سخنانی درباره دانش عمر :
درباره دانش او از زبان پسر مسعود آورده اندکه: اگر دانش زندگان تازی را در یک سوی ترازو بنهند و دانش عمر را در یکسوی، دانش عمر خواهد چربید، و به راستی ایشان چنان می دیدند که او نه دهم دانش را برده است و به گزارش محب طبری: اگر دانش عمر را در یک سوی ترازو نهند و دانش مردمان روی زمین را در یک سوی، البته دانش عمر خواهد چربید. مستدرک از حاکم 86:3 ، استیعاب 430:2 ، الریاض النضره 8:2 ،اعلام الموقعین از ابن قیم ص 6، تاریخ الخمیس 268:2 ، عمده القاری 410:5
-2 و حذیفه گفت: دانش همه مردم در دامن عمر خوانده و فرا گرفته شده- افزون بردانش خود او- استیعاب 430:2 ، اعلام الموقعین ص 6
-3 مسروق گفت: به یاران محمد (ص)نزدیک شدم و در آن چه نزد ایشان بود نگریستم و یافتم که دانش ایشان به شش کس می انجامد به علی و عبد الله و عمر و زید پسر ثابت و ابو درداء و ابی. سپس به این شش تن نیز نزدیک شدم و در آن چه نزد ایشان بود نگریستم و دیدم که دانش ایشان به علیو عبد الله می انجامد اعلام الموقعینص 6
-4 و شعبی گوید: چون کار مردم درباره چیزی به چند سخنی و پراکندگی کشد شما گفته عمر را بگیرید اعلام الموقعین ص 6
-5 و پسرمسیب گفت: پس از برانگیخته خدا (ص) هیچ کس را داناتر از عمر پسر خطاب نمی دانم اعلام الموقعین ص 7
-6 و یکی از پیروان یاران پیامبر گفت: بهنزد عمر شدم و دیدم که آئین شناسان در برابر او همچون کودکانند و او در آئین شناسی و دانش بر ایشان برتری دارد اعلام الموقعین ص 7
-7 و خلد اسدی گفت: با عمر همراه بودم و هیچ کس را ندیدم که از او در زمینه کیش خداوند داناتر و از نامه خداوندی داناتر و در بررسی آئین، نیکوتر باشد الریاض النضره 8:2
این جا سخن را به درازا نمی کشانیم و تنها سفارش می کنیم که جلد ششم این نگاشته را ازص 83 تا 325 از چاپ دوم بخوانید که آن چه در آن جا آمده پژوهشگران را ازپرنویسی در این جا بی نیازی می بخشد و آن گاه تو که در برابر سخنان بالا سر فرود می آوری آیا از آن چه در آن جا آوردیم چیزی می دانی؟ و آیا نتیجه آن بررسی گسترده را دریافتی؟ یا نه؟ اگر نمی دانی که گرفتاری و دردسری است و اگر می دانی که دردسر بزرگ تری… و تو نیک می دانی که بافته های بالا با داستان های شگفت آوری که سرگذشت نامه ها درباره دانش عمر نگاه داشته اند سازشی ندارد و سزاوار همان است که سخنان خود او را درباره دانش خویش پشتوانه بگیریم- که در ج 6 ص 328 از چاپ دوم گذشت- وروشنی رویدادها را آشکار گردانیم چراکه آدمی برخویشتن بینا است.
(الغدیر فی الکتاب و السنة و الادب ج 8 ص 92)