بهاء الدین اربلى (متوفى در سال 692 یا 693 ه. ق)
او نیز درباره «غدیر خم» اشعارى دارد که ترجمه بعضى از آنها ذیلا آورده میشود:
«و آن را که به سوى امیر المؤمنین فرستادم، همانند کشتیها است که در میان امواج سهمگین دریا پنهان شده باشند.
تیرهائى که مسافت زیادى را طى میکنند، از نازکى زهها حکایت میکنند.
او بدوش گیرنده سنگینیها و بر آورنده حاجتها و پناه بى پناهان و دادرس گرفتاران است.
او داراى چنان شرف و عزت است که حتى حسودان به آن اقرار دارند و براى «یعرب» و «نزار» نیز مایه افتخار است.
او داراى چنان بزرگوارى مطبوعى است که همانند آب براى تشنه کام، و سطوتش نیز همانند آتش است.
او داراى چنان افتخاراتى است که دشمن به آن گواهى میدهد، آرى حق آشکار و شمشیرها برهنهاند.
از او درباره «بدر» بپرس که شمشیرش چگونه با کشتن دشمنان خدا جلا یافته بود، آنگاه که نیزهها همانند ستارگان درخشان در آسمان غبار آلود، پنهان و آشکار میشد.
از او درباره «خیبر» بپرس اگر از اخبار و آثار صحیح، در این باره بى خبر ماندهاى. و از مردم «هوازن» بپرس که حیدر چگونه در آنروز همانند شیر شرزه فداکارى و حمله نمود.
و اسأل بخم عن علاه فانها تقضى بمجد و اعتلاء منار:
«درباره مرتبه و مقام عالى او، از داستان تاریخى «غدیر خم» بپرس که دلیل قاطعى بر عظمت و بزرگوارى اوست».
و با دوستى او هر مقصرى امید نجات دارد و گناهان بزرگ از او ریخته میشود.
برو به سوى زمین نجف و در آنجا توقف کن و زمین آن را ببوس و زیارت کن که بهترین مزارها است. و در آنجا با کمال تواضع و تعظیم زیارت کن، چنانکه در خانه خدا زیارت میکنى و بگو: درود بر تو اى بهترین مردم! و اى پدر هدایت- کنندگان بزرگ و نیکوکار.
اى آل طه و اى کریمان امروز، سوگند با شما است، زیرا در عصر ما «یمین فجار» نیست.
من به شما علاقمندم به این امید که آرزوهایم وسیله شما پنج تن بزرگوار برآورده شود.
پس بر شما از ناحیهام درود باد، زیرا شما منتهاى امید و آرزویم هستید» «1».
او قصیدهاى درباره مدح خاندان پیامبر اکرم دارد که در صفحه 197 کتابش «کشف الغمه» چنین آمده است:
«متعرض دوستى مردمى باش که ریسمان معروفشان نیرومند و محکم است، برگزیدگان خدا در میان مردمند که چهره دوستانشان نورانى و درخشان است، امناء بزرگوار خدا و ارباب کرمند که فضیلت آنان مشهور است، بهره رسانندگانند هنگامى که تلاشها بى ثمر میماند، و پناه دهندگانند هنگامى که پناه دهندهاى نیست، آنان داراى ریشههاى پاک و طهارت مولدند از شکمها و پشتهاى پاک به دنیا آمدهاند، آنان عترت پیامبر اکرمند و اى کسى که پرسیدى، افتخار به على که معالم دین خدا وسیله او محکم شده و زمین از اضطراب به خاطر او در امان مانده ترا بس است که خداوند وسیله او در آن هنگام که یاورى جز او در میان مردم نبوده پیامبرش را یارى کرده است، و با فرزندانش که هادیان مردم بسوى حقند، تاریکیها را روشن و مبهمات را آشکار فرموده است، از او درباره حنین و بدر بپرس که جز انسان آگاه بپرسشت پاسخ نخواهد گفت، در آن هنگام که آتش جنگ شعلهور بود جز او کسى غبار غم از چهره رسول خدا و مسلمین دور نمیکرد.
حسدوه على مآثر شتى و کفاهم حقدا علیه الغدیر:
«به افتخارات زیادش حسد بردند و تنها داستان غدیر براى حسد بردنشان کافى است.»
او شیرى است که در موارد دشوارى، جز چکاچک اسلحه صدائى از او شنیده نمیشود، او قلبى آرام دارد و هیچ گاه مشکلات در او سستى پدید نخواهد آورد، و هنگامى که نیزههایش کند شود، شمشیرها را برهنه میکند، زیرا دشمن در برابرش قطعه قطعه شده و به خاک افکنده شده است، او داراى ثبات و صبرى است که با قلم قضاء الهى دربارهاش نوشته شده که به حکم آن حوادث واقع میشود، او داراى افتخاراتى است که عطر آن افق را معطر کرده و از آن بوى مشک و عبیر میآید»
الغدیر فى الکتاب و السنه و الادب، ج5، ص: 687