ابن ابی الحدید در ج 1 ص 137 «شرح نهج البلاغه» اش گوید:استاد ما، ابو القاسم بلخی- خدایش بیامرزد- گفت و شنود بین معاویه و عمرو بن عاص را بدین شرح نقل نموده:
معاویه به عمرو گفت: ای ابا عبد اللّه! من اکراه دارم که مردم درباره تو و اسلام آوردنت می گویند که برای اغراض دنیوی بوده است.عمرو گفت: ما را واگذار!استاد گوید: این جمله کنایه و بلکه تصریح به الحاد و کفر عمرو است و معنی آن اینست که: این سخنها را واگذار که اصل و اساسی ندارد و اعتقاد به آخرتو اینکه نباید با غرض دنیوی معاوضه شود از خرافات است.
عمرو بن عاص از ابتداء ملحد بود و هیچگاه از الحاد و زندقه اش منصرف نشد و معاویه نیز مانند او است.و در ج 2 ص 113 گوید: من از کتب متفرقه، سخنان حکیمانه ای نقل نموده ام که نسبت به عمرو بن عاص داده شده و من آنها را پسندیده و نیکو یافتم و نقل نمودم چه، من فضیلت هیچکس را انکار نمی کنم هر چند که از لحاظ دینی پسندیده نباشد!.و در ص 114 از استاد خود ابو عبد اللّه نقل کرده که:اولین کسی که قائل به إرجاء محض شد معاویه و عمرو بن عاص است، این دو چنین پنداشتند که با وجود ایمان هیچ گناهی زیان نمی رساند، و بر این اساس هنگامیکه به او گفته شد: خودت می دانی با چه کسی محاربه نمودی و آگاهی چه گناهی مرتکب می شوی، در جواب گفت: اطمینان و وثوق به قول: خدای تعالی یافتم که می فرماید. إِنَّ اللَّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِیعاً
: خداوند همه گناهان را می بخشاید.و در ج 2 ص 179 گوید: امّا معاویه فاسقی بود مشهور به قلّت دین و انحراف از اسلام و همچنین کسانیکه او را پشتیبانی کردند از جمله عمرو بن عاص و ستمکاران اهل شام، و افراد بی بند و بار و نادان صحرا نشین و وحشی که امر آنان بر هیچ کسی پوشیده نیست و اشخاصی بوده اند در خور محاربه و جنگ و ستیز با آنها
الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب، ج 2، ص: 190