– فرمان خداى سبحانه و تعالى است که در اختلاف و تنازعات کار خود را به حضرتش واگذاریم، از او دستور بگیریم «1».
– و نیز از بهترین پیامبران و برگزیدهترین آنان در گفتار و کردار پیروى کنیم.
– پس چرا بر سر چیزى بزرگ اختلاف باید داشت، که مخالفت با آن گمراهى آشکار است؟
– او در مقام بهترین مخلوقات. آنجا که مردم از روى گمراهى افرادى را برگزیدهاند، حکم سعادت ما را آورده است.
– اکنون بگو که چه کسى حریم مخالفان راه خدا را شناسانده، و چه کسى حلال خدا را حرام کرده است؟
– و بر من عرضه بدار، که در پاسخ آنچه خدا دستور فرموده و اقوال دیگرى که بما رسیده، چه باید گفت؟
– مخالفان پنداشتهاند، که نص قرآن درباره وصى پیامبر، پوشیده و مبهم است، مخالفانى که بجز على را وصى پنداشتهاند.
– تنها حدیث «غدیر» درباره نظر پیامبر و گزینش او براى همگان کافى است.
– اما دریغا که سخنان تفرقه افکن، سراسر ظلمات را فرا گرفته است «1».
شرح حال شاعر:
سید ابو على احمد پسر محمّد حسنى یمنى انسى «2»، یکى از بزرگان یمن و از مؤلفان جارودیه است. صاحب «نسمة السحر» درج 1، از او بخوبى یاد کرده و گفته که شعر زیاد در بیان عقاید دارد. متوکل از زبان او میترسید، چنانکه یک روز در «سوده» به حضور متوکل آمد، و او را در اینکه در انجام نیازمندیها و حوائجش قصور رفته، نکوهش کرد. پس متوکل دستور داد حاجاتش را رفع کردند و گفت: من فقط به اینکه یک حاجت ترا روا کنم، خشنود نیستم.
پس سید گفت: من نیاز دارم آن بالش هندى را که بر روى آن نشستهاى، به من بدهى. متوکل فورا برخاست، و آن بالش هندى را بدو بخشید. و سید او را در شعر خویش مدح کرد.
در سال 1079 وفات. فرزندش سید احمد- که در فصل آینده از او یاد خواهیم کرد- دانش و ادب او را به ارث برده است.
الغدیر فى الکتاب و السنه و الادب، ج11، ص: 405