اولین دایرةالمعارف دیجیتال از کتاب شریف «الغدیر» علامه امینی(ره)
۲۳ آذر ۱۴۰۳

علم و دانش عمر، 9 برابر دانش مردم است

متن فارسی

سخنانی درباره دانش عمر :

درباره دانش او از زبان پسر مسعود آورده اندکه: اگر دانش زندگان تازی را در یک سوی ترازو بنهند و دانش عمر را در یکسوی، دانش عمر خواهد چربید، و به راستی ایشان چنان می دیدند که او نه دهم دانش را برده است و به گزارش محب طبری: اگر دانش عمر را در یک سوی ترازو نهند و دانش مردمان روی زمین را در یک سوی، البته دانش عمر خواهد چربید. مستدرک از حاکم 86:3 ، استیعاب 430:2 ، الریاض النضره 8:2 ،اعلام الموقعین از ابن قیم ص 6، تاریخ الخمیس 268:2 ، عمده القاری 410:5

-2 و حذیفه گفت: دانش همه مردم در دامن عمر خوانده و فرا گرفته شده- افزون بردانش خود او- استیعاب 430:2 ، اعلام الموقعین ص 6

-3 مسروق گفت: به یاران محمد (ص)نزدیک شدم و در آن چه نزد ایشان بود نگریستم و یافتم که دانش ایشان به شش کس می انجامد به علی و عبد الله و عمر و زید پسر ثابت و ابو درداء و ابی. سپس به این شش تن نیز نزدیک شدم و در آن چه نزد ایشان بود نگریستم و دیدم که دانش ایشان به علیو عبد الله می انجامد اعلام الموقعینص 6

-4 و شعبی گوید: چون کار مردم درباره چیزی به چند سخنی و پراکندگی کشد شما گفته عمر را بگیرید اعلام الموقعین ص 6

-5 و پسرمسیب گفت: پس از برانگیخته خدا (ص) هیچ کس را داناتر از عمر پسر خطاب نمی دانم اعلام الموقعین ص 7

-6 و یکی از پیروان یاران پیامبر گفت: بهنزد عمر شدم و دیدم که آئین شناسان در برابر او همچون کودکانند و او در آئین شناسی و دانش بر ایشان برتری دارد اعلام الموقعین ص 7

-7 و خلد اسدی گفت: با عمر همراه بودم و هیچ کس را ندیدم که از او در زمینه کیش خداوند داناتر و از نامه خداوندی داناتر و در بررسی آئین، نیکوتر باشد الریاض النضره 8:2

این جا سخن را به درازا نمی کشانیم و تنها سفارش می کنیم که جلد ششم این نگاشته را ازص 83 تا 325 از چاپ دوم بخوانید که آن چه در آن جا آمده پژوهشگران را ازپرنویسی در این جا بی نیازی می بخشد و آن گاه تو که در برابر سخنان بالا سر فرود می آوری آیا از آن چه در آن جا آوردیم چیزی می دانی؟ و آیا نتیجه آن بررسی گسترده را دریافتی؟ یا نه؟ اگر نمی دانی که گرفتاری و دردسری است و اگر می دانی که دردسر بزرگ تری… و تو نیک می دانی که بافته های بالا با داستان های شگفت آوری که سرگذشت نامه ها درباره دانش عمر نگاه داشته اند سازشی ندارد و سزاوار همان است که سخنان خود او را درباره دانش خویش پشتوانه بگیریم- که در ج 6 ص 328 از چاپ دوم گذشت- وروشنی رویدادها را آشکار گردانیم چراکه آدمی برخویشتن بینا است.

(الغدیر فی الکتاب و السنة و الادب ج 8 ص 92)

متن عربی

الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب، ج 8، ص: 91

أم کانوا لا یبالون بمن یرسلونه؟- و الرسول دلیل عقل المرسل- لم یکن هذا و لا ذاک و لکن الحبّ یُعمی و یصمّ، و إنّک تجد من نظائر هذه شیئاً کثیراً، و إلیک جملة منه مضافاً علی ما مرّ فی الجزء الخامس ممّا وضعته ید الغلوّ فی فضائله:

1- کلمات فی علم عمر

 [1-] ورد فی علمه عن ابن مسعود: لو وضع علم أحیاء العرب فی کفّة میزان و وضع علم عمر فی کفّة لرجح علم عمر، و لقد کانوا یرون أنّه ذهب بتسعة أعشار العلم.

و فی لفظ المحبّ الطبری: لو وُضع علم عمر فی کفّة و علم أهل الأرض فی کفّة لرجح علم عمر.

مستدرک الحاکم (3/86)، الاستیعاب (2/430)، الریاض النضرة (2/8)، أعلام الموقّعین لابن القیّم (ص 6)، تاریخ الخمیس (2/268)، عمدة القاری (5/410) «1».

2- و قال حذیفة: کان علم الناس کلّهم قد درس فی حجر عمر مع علم عمر. الاستیعاب «2» (2/420)، أعلام الموقّعین (ص 6) «3».

3- و قال مسروق: شاممت أصحاب محمد صلی الله علیه و آله و سلم فوجدت علمهم ینتهی إلی ستّة: إلی علی، و عبد اللَّه، و عمر، و زید بن ثابت، و أبی الدرداء، و أُبیّ. ثم شاممت

الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب، ج 8، ص: 92

الستّة فوجدت علمهم انتهی إلی علیّ و عبد اللَّه. أعلام الموقّعین «1» (ص 6).

4- و قال الشعبی: إذا اختلف الناس فی شی ء فخذوا بما قال عمر. أعلام الموقّعین (ص 6).

5- و قال ابن المسیّب: ما أعلم أحداً بعد رسول اللَّه صلی الله علیه و آله و سلم أعلم من عمر بن الخطّاب. أعلام الموقّعین «2» (ص 7).

6- و قال بعض التابعین: دفعت إلی عمر، فإذا الفقهاء عنده مثل الصبیان قد استعلی علیهم فی فقهه و علمه. أعلام الموقّعین «3» (ص 7).

7- و قال خلد الأسدی: صحبت عمر فما رأیت أحداً أفقه فی دین اللَّه و لا أعلم بکتاب اللَّه و لا أحسن مدارسة منه. الریاض النضرة «4» (2/8).

هاهنا لا نطیل القول و إنّما نحیلک إلی الجزء السادس من هذا الکتاب من صفحة (83- 325) فإنّ هنالک ما یغنی الباحث عن الإسهاب فی المقام، و أنت أیّها المخبت إلی هذه الأقاویل هل علمت شیئاً ممّا قدّمناه؟ و دریت فذلکة ذلک البحث الضافی أو لا؟

          فإن کنتَ لا تدری فتلک مصیبةٌ             و إن کنتَ تدری فالمصیبة أعظمُ

 

و أنت جدّ علیم بأنّ هذه التقوّلات لا تلائم ما حفظه التاریخ من نوادر الأثر فی علم عمر، و الحریّ هو الأخذ بما مرّ من أقواله نفسه فی علمه (6/328) و بها تتضح جلیّة الحال، و الإنسان علی نفسه بصیرة.