده 1137 ه. ق)

و راویان این قصیده از اهل سنت عبارتند از:

1- حافظ بیهقى (در گذشته 458 ه. ق) که شرح حالش در ج 1 ص 181 ترجمه الغدیر رفته، قصیده را تماما نقل کرده و میگوید:
بر هر شخصی که دوستدار على است واجب است این قصیده را حفظ کند تا مفاخر آن حضرت را بداند.
2- ابو الحجاج یوسف بن محمّد بلوى مالکى مشهور به ابن الشیخ (در گذشته حدود 605 ه. ق) وى درج 1 از کتاب (الف باء) خود ص 439 مینویسد:
امّا على (رض) جایگاه و شرافتى بس بلند دارد، نخستین کسى است که اسلام آورد، همسر فاطمه دختر پیغمبر است «1» و هنگامی که بعضى از دشمنانش بر آن حضرت فخر فروخت، با سرودن ابیاتى، مفاخر خود را بیان فرمود، و از حمزه عموى خود و جعفر فرزند مادر خود نام برد و سرود:
محمّد النبىّ اخى و صنوى- تا آخر اشعارى که ترجمه‌اش گذشت.
و بعد از شعرى که ولایت حضرت و داستان غدیر را ذکر میکند، میگوید:
مراد از این شعر سخن پیامبر است که فرمود:
«من کنت مولاه فعلىّ مولاه اللهمّ وال من والاه و عاد من عاداه»
ترجمه: هر که من مولاى اویم، على مولاى اوست. پروردگارا! دوستى کن با آنکس که على را دوست و پیرو باشد! و دشمن بدار آن را که على را دشمن بدارد!
3- حافظ ابو الحسین زید بن حسن تاج الدین کندى حنفى (در گذشته 612 ه. ق) پنج بیت از قصیده را در کتاب خود (المجتنى) ص 39 از طریق ابن درید، نقل نموده است.
4- یاقوت حموى (در گذشته 626 ه. ق)، که ذکرش در ج 1 ص 193 ترجمه الغدیر گذشت، شش بیت از این قصیده را، در ج 5 (معجم الادباء) ص 266 ذکر کرده و دکتر احمد رفاعى مصرى هم، در تعلیقه کتاب، دو بیت دیگر اضافه نموده است.
5- ابو سالم محمد بن طلحة شافعى (در گذشته 652 ه. ق)- که شرح حالش، در گروه شعراى قرن هفتم خواهد آمد- همه قصیده را در ص 11 (مطالب السؤول) ط. ایران، ذکر کرده و سپس میگوید:
این قصیده را کسانى روایت نموده‌اند که به دقت نظر، و درستکارى معروف بوده‌اند.
6- سبط ابن جوزى حنفى (در گذشته 654 ه. ق)- که شرح حالش در ج 1 ص 195 ترجمه الغدیر گذشت- در ص 62 (تذکرة خواص الامة)، همه قصیده را با اختلاف مختصرى در بعضى ابیات، نقل نموده است.
7- ابن ابى الحدید (در گذشته 658 ه. ق) در ج 2 (شرح نهج البلاغة) ص 377، دو بیت از این قصیده را ذکر و به واسطه شهرت آن، به همان قدر اکتفا مینماید.
8- ابو عبد اللّه محمد بن یوسف کنجى شافعى (در گذشته 658 ه. ق)در ص 41 کتاب (مناقب ط. مصر) قصیده را ذکر نموده، و سپس درباره استدلال بر سبقت على به اسلام گوید:همانا على (کرم اللّه وجهه) در ابیاتى که سروده به قسمتى از این امر اشاره مینماید و راویان موثق هم، آنرا نقل کرده‌اند و سپس بیت اول، سوم، پنجم و هفتم را ذکر میکند.
9- سعید الدین فرغانى (در گذشته 699 ه. ق) که شرح حالش در ج 1 ص 199 ترجمه الغدیر گذشت- در شرح قصیده تائیّه ابن فارض به مناسبت این شعر:
«و اوضح بالتاویل ما کان مشکلا علىّ بعلم ناله بالوصیة / على به واسط علمى که از پیامبر دریافت کرده، هر آنچه مشکل باشد، با تأویلات صحیح روشن و آشکار می‌سازد»

این دو بیت را به عنوان شرح و توضیح آورده است:
و أوصانى النبىّ على اختیار لأمته رضى منه بحکمی‌
و أوجب لى ولایته علیکم رسول اللّه یوم غدیر خمّ‏

– پیامبر گرامى، به من وصیت نمود و مرا براى امتش اختیار کرد و به حکمم رضایت داد؛ و آن ولایتیکه بر شما داشت، در روز غدیر خم براى من لازم شمرد.
10- شیخ الاسلام، ابو اسحق حموى (درگذشته 722 ه. ق)- که شرح حالش در ج 1 ص 200 ترجمه الغدیر گذشت. قصیده را در (فرائد السمطین) از اول آن تا بیت ولایت ذکر کرده و یک بیت هم، قبل از آن اضافه نموده است که عبارت است از:
و اوصانى النبى على اختیار لامته، رضى منه بحکمی‌

11- ابو الفداء، (درگذشته 732 ه. ق) در ج 1 ص 118 تاریخ خود، تنها بیتى که سبقت اسلام حضرت را بیان میکند، ذکر نموده است.
12- جمال الدین محمد بن یوسف زرندى (درگذشته چند سالى بعد از 750 ه. ق) قصیده را جز بیت آخر در (درر السمطین) نقلنموده است «1».
13- ابن کثیر شامى (در گذشته 774 ه. ق)- که شرح احوالش در ج 1 ص 204 و 205 ترجمه الغدیر گذشت- پنج بیت قصیده را در ج 8 ص 8 تاریخ خود (البدایة و النهایة) از ابى بکر بن درید، از دماد، از ابى عبیدة نقل کرده است.
14- خواجه پارسا حنفى (در گذشته 822 ه. ق)- که شرح حالش در ج 1 ص 208 ترجمه الغدیر گذشت- همه قصیده را در کتاب (فصل الخطاب) خود، از کتاب (اربعین) تاج الاسلام خدا بادى بخارى روایت کرده است.
15- ابن صباغ مالکى مکى (در گذشته 855 ه. ق)- که شرح حالش در ج 1 ص 211 ترجمه الغدیر گذشت همه قصیده را در ص 16 کتاب (الفصول المهمة) ذکر، و راویانش را به دقت نظر و درستکارى می‌ستاید.
16- غیاث الدین خواند میر قصیده را در ج 2 ص 5 کتاب (حبیب السیر) از (فصل الخطاب) (خواجه پارسا) روایت کرده است».
17- ابن حجر (درگذشته 974 ه. ق)- که شرح حالش در ج 1 ص 216 ترجمه الغدیر گذشت- پنج بیت قصیده را در ص 79 کتاب (صواعق) نقل کرده و کلام بیهقى را که گذشت ذکر نموده است. ولى در نسخه خطى (صواعق) تمام قصیده مذکور است و همچنین قندوزى صاحب (ینابیع المودة) که از (صواعق) نقل میکند تمام هفت بیت را ذکر کرده است و این خود مؤید درستى نقل اوست از بیهقى. اما هنگام چاپ (صواعق) دستهاى امین!!، بیتى که مشعر بر ولایت حضرت امیر مؤمنان است و بیت بعد از آنرا حذف نموده‌اند.
18- متقى هندى (در گذشته 975 ه. ق)- که شرح حالش در ج 1 ص 217 ترجمه الغدیر گذشت- نامه معاویه و پنج بیت از قصیده جواب حضرت امیر را در ج 6 ص 392 (کنز العمال) ذکر میکند.
19- اسحاقى در ص 33 (لطایف اخبار الدول) نامه معاویه و همه قصیده را ذکر نموده ولى در بیت ولایت تغییرى است بدینسان:
و اوجب طاعتى فرضا علیکم رسول اللّه یوم غدیر خم‏
فویل ثم ویل ثم ویل لمن یرد القیامة و هو خصمی‌

20- حلبى شافعى (در گذشته 1044 ه. ق)- که شرح احوالش در ج 1 ص 222 ترجمه الغدیر گذشت، در ج 1 ص 286 (السیرة النبویة) خود: فقط بیتى را که راجع به سبقت اسلام امیر المؤمنین است ذکر میکند.
21- شبراوى شافعى، استاد دانشگاه از هر مصر، (در گذشته 1172) پنج بیت از قصیده را در (الاتحاف بحب الاشراف) ص 181 و در چاپ دیگر ص 69- نقل نموده.
22- سید احمد قادین خانى، همه قصیده را به اضافه کلام بیهقى، در (هدایة المرتاب) خود نقل میکند.
23- سید محمود آلوسى بغدادى (در گذشته 1270 ه. ق)- که احوالش در ج 1 ص 234 و 235 ترجمه الغدیر گذشت- قصیده را بجز بیت اول و آخر آن در ص 78 (شرح عینیه) شاعر توانا، عبد الباقى عمرى آورده است و گفته: این قصیده بواسطه ثقات از على (ع) نقل شده است.
24- قندوزى حنفى (در گذشته 1293 ه. ق)- که احوالش در ج 1 ص 235 ترجمه الغدیر گذشت- در ص 291 (ینابیع الموده) از ابن حجر نقل نموده است و ص 371 کتاب هم از (اربعین) تاج الاسلام خدابادى بخارى، نقل میکند.
25- سید احمد زینى دحلان (در گذشته 304 ه. ق)- که شرح حالش در ج 1 ص 236 ترجمه الغدیر گذشت- تنها بیتى را که مشعر بر سبقت اسلام على است در (السیرة النبویة)- حاشیه (السیرة الحلبیة) ج 1 ص 190- نقل نموده و سپس میگوید: این بیت را على (ع) در جواب نامه معاویه نوشت و سپس کلام بیهقى را که گذشت نقل میکند.
26- شیخ محمد حبیب اللّه شنقیطى مالکى، تمامى قصیده را درص 36 (کفایة الطالب) نقل نموده و آنرا از جمله روایاتى میشمرد که مورد اطمینان است، و استنادش را به على (ع) صحیح میداند.
توجه: ابن عساکر، در ص 315 تاریخ خود، یک بیت از قصیده را براى بیان فرق بین صهر (- پدر زن) و ختن (- منسوبین زن یا شوهر دختر)، آورده و منسوب به حضرت میداند و آن بیت عبارتست:
محمد النبى اخى و صهرى احب الناس کلهم الیا

و اشتباهى که کرده این است که، مصرع دوم منسوب به ابى الاسود دوئلى است زیرا وى در شعر خود میگوید:
بنوعم النبى و اقربوه احب الناس کلهم الیا

الغدیر فى الکتاب و السنه و الادب، ج‏2، ص: 53

متن عربی

الغدیر فى الکتاب و السنه و الادب، ج‏2، ص: 53

1- أمیر المؤمنین علیه السلام

نتیمّن فی بدء الکتاب بذکر سیّدنا أمیر المؤمنین علیّ خلیفة النبیّ المصطفى- صلّى اللَّه علیهما و آلهما- فإنّه أفصح عربیّ، و أعرف الناس بمعاریض کلام العرب بعد صنوه النبیّ الأعظم، عرف من لفظ المولى فی

قوله صلى الله علیه و آله و سلم: «من کنت مولاه فعلیّ مولاه».

معنى الإمامة المطلقة، و فرض الطاعة التی کانت لرسول اللَّه صلى الله علیه و آله و سلم

و قال علیه السلام:

محمد النبیّ أخی و صنوی «1»             و حمزةُ سیّدُ الشهداءِ عمّی‏

و جعفرٌ الذی یُضحی و یُمسی             یطیرُ مع الملائکة ابنُ أمّی‏

و بنتُ محمد سَکَنی و عِرْسی             منوطٌ لحمُها بدمی و لحمی‏

و سبطا أحمدٍ وَلَدای منها             فَأیّکمُ له سَهْمٌ کسهمی‏

سبقتکمُ إلى الإسلام طُرّا             على ما کان من فَهْمی و علمی «2»

 

الغدیر فى الکتاب و السنه و الادب، ج‏2، ص: 54

فأوجبَ لی ولایتَهُ علیکمْ             رسولُ اللَّه یومَ غدیرِ خُمّ «1»

فویلٌ ثمّ ویلٌ ثمّ ویلٌ             لمن یلقى الإله غداً بظلمی‏

 

ما یتبع الشعر

هذه الأبیات کتبها الإمام علیه السلام إلى معاویة لمّا کتب معاویة إلیه: إنَّ لی فضائل!: کان أبی سیّداً فی الجاهلیّة، و صرت ملکاً فی الإسلام، و أنا صهر رسول اللَّه، و خال المؤمنین، و کاتب الوحی؛ فقال أمیر المؤمنین صلوات اللَّه علیه: أ بالفضائل یبغی علیّ ابن آکلة الأکباد؟! أکتب یا غلام:

محمد النبیّ أخی و صنوی… إلى آخر الأبیات المذکورة.

فلمّا قرأ معاویة الکتاب قال: اخفوا هذا الکتاب، لا یقرأه أهل الشام، فیمیلوا إلى ابن أبی طالب.

و الأمّة قد تلقّتها بالقبول، و تسالمت على روایتها، غیر أنَّ کُلّا أخذ منها ما یرجع إلى موضوع بحثه من دون أیّ غمز فیها، بل ستقف على أنّها مشهورة، و رواها النقلة الأثبات، و نقلها الحفظة الثقات، و ذکر جمعٌ من أعلام السنّة و الجماعة عن البیهقی: أنّ هذا الشعر ممّا یجب على کلّ متوالٍ لعلیٍّ حفظه، لیعلم مفاخره فی الإسلام، فرواها من أصحابنا:

1- معلّم الأمّة شیخنا المفید: المتوفّى (413)، رواها بأجمعها فی الفصول المختارة «2» (2/78) و قال: کیف یمکن دفع شعر أمیر المؤمنین فی ذلک؟ و قد شاع فی شهرته

الغدیر فى الکتاب و السنه و الادب، ج‏2، ص: 55

على حدٍّ یرتفع فیه الخلاف، و انتشر حتى صار مذکوراً مسموعاً من العامّة فضلًا عن الخاصّة، و فی هذا الشعر کفایة فی البیان عن تقدّم إیمانه علیه السلام و أنّه وقع مع المعرفة بالحجّة و البیان، و فیه أیضاً: أنَّه کان الإمام بعد الرسول صلى الله علیه و آله و سلم بدلیل المقال الظاهر فی یوم الغدیر، الموجب له للاستخلاف.

2- شیخنا الکراجکی: المتوفّى (449)، رواها فی کنز الفوائد «1» (ص 122).

3- أبو علیّ الفتّال النیسابوریّ: فی روضة الواعظین «2» (ص 76).

4- أبو منصور الطبرسیّ، أحد مشایخ ابن شهرآشوب، فی الاحتجاج «3» (ص 97).

5- ابن شهرآشوب: المتوفّى (588)، فی المناقب «4» (1/356).

6- أبو الحسن الإربِلی: المتوفّى (692)، فی کشف الغمّة «5» (ص 92).

7- ابن سنجر النخجوانی، فی تجارب السلف (ص 42) و قال ما تعریبه: لعلیٍّ دیوان «6» لا مجال للتردد و الشکِّ فیه.

8- الشیخ علیّ البیاضیّ: المتوفّى (877)، فی الصراط المستقیم «7».

9- المجلسیّ العظیم: المتوفّى (1111)، فی بحار الأنوار «8» (9/375).

10- السیِّد صدر الدین علیّ خان المدنیّ: المتوفّى (1120)، فی درجاته الرفیعة «9».

الغدیر فى الکتاب و السنه و الادب، ج‏2، ص: 56

11- الشیخ أبو الحسن الشریف، فی ضیاء العالمین المؤلَّف (1137).

و رواها من أعلام العامّة:

1- الحافظ البیهقیّ: المتوفّى (458) المترجم (1/110). رواها برمّتها، و قال:

إنَّ هذا الشعر ممّا یجب على کلّ أحد متوال فی علیّ حفظه، لیعلم مفاخره فی الإسلام.

2- أبو الحجّاج یوسف بن محمد البلوی المالکیّ، الشهیر بابن الشیخ: المتوفّى حدود (605). قال فی کتابه ألف باء (1/439):

و أمّا علیٌّ رضى الله عنه فمکانه علیٌّ، و شرفه سَنیٌّ، أوّل من دخل فی الإسلام، و زوج فاطمة علیها السلام بنت النبیّ، و قد نظم فی أبیات المفاخرة، و ذکر فیها مآثره حین فاخره بعض عِداه، ممّن لم یبلغ مداه، فقال رضى الله عنه یفخر بحمزة عمّه و بجعفر ابن أمّه:

محمد النبیُّ أخی و صنوی             و حمزةُ سیّدُ الشهداء عمّی‏

 

و ذکر إلى آخر بیت الغدیر.

فقال: یرید بذلک

قوله علیه السلام: «من کنت مولاه فعلیٌّ مولاه، اللّهمَّ وال من والاه، و عاد من عاداه».

3- أبو الحسین الحافظ زید بن الحسن تاج الدین الکندیّ الحنفیّ: المتوفّى (613)، رواه من طریق ابن درید فی کتابه المجتنى «1» (ص 39) ذکر منها خمسة أبیات.

4- یاقوت الحمویّ: المتوفّى (626) المترجم (1/119). ذکر ستّة أبیات منها فی معجم الأدباء «2» (5/266) و زاد الدکتور أحمد رفاعی المصری بیتین فی التعلیق.

الغدیر فى الکتاب و السنه و الادب، ج‏2، ص: 57

5- أبو سالم محمد بن طلحة الشافعیّ: المتوفّى (652)، تأتی ترجمته فی شعراء القرن السابع. رواها برمّتها فی مطالب السؤول (ص 11) طبع ایران، فقال: هذه الأبیات نقلها عنه علیه السلام الثقات، و رواها النقلة الأثبات.

6- سبط ابن الجوزیّ الحنفیّ: المتوفّى (654) المترجم (1/120). رواها بجملتها فی تذکرة خواصّ الأمّة «1» (ص 62) و فی بعض أبیاتها تغییر یسیر.

7- ابن أبی الحدید: المتوفّى (656). ذکر منها فی شرح نهج البلاغة «2» (2/377) بیتین مکتفیاً عن البقیّة بشهرتها.

8- أبو عبد اللَّه محمد بن یوسف الکنجیّ الشافعیّ: المتوفّى (658). رواها فی المناقب المطبوع بمصر (ص 41)، و قال فی الاستدلال على سبق أمیر المؤمنین إلى الإسلام: و قد أشار علیّ بن أبی طالب- کرّم اللَّه وجهه- إلى شی‏ء من ذلک فی أبیات قالها، رواها عنه الثقات. ثمّ ذکر البیت الأوّل و الثالث و الخامس و السابع.

9- سعید الدین الفرغانیّ: المتوفّى (699) المترجم (1/123). ذکر فی شرح تائیّة ابن الفارض فی قوله:

و أوضَحَ بالتأویلِ ما کان مُشْکلًا             علیٌّ بعلمٍ نالَهُ بالوصیّة

 

بیتین و هما:

و أوصانی النبیُّ على اختیارٍ             لأُمّتِهِ رضىً منه بحُکمی‏

و أوجبَ لی ولایتَهُ علیکمْ             رسول اللَّه یومَ غدیرِ خُمِ‏

 

10- شیخ الإسلام أبو إسحاق الحمّوئیّ: المتوفّى (722) المترجم (1/123).

الغدیر فى الکتاب و السنه و الادب، ج‏2، ص: 58

رواها فی فرائد السمطین «1»، و ذکر من أوّلها إلى آخر بیت الولایة و زاد قبله:

و أوصانی النبیُّ على اختیارٍ             لأُمّته رضىً منه بحُکمی‏

 

11- أبو الفداء: المتوفّى (732)، أخذ منها فی تاریخه (1/118) ما یرجع إلى إسلامه علیه السلام.

12- جمال الدین محمد بن یوسف الزرندیّ: المتوفّى (بضع و 750). ذکرها برمّتها غیر البیت الأخیر: فویلٌ ثمّ ویلٌ ثمّ ویلٌ… فی کتابه نظم درر السمطین «2».

13- ابن کثیر الشامیّ: المتوفّى (774) المترجم (1/126). رواها فی البدایة و النهایة «3» (8/8) عن أبی بکر بن درید، عن دماد، عن أبی عبیدة: و ذکر منها خمسة أبیات.

14- خواجة پارسا الحنفیّ: المتوفّى (822) المترجم (1/129). رواها برمّتها فی فصل الخطاب عن الإمام تاج الإسلام الخدابادی البخاری فی أربعینه.

15- ابن الصبّاغ المکیّ المالکیّ: المتوفّى (855) المترجم (1/131). رواها فی الفصول المهمّة «4» (ص 16) و ذکر منها أربعة أبیات، و قال: رواها الثقات الأثبات.

16- غیاث الدین خواندمیر «5»: رواها فی حبیب السِیَر «6» (2/5) نقلًا عن فصل الخطاب لخواجه پارسا.

17- ابن حجر: المتوفّى (974) المترجم (1/134). ذکر خمسة أبیات منها فی

الغدیر فى الکتاب و السنه و الادب، ج‏2، ص: 59

الصواعق «1» (ص 79) و نقل کلام الحافظ البیهقی المذکور.

توجد فی المخطوط من الصواعق سبعة أبیات، و کذلک فی المنقول عنه کینابیع المودّة للقندوزی «2» (ص 291)، و یؤیّد صحّة نقله عن البیهقی، فإنّه ذکرها برمّتها، لکنّ ید الطبع الأمینة حرّفت عنه بیت الولایة و ما بعده.

18- المتّقی الهندیّ: المتوفّى (975) المترجم (1/135). روى کتاب معاویة فی کنز العمّال «3» (6/392) و ذکر من الأبیات خمسة.

19- الإسحاقیّ: روى کتاب معاویة باللفظ المذکور فی لطائف أخبار الدول «4» (ص 33) و ذکر الأبیات کلّها، و لفظ بیت الولایة فیه کذا:

و أوجَبَ طاعتی فَرْضاً علیکمْ             رسولُ اللَّه یومَ غدیرِ خُمِ‏

فویلٌ ثمّ ویلٌ ثمّ ویلٌ             لِمَنْ یَرِدُ القیامةَ و هو خصمی‏

20- الحلبیّ الشافعیّ: المتوفّى (1044) المترجم (1/139). أخذ منها فی السیرة النبویّة «5» (1/286) ما یرجع إلى إسلامه علیه السلام.

21- الشبراویّ الشافعیّ، شیخ جامع الأزهر: المتوفّى (1172). رواها فی الإتحاف بحبّ الأشراف (ص 181)، و فی طبع (ص 69) و ذکر منها خمسة أبیات.

22- السیِّد أحمد قادین خانی، رواها فی هدایة المرتاب «6»، و حکى عن البیهقی قوله المذکور.

الغدیر فى الکتاب و السنه و الادب، ج‏2، ص: 60

23- السیِّد محمود الآلوسیّ البغدادیّ: المتوفّى (1270) المترجم (1/147).

رواها غیر البیت الأوّل و الأخیر، فی شرح عینیّة الشاعر المفْلق عبد الباقی العمری (ص 78)، و قال: هی ممّا رواه الثقات عنه علیه السلام.

24- القندوزیّ الحنفیّ: المتوفّى (1293) المترجم (1/147). رواها فی ینابیع المودّة «1» (ص 291) نقلًا عن ابن حجر، و (ص 371) نقلًا عن أربعین الإمام تاج الإسلام الخدابادی البخاری.

25- السیِّد أحمد زینی دحلان: المتوفّى (1304) المترجم (1/147). ذکر منها فی السیرة النبویّة «2»- هامش السیرة الحلبیّة- (1/190) ما یرجع إلى إسلامه و قال: هی ممّا کتبه علیٌّ علیه السلام لمعاویة، ثمَّ ذکر کلام البیهقی المذکور.

26- الشیخ محمد حبیب اللَّه الشنقیطیّ المالکیّ، ذکرها برمّتها فی کفایة الطالب (ص 63) و عدّها ممّا وُثِقَ به أنّه من شعر أمیر المؤمنین.

لفت نظر:

أخذ منها

ابن عساکر فی تاریخه «3» (6/315) بیتاً فی بیان الفرق بین الصِهْر و الخَتَن، و قال: قال أمیر المؤمنین علیُّ بن أبی طالب کرّم اللَّه وجهه:

محمد النبیُّ أخی و صهری             أحبُّ الناس کلّهمُ إلیّا «4»

الغدیر فى الکتاب و السنه و الادب، ج‏2، ص: 61

و ذُهِل عن أنَّ الشطر الثانی المذکور هو لأبی الأسود الدؤلی من قوله:

بنو عمِّ النبیِّ و أقربوه             أحبُّ الناس کلّهم إلیّا