روایت سازی در فضیلت و تجلیل حکام سه گانه :
1/ امام فقیه حدیث دان ” مورد اعتماد ” ابو الحسین محمد بن احمد ملطی شافعی – متوفای 377 هجری – این روایت را ثبت کرده است : ” محمد بن عکاشه – خدا بیامرز – می گوید معاویه بن حماد کرمانی از قول زهری به من گفته بود : هر که شب جمعه غسل کرده و دو رکعت نماز بگزارد و در نمازش سوره (قل هو الله احد) را هزار بار بخواند پیامبر (ص) را در خواب خواهد دید. محمد بن عکاشه می افزاید: من هر شب جمعه چنین کردم و دو رکعت نماز می خواندم و در آن هزار بار (قل هو الله احد) مگر پیامبر (ص) را در خواب ببینم و این اصول را بر وی عرضه نمایم . تا شب جمعه ای سرد فرا آمد، غسل کرده دو رکعت نماز بگزاشتم و سپس به بستر رفتم، محتلم گشتم، ناچار برخاسته غسل کردم و دو رکعت نماز بگزاشتم و نزدیک سپیده دم از آن بپرداختم، به دیوار تکیه دادم و روی به قبله داشتم . در این هنگام پیامبر (ص) فرا رسید در حالیکه چهره اش چون ماه شب چهارده می درخشید و گردنش چون تنگ سیمین که دو دسته زرین بر آن باشد، و بر تنش دو برد از نوع یمنی که یکی را پیراهن وار پوشیده بود و دیگری را بر اندام آویخته. در این حال آمده در برابرم قرار یافت. خواستم خوشامد بگویم پیشدستی کرده سلام و خوشامد گفت. دوست داشتم دندان پیشین شکسته اش را ببینم، لبخندی زد و به دندانش نگریستم و گفتم : ای پیامبر خدا فقیهان و دانشمندان با من رفت و آمد دارند و من تعدادی اصول از سنت دارم که می خواهم بر تو عرضه بدارم . فرمود : عرضه بدار .
گفتم : رضا به قضای الهی . تسلیم بودن به امر خدا. صبر کردن بر حکم خدا. دست آویختن به آنچه خدا فرمان داده است. برحذر داشتن از آنچه خدا از آن بر حذر داشته است. پاک ساختن بوسیله کار برای خدا. ایمان به این که مقدرات الهی چه خیر باشد و چه شر از جانب خدا است. در مسایل دینی ترک ریا و جدال و دشمنی کردن. مسح کشیدن بر پاپوش . جهاد علیه اهل قبله (مسلمانان). نماز بر مسلمان مرده مستحب است. ایمان کم و زیاد شدنی است . اعتقاد داشتن و عمل کردن . قرآن کلام خدا است . شکیبایی و مقاومت زیر پرچم قدرت حاکمه در مواردی که بر طریق دین است یا از آن منحرف . قیام مسلحانه علیه حاکم گرچه از رویه اسلامی منحرف گشته باشد روا نیست . موحدانی که نه به بهشت در می آیند و نه به دوزخ . هیچ موحدی را گرچه گناهان بزرگ مرتکب گشته باشد نمی توان کافر شمرد. دست از اصحاب محمد (ص) باز داشتن . چون رسیدم به دست از اصحاب محمد (ص) باز داشتن، بنای گریستن را گذاشت تا بانگ گریه اش برخاست – برترین فرد مردم پس از پیامبر خدا (ص) ابوبکر است بعد عمر بعد عثمان و سپس علی . محمد بن عکاشه می گوید : وقتی نام علی را می بردم در دل می گفتم : پسر عمو و داماد او است . پیامبر (ص) لبخندی زد پنداشتی می داند که در دل چه می اندیشم . سه شب پیاپی این اصول را بر حضرتش عرضه می داشتم و هر وقت به این جا می رسیدم که عثمان سپس علی، به من می فرمود : بعد عثمان سپسعلی . بعد عثمان سپس علی … و این را سه بار تکرار می کرد . و چون این احادیث اصولی را بر وی عرضه می داشتم دیدگانش پر از اشک می شد. از آن خوابحلاوتی در دل و دهانم احساس کردم که هشت روز هیچ نخوردم و نیاشامیدم چندان که یارای نماز واجب در من نماند، پس غذایی خوردم و آن حلاوت و لذت برفت . « خدا مرا گواه است و هم او گواه بس ».
آنگاه می نویسد : امیرالمومنین متوکل – خدا بیامرز – به احمد بن حنبل – رضی الله عنه – گفت : احمد من می خواهم تو را بین خود و خدا حجت گردانم، بنابراین مرا از سنت و جماعت و آنچه از اصحابت از تابعان از قول اصحاب پیامبر خدا (ص) نوشته ای مطلع و آگاه ساز . احمد بن حنبل این روایت را برای وی برخواند .
امینی گوید : خواننده گرامی نیازی ندارد به توضیح ما و بحث درباره این افسانه و مطالب خنده آور و مایه تاسف آن چنانکه احمد بن حنبل را برتر از این می دانیم که چنین روایت پوچ و افسانه ای را بین خود و خدا حجت گرداند و آن را به خلیفه وقتش تلقین نماید ، همچنین بالاتر از این که حرف محمد بن عکاشه و روایتش را تصدیق نماید، روایت کسی را که ابن عساکر پس از ذکر این خواب درباره اش می گوید : ” سعید بن عمرو بردعی می گوید : به ابو زرعه گفتم : محمد بن عکاشه کرمانی ؟ سری تکان داده گفت : او را دیده ام و از او حدیث نوشته ام و دروغ ساز است . پرسیدم : خوابی را که داستان می کند از زبانش نوشته ای ؟ گفت : آری نوشته ام و ادعا می کرد که به اینصورت برای ” شبابه ” نقل کرده که : ایمان گفتار و کردار است و زیاد و کم می شود. و برای ” ابو نعیم ” به این شکل : علی سپس عثمان . و افزود که وی (یعنی محمد بن عکاشه) بسیار دروغگو است و روایاتش قابل نوشتن و ثبت نیست. و مقصودش این بود که شبابه و ابو نعیم آن روایت را نقل نمی کنند. پرسیدم : محمد بن عکاشه را کجا دیده ای ؟ گفت : با محمد بن رافع که رفیقش بود اینجا آمد و برای وی مقامی قایل بودم . محمد بنرافع مرا دید و مایل نبود درباره او چیزی بگوید و به من گفت : هر گاه سر صحبت را با او باز کنی وضعش برایت روشنخواهد شد . گفتم : چطور است که در این زمینه به من تفضلی کنی و مرا روشن گردانی … گفت : اولین حدیثی که برایم تقریر کرد دروغی بود که به خدا بست و بر پیامبرش (ص) و بر علی و بر ابن عباس…
حاکم نیشابوری او را در شمار راویان ” ضعیف ” آورده است و می گوید : جمعی از این راویان به جعل روایت پرداخته اند و به گمان خویش به این وسیله مردم را به کارهای خوب و فضایل خوانده اند، مثل ابو عصمه و محمد بن عکاشه کرمانی . آنگاه از قول سهل بن سری حافظ می گوید : احمد جویباری و محمد بن تمیم و محمد بن عکاشه بیش از ده هزار حدیث از زبان پیامبر خدا (ص) جعل کرده اند.
کسی که وضعش چنین باشد و صفات و خصوصیاتش چنان و آن روایتش، به هیچ وجه شایسته نیست افسانه هایی را که در زمینه اصول اعتقادی و تعالیم دینی می بافد تصدیق کنیم. تعجب از فقیه مورد اعتماد و ” ثقه ” ای باید کرد که چنین حرف پوچ و مسخره و رسوایی را ثبت می کند و سند قرار می دهد. این ناشی از عشق کورکورانه است و تعصبی که صاحبش را به گمراه گری و فریب تودههای ساده دل خلق می کشاند، و ” خدا می داند که آنها دروغگویند “.
(الغدیر فی الکتاب و السنة و الادب ج 9 ص 521 )