اولین دایرةالمعارف دیجیتال از کتاب شریف «الغدیر» علامه امینی(ره)
۲۳ آذر ۱۴۰۳

فضائل ساختگی برای ابوبکر از زبان حضرت علی(ع)

متن فارسی

32- از زبان علی آورده اند: نخستین کس از توده ما که به بهشت درآید ابوبکر است و سپس عمر، و به راستی که مرا نگاه می دارند تا همراه با معاویه باز خواست پس دهم.
33- با زنجیره ای گسسته از زبان علی آورده اند که پیامبر گفت: ای علی! کسی که بوبکر و عمر را ناسزا گوید برایش گذرنامه ننویسند زیرا آن دو پس از پیامبران سرور پیر مردان بهشت اند- این گزارش با پرداخت و نمای دیگر نیز بیاید.
34- با زنجیره ای گسسته از زبان علی آورده اند که پیامبر گفت: جانشین پس از من ابوبکر است و سپس عمر و آن گاه کار به چند دستگی می کشد.
35- به همان گونه آورده اند که پیامبر گفت: ای علی! سه بار از خدا درخواست کردم تا تو را پیشوا گرداند و او جز پیشوائی ابو بکر را نپذیرفت.
36- از زبان علی آورده اند که بر انگیخته خدا (ص) در نگذشت مگر پس از آن که پنهانی به من گفت که پس از او بوبکر بر سر کار می آید و سپس عمر و سپس عثمان و آن گاه من.
37- از زبان علی آورده اند که خداوند این جانشینی را با دو دست بوبکر گشود و عمر دومین و عثمان سومین کارگزار آن گردید و سپس با مهر پیامبری محمد (ص) و با دست من جانشینی را به انجام رسانید.
38- از زبان علی آورده اند که برانگیخته خدا (ص) از جهان بیرون نشد مگر پس از این که با من پیمان بست که پس از او بوبکر بر سرکار خواهد آمد و سپس عمر و سپس عثمان و آنگاه من، هر چند که همگان گرد من فراهم نمی آیند.
39- با زنجیره ای گسسته از زبان علی آورده اند که پیامبر گفت: جبرئیل به نزد من آمد و من پرسیدم چه کسی همراه با من کوچ کند؟ او گفت: ابو بکر، و پس از تو نیز کار پیروان تو به دست او خواهد بود و او برترین کسان پس از تو و از میان توده تو است.
40- به همان گونه از زبان علی آورده اند که پیامبر گفت: ارجمندترین یارانم و بهترین ایشان در نزد من، و گرامی ترین ایشان نزد خدا و برترین ایشان در این جهان و جهان دیگر بوبکر راست رواست … گزارش دور و درازی است
41- از زبان علی آورده اند: ما چنان می نگریستیم که پس از برانگیخته خدا، ابوبکر سزاوارترین مردم است به این کار، زیرا او در آن شکاف کوه نیز همراه برانگیخته خدا بود و دومین کس از آن دو تن به شمار می رفت و ما می دانیم که او چه پایه ای در بزرگی و ارجمندی دارد.
42- با زنجیره ای گسسته از زبان علی آورده اند که پیامبر گفت: ای علی! خداوند مرا بفرمود تا ابو بکر را دستیار خود بگیرم و عمر را رایزن و عثمان را پشتی و تو را یاور، شما چهارتنید که خداوند پیمان شما را در بنیاد نامه خویش (یا آغاز آن) گرفته است، جز گروندگان به آئین راستین، شما را دوست ندارند و جز تبهکاران شما را دشمن نگیرند، شما جانشینان پیامبری من هستید و بندگان پیمان من و پشتوانه سخن من بر پیروانم. از هم جدا نشوید، با هم دشمنی ننمائید، یکدیگر را رها نکنید.
43- علی را گفتند: ای فرمانروای گروندگان! بهترین مردم پس از برانگیخته خدا کیست؟ گفت ابوبکر. گفتند پس از او که؟ گفت عمر گفتند پس از او که؟ گفت عثمان گفتند پس از او که؟ گفت من.
44- یک بار که علی سخنرانی کرد در پایان گفت بدانید که بهترین مردم پس از پیامبر ایشان (ص) ابو بکر راست رو است و آن گاه عمر- جدا کننده راست و ناراست از یکدیگر- و آن گاه عثمان- دارنده دو فروغ- و آن گاه من و به راستی که من آن را در گردن شما و پشت سرتان افکندم پس شما را بر من جای چون و چرا نیست.
45- از علی درباره یاران برانگیخته خدا (ص) بپرسیدند و گفتند در باره بوبکر پسر ابو قحافه آگاهی هائی به ما ده. گفت او مردی است که خداوند به زبان جبرئیل (ع) و به زبان محمد (ص) او را صدیق (راست رو) نامید، او جانشین برانگیخته خدا (ص) بود که چون وی او را به پیشوائی ما در کار کیش خود پسندید ما هم به پیشوائی او بر خود در کارهای این جهان خرسندی دادیم.
46- آورده اند که علی به خدا سوگند می خورد که خدای برتر از پندار نام ابوبکر را از آسمان، صدیق (- راست رو) فرو فرستاد.
47- از زبان علی آورده اند: نخستین مردی که به اسلام گروید ابو بکر بود و نخستین کسی که به سوی خانه خدا نماز گزارد علی پسر ابو طالب بود.
48- عبد الرحمن «1» پسر ابو زناد از زبان پدرش آورده است که مردی روی آورد و مردم را کنار زد تا در برابر علی پسر ابو طالب بایستاد و گفت: ای فرمانروای گروندگان! از چه روی بود که یاران پیامبر (از مهاجر و انصار) ابو بکر را پیش انداختند با آن که برجستگی های تو درخشان تر بود و پیشینه ات بیشتر و اسلامت پیش تر- او گفت اگر تو از تیره قریش باشی به گمانم از پناهندگانی.
گفت آری گفت اگر نه این بود که هر کس به آئین ما گروید پناهنده به خدا است
البته تو را می کشتم وای بر تو! ابو بکر در چهار برتری بر من پیشی گرفت که آنها را به من ندادند و خود بر آن ها دست نیافتم: در پیشوائی بر من پیشی جست- پیش گامی او در پیشوائی- پیشگامی او در کوچیدن به مدینه، و در همراهی با پیامبر در آن شکاف کوه، و در آشکار ساختن اسلام … گزارشی دور و دراز است که در پایان آن آمده: هیچ کس را نبینم مرا بر بوبکر برتری دهد مگر کیفر بایسته برای دروغ زنان را که تازیانه باشد به وی می چشانم.
49- از زبان علی آورده اند که جبرئیل (ع) به نزد پیامبر (ص) شد و او (ص) پرسید چه کسی با من کوچ کند؟ گفت بو بکر و او راست رو است- این گزارش با پرداخت دیگر نیز گذشت-
50- پس از 6 روز از درگذشت پیامبر (ص)، ابوبکر و علی بدیدار آرامگاه او شدند، پس علی به بوبکر گفت: ای جانشین برانگیخته خدا (ص) تو پیش بیفت ابوبکر گفت من بر مردی پیش نمی افتم که از برانگیخته خدا (ص) شنیدم درباره او می گفت پایگاه علی در برابر من همچون پایگاه من است در برابر خدای من پس علی گفت از برانگیخته خدا (ص) شنیدم می گفت: هیچ یک از شما نبود مگر اینکه سخن مرا دروغ شمرد بجز ابوبکر- و هیچ یک از شما شب را به بامداد نرسانید مگر بر در او (دریچه دل او) تاریکی ای است مگر در ابوبکر. ابوبکر گفت تو شنیدی که برانگیخته خدا این را گفت؟ گفت آری پس ابوبکر دست علی را گرفت و با هم به درون آمدند.
51- با زنجیره ای گسسته از زبان علی آورده اند که پیامبر گفت پس از پیامبران و برانگیختگان، خورشید بر هیچ کس نتابید و از او روی بر نتافت که برتر از بوبکر باشد.
52- علی گوید که بر برانگیخته خدا (ص) درآمدیم و گفتیم ای برانگیخته خدا آیا جانشین خود را بر نمی گزینی؟ گفت اگر خداوند، نیکوئی ای در میان شما بداند بهترین شما را کارگزار شما خواهد ساخت، پس خداوند نیکوئی ای در میان ما
دانست و ابو بکر را کارگزار ما گردانید.
53- از زبان علی آورده اند که گفت: برترین ما بوبکر است.
54- با زنجیره ای گسسته از زبان علی آورده اند که پیامبر گفت: در روز رستاخیز آواز دهنده ای بانگ بر می دارد که پیشگامان نخستین کجایند؟ گفته می شود که را می گوئی؟ گوید: ابو بکر راست رو را. پس خداوند به ویژه برای بوبکر و به گونه ای همگانی برای مردم روی می نماید و پرتو می افشاند.
55- با زنجیره ای گسسته از زبان علی آورده اند که پیامبر گفت: نیکوئی در سیصد و هفتاد ویژگی است که چون خداوند خواهد به بنده ای نیکوئی رساند یکی از آن ها را در او می نهد تا به یاری آن به بهشت درآید. گفت، پس ابوبکر گفت ای رسولخدا! آیا چیزی از آن ها در من هست؟ گفت آری همه آن ها گرد آمده.
56- به همان گونه از زبان علی آورده اند که پیامبر گفت: ای ابو بکر! به راستی خداوند پاداش همه کسانی را که از آغاز آفرینش آدم تا هنگام برانگیخته شدن من به او گرویده بودند به من داد و به راستی خداوند پاداش همه کسانی را که از آغاز برانگیخته شدن من تا بر پا شدن رستاخیز به من بگروند به تو داد.
57- ابوبکر راست رو و علی پسر ابو طالب با یکدیگر برخوردند پس ابوبکر بر روی علی لبخند زد علی گفت چرا لبخند زدی گفت از برانگیخته خدا (ص) شنیدم می گفت: هیچ کس بر پل صراط نگذرد مگر علی پسر ابو طالب برای او گذرنامه نویسد علی بخندید و گفت ابو بکر! آیا تو را نویدی ندهم؟ برانگیخته خدا (ص) به من گفت: تو برای هیچکس گذرنامه ننویسی مگر ابو بکر را دوست بدارد.
58- با زنجیره ای گسسته از زبان علی آورده اند که پیامبر گفت: سه بار در باره تو با پروردگارم به گفتگو پرداختم و او جز بوبکر را نپذیرفت.
59- از زبان علی آورده اند که برانگیخته خدا (ص) پیمانی با ما نسبت که
آن پیمان را در فرمانروائی (برنامه خود) بگیریم و چیزی بود که ما از پیش خود دیدیم پس اگر درست باشد از یاری خدا است و اگر نادرست باشد به گردن خود ما است. سپس ابو بکر جانشین او شد و- در برپا داشتن آئین- پایداری نمود و سپس عمر جانشین شد و- در بر پا داشتن آئین- ایستادگی نمود تا کیش ما پای گرفت.
60- بوبکر به علی پسر ابو طالب گفت: البته می دانی که من پیش از تو در این کار بودم گفت راست گفتی ای جانشین برانگیخته خدا! پس دست خود را دراز کرد و به او دست فرمانبری داد
61- پس از آن که به ابو بکر دست فرمانبری دادند و علی و یاران او نیز دست فرمانبری به او دادند، سه روز درنگ کرد و می گفت: ای مردم! من کناره می گیرم. آیا کسی هست که از فرمانروائی من ناخرسند باشد؟ و علی در میان نخستین مردمانی بود که برمی خاست و می گفت نه به خدا سوگند. تو را بر کنار نمی کنیم و نمی خواهیم که خود را بر کنار نمائی برانگیخته خداوند (ص) تو را پیش انداخت، پس کیست که تو را پس بزند؟
و به گزارشی دیگر: اگر ما تو را سزاوار نمی دانستیم دست فرمانبری به تو نمی دادیم.
و به گزارش سوید پسر غفله چون مردم دست فرمانبری به بوبکر دادند او به سخنرانی برخاست و خدای را ستایش کرد و آفرین گفت سپس گفت ای مردم، خدا را به یادتان می آرم که هر کدام از شما از دست فرمانبری دادن به من پشیمان شده بر هر دو پا بایستد- گفت که- پس علی پسر ابو طالب به سوی او برخاست و با او شمشیر بود پس به وی نزدیک شد و یک پا را بر پله منبر و پای دیگر را بر شن ها نهاد و گفت: به خدا سوگند تو را به کناره گیری وا نمی داریم (گزارش)
62- با زنجیره ای گسسته از زبان علی آورده اند که پیامبر گفت بهترین توده من پس از من ابوبکر است و عمر
63- آورده اند که چون پس از مرگ ابوبکر او را پوشانیدند علی بر وی درآمد
و گفت به خدا سوگند هیچکس با نامه ای به دیدار خداوند نشتابد که از این مرده پوشیده شده، نزد من دوست تر باشد.
64- از زبان علی آورده اند که: برانگیخته خدا (ص) از این جهان نرفت مگر پس از آن که ما دانستیم برترین ما پس از برانگیخته خدا (ص) بوبکر است و برانگیخته خدا (ص) از این جهان نرفت مگر پس از آن که دانستیم برترین ما پس از بوبکر، عمر است خدای برتر از پندار، از هر دو خشنود باد.
65- با زنجیره ای گسسته از زبان علی آورده اند که پیامبر گفت ای علی! این دو از میان همه پیشینیان و پسینیان- به جز پیامبران و برانگیختگان- سرور پیران بهشتی اند! ای علی! این گزارش را برای ایشان بازگو مکن. او نیز گفت:
من این گزارش را بازگو نکردم مگر پس از مرگ آن دو.
66- به همان گونه از زبان علی آورده اند که در روز رستاخیز نخستین کسی که کارهایش را به شمار آرند ابوبکر است (این گزارش- که درازتر از این است- خواهد آمد)
این ها تاریکی هائی از دروغ و کین توزی است و پرده هائی از فریبکاری و ناراستی؛ تاریکی هائی که یکی بر روی دیگری است یا بگو افسانه های مردمان نخستین است که بازنویسی کرده و داستان های گزافه آمیز و سرگذشت های بی خردانه است که دست های نادرستکاری، که آئین نامه ها و سخنان پیامبر به آن سپرده شده بود از پیش خود درهم بافته و به سرور ما فرمانروای گروندگان بسته اند و مادر لابه لای جلدهای این کتابمان با گستردگی در پیرامون آن ها به سخن پرداختیم «1» و راستی را که ایشان سخنانی یاوه و ناپسند می گویند.

الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب، ج 8، ص: 56

متن عربی

الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب، ج 8، ص: 56

 

32- احادیث تعزی الی امیر المؤمنین علیه السلام فی حق ابی بکر

عن علیّ: أوّل من یدخل من الأُمّة الجنّة أبو بکر و عمر، و إنّی لموقوف مع معاویة للحساب.

33-عن علیّ مرفوعاً: یا علیّ لا تکتب جوازاً لمن سبّ أبا بکر و عمر فإنّهما سیّدا کهول أهل الجنّة بعد النبیّین. و یأتی بلفظ آخر.

34-عن علیّ مرفوعاً: الخلیفة بعدی أبو بکر و عمر ثمّ یقع الاختلاف.

35-عن علیّ مرفوعاً: یا علیّ سألت اللَّه ثلاثاً أن یقدّمک فأبی عَلَیَّ إلّا أن یقدّم أبا بکر.

36-عن علیّ: لم یمت رسول اللَّه صلی الله علیه و آله و سلم حتی أسرّ إلیّ أنّ أبا بکر سیتولّی بعده ثمّ عمر ثمّ عثمان ثمّ أنا.

37-عن علیّ: إنّ اللَّه فتح هذه الخلافة علی یدی أبی بکر و ثنّاه عمر و ثلّثه عثمان و ختمها بی بخاتمة نبوّة محمد صلی الله علیه و آله و سلم.

 

                        الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب، ج 8، ص: 57

 

38-عن علیّ: ما خرج رسول اللَّه صلی الله علیه و آله و سلم من الدنیا حتی عهد إلیّ أنّ أبا بکر یلی الأمر بعده ثمّ عمر ثمّ عثمان ثمّ إلیّ فلا یُجتمع علیَّ.

39-عن علیّ مرفوعاً: أتانی جبرئیل فقلت: من یهاجر معی؟ قال: أبو بکر، ویلی أمر أُمّتک من بعدک و هو أفضل أُمّتک من بعدک.

40

عن علیّ مرفوعاً: أعزّ أصحابی إلیّ، و خیرهم عندی، و أکرمهم علی اللَّه، و أفضلهم فی الدنیا و الآخرة: أبو بکر الصدّیق. الحدیث بطوله.

41

عن علیّ: إنّا نری أبا بکر أحقّ الناس بها بعد رسول اللَّه، إنّه لصاحب الغار، و ثانی اثنین، و إنّا لنعلم بشرفه و کبره. الحدیث.

42

عن علیّ مرفوعاً: یا علیّ إنّ اللَّه أمرنی أن اتّخذ أبا بکر وزیراً، و عمر مشیراً، و عثمان سنداً، و إیّاک ظهیراً، أنتم أربعة فقد أخذ اللَّه میثاقکم فی أمّ الکتاب، لا یحبّکم إلّا مؤمن و لا یبغضکم إلّا فاجر، أنتم خلائف نبوّتی، و عقدة ذمّتی، و حجّتی علی أمّتی لا تقاطعوا، و لا تدابروا، و لا تعافوا.

43

قیل لعلیّ: یا أمیر المؤمنین من خیر الناس بعد رسول اللَّه صلی الله علیه و آله و سلم؟ قال: أبو بکر. قیل: ثمّ من؟ قال عمر. قیل: ثمّ من؟ قال: ثمّ عثمان. قیل: ثمّ من؟ قال: أنا.

                        الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب، ج 8، ص: 58

44

خطب علیّ خطبة و قال فی آخرها: و اعلموا أنّ خیر الناس بعد نبیّهم صلی الله علیه و آله و سلم أبو بکر الصدّیق، ثمّ عمر الفاروق، ثمّ عثمان ذو النورین، ثمّ أنا. و قد رمیت بها فی رقابکم وراء ظهورکم فلا حجّة لکم علیّ.

45

سئل علیّ عن أصحاب رسول اللَّه صلی الله علیه و آله و سلم قالوا: أخبرنا عن أبی بکر بن أبی قحافة قال: ذاک امرؤ سمّاه اللَّه الصدّیق علی لسان جبریل علیه السلام و علی لسان محمد صلی الله علیه و آله و سلم، کان خلیفة رسول اللَّه صلی الله علیه و آله و سلم رضیه لدیننا فرضیناه لدنیانا.

46

عن علیّ: إنّه کان یحلف باللَّه إنّ اللَّه تعالی أنزل اسم أبی بکر من السماء: الصدّیق.

47

عن علیّ: أوّل من أسلم من الرجال أبو بکر، و أوّل من صلّی إلی القبلة علیّ ابن أبی طالب.

48

عن عبد الرحمن «1» بن أبی الزناد عن أبیه قال: أقبل رجل فتخلّص الناس حتی وقف علی علیّ بن أبی طالب فقال: یا أمیر المؤمنین ما بال المهاجرین و الأنصار قدّموا

                        الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب، ج 8، ص: 59

أبا بکر و أنت أوری منقبة، و أقدم إسلاماً، و أسبق سابقة؟ قال: إن کنت قرشیّا فأحسبک من عائذة، قال نعم. قال: لو لا أنّ المؤمن عائذ اللَّه لقتلتک. ویحک إنّ أبا بکر سبقنی لأربع لم أوتهنّ و لم أعتض منهنّ: سبقنی إلی الإمامة. أو: تقدّم الإمامة.

و تقدّم الهجرة، و إلی الغار، و إفشاء الإسلام. الحدیث بطوله و فی آخره: ثمّ قال: لا أجد أحداً یفضّلنی علی أبی بکر إلّا جلدته جلد المفتری.

49

عن علیّ: جاء جبریل علیه السلام إلی النبیّ صلی الله علیه و آله و سلم فقال له: من یهاجر معی؟ فقال: أبو بکر، و هو الصدّیق. مرّ بلفظ آخر.

50

جاء أبو بکر و علیّ یزوران النبیّ صلی الله علیه و آله و سلم بعد وفاته بستة أیّام فقال علیّ لأبی بکر: تقدّم یا خلیفة رسول اللَّه صلی الله علیه و آله و سلم، فقال أبو بکر؛ ما کنت لأتقدّم رجلًا سمعت رسول اللَّه صلی الله علیه و آله و سلم یقول: علیّ منّی کمنزلتی من ربّی. فقال علیّ: سمعت رسول اللَّه صلی الله علیه و آله و سلم یقول: ما منکم من أحد إلّا و قد کذّبنی غیر أبی بکر، و ما منکم من أحد یصبح إلّا علی بابه- علی باب قلبه- ظلمة إلّا باب أبی بکر. فقال أبو بکر: سمعت رسول اللَّه صلی الله علیه و آله و سلم یقوله؟ قال: نعم. فأخذ أبو بکر بید علیّ و دخلا جمیعاً.

51

عن علیّ مرفوعاً: ما طلعت شمس و لا غربت علی أحد بعد النبیّین و المرسلین أفضل من أبی بکر.

52

عن علیّ: دخلنا علی رسول اللَّه صلی الله علیه و آله و سلم فقلنا: یا رسول اللَّه ألا تستخلف؟

                        الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب، ج 8، ص: 60

فقال: إن یعلم اللَّه فیکم خیراً استعمل علیکم خیرکم. فعلم اللَّه فینا خیراً فاستعمل علینا أبا بکر.

53

عن علیّ قال: أفضلنا أبو بکر.

54

عن علیّ مرفوعاً: ینادی منادٍ یوم القیامة: أین السابقون الأوّلون؟ فیقال: من؟ فیقول: أین أبو بکر الصدّیق؟ فیتجلّی اللَّه لأبی بکر خاصّة و للناس عامّة.

55

عن علیّ مرفوعاً: الخیر ثلاثمائة و سبعون خصلة، إذا أراد اللَّه بعبد خیراً جعل فیه واحدةً منهنّ فدخل بها الجنّة، قال: فقال أبو بکر: یا رسول اللَّه هل فیّ شی ء منها؟ قال: نعم جمع من کلّ.

56

عن علیّ مرفوعاً: یا أبا بکر إنّ اللَّه أعطانی ثواب من آمن به منذ خلق آدم إلی أن بعثنی، و إنّ اللَّه أعطاک ثواب من آمن بی منذ بعثنی إلی أن تقوم الساعة.

57

التقی أبو بکر الصدّیق و علیّ بن أبی طالب، فتبسّم أبو بکر فی وجه علیّ فقال له علیّ: مالک تبسّمت؟ فقال: سمعت رسول اللَّه صلی الله علیه و آله و سلم یقول: لا یجوز أحد الصراط إلّا من کتب له علیّ بن أبی طالب الجواز. فضحک علیّ و قال: ألا أُبشّرک یا أبا بکر. قال رسول اللَّه صلی الله علیه و آله و سلم: لا تکتب الجواز إلّا لمن أحبّ أبا بکر.

                        الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب، ج 8، ص: 61

58

عن علیّ مرفوعاً: نازلت ربّی فیک ثلاثاً فأبی إلّا أبا بکر.

59

عن علیّ: إنّ رسول اللَّه صلی الله علیه و آله و سلم لم یعهد إلینا عهداً نأخذ به فی الإمارة، و لکنّه شی ء رأیناه من قبل أنفسنا، فإن یکن صواباً فمن اللَّه، و إن یکن خطأ فمن قبل أنفسنا. ثمّ استخلف أبو بکر فأقام و استقام، ثمّ استخلف عمر فأقام و استقام، حتی ضرب الدین بجرانه.

60

قال أبو بکر لعلیّ بن أبی طالب: قد علمت أنّی کنت فی هذا الأمر قبلک؟ قال: صدقت یا خلیفة رسول اللَّه، فمدّ یده فبایعه.

61

قال أبو بکر بعد ما بویع له و بایع له علیّ و أصحابه فأقام ثلاثاً یقول: أیّها الناس قد أقلتکم بیعتکم، هل من کاره؟ قال: فیقوم علیّ فی أوائل الناس یقول: لا و اللَّه لا نقیلک و لا نستقیلک قدّمک رسول اللَّه صلی الله علیه و آله و سلم، فمن ذا الذی یؤخّرک؟

و فی لفظ: و لولا أنّا رأیناک أهلًا ما بایعناک.

و فی لفظ سوید بن غفلة: لمّا بایع الناس أبا بکر قام خطیباً فحمد اللَّه و أثنی علیه ثمّ قال: أیّها الناس اذکر باللَّه أیّما رجل ندم علی بیعتی لمّا قام علی رجلیه، قال: فقام إلیه علیّ بن أبی طالب و معه السیف، فدنا منه حتی وضع رجلًا علی عتبة المنبر و الأخری علی الحصی، و قال و اللَّه لا نقیلک. الحدیث.

62

عن علیّ مرفوعاً: خیر أُمّتی بعدی أبو بکر و عمر.

                        الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب، ج 8، ص: 62

63

عن علیّ: إنّه دخل علی أبی بکر و هو مسجّی فقال: ما أحد لقی اللَّه بصحیفة أحبّ إلیّ من هذا المسجّی.

64

عن علیّ: ما مات رسول اللَّه صلی الله علیه و آله و سلم حتی عرفنا أنّ أفضلنا بعد رسول اللَّه صلی الله علیه و آله و سلم أبو بکر، و ما مات رسول اللَّه صلی الله علیه و آله و سلم حتی عرفنا أنّ أفضلنا بعد أبی بکر عمر رضی اللَّه تعالی عنهما.

65

عن علیّ: مرفوعاً: یا علیّ هذان سیّدا کهول أهل الجنّة من الأوّلین و الآخرین إلّا النبیّین و المرسلین، لا تخبرهما یا علیّ. قال: فما أخبرتهما حتی ماتا.

66-

عن علیّ مرفوعاً: أوّل من یحاسب یوم القیمة أبو بکر. یأتی بطوله.

هذه غیاهب الإفک و الإحن، و أغشیة التمویه و الدجل، ظلمات بعضها فوق بعض، أو قل: هی أساطیر الأوّلین التی اکتتبوها، أحادیث الغلوّ و قصص الخرافة لفّقتها ید الأمانة الخائنة علی السنّة النبویّة تقوّلًا علی مولانا أمیر المؤمنین، لقد فصّلنا القول فیها طیّات أجزاء «1» کتابنا هذا، (وَ إِنَّهُمْ لَیَقُولُونَ مُنْکَراً مِنَ الْقَوْلِ وَ زُوراً) «2».