ابو القاسم قیس بن سعد بن عبادة بن دلیم «2» بن حارثة بن ابى حزیمه «3» (بحاء مهمله مفتوحه) ابن ثعلبة بن ظریف بن خزرج بن ساعدة بن کعب بن خزرج الاکبر «4» ابن حارثة … تا آخر سلسله نسب که در ص 106 ذکر شد نام مادرش: فکیهه دختر عبید بن دلیم بن حارثه.
او از صحابه بزرگ و از اشراف عرب به حساب مىآمد و جزء رؤسا و سیاستمداران، جنگ آوران، سخاوتمندان، سخنرانان، زهاد و دانشمندان شمرده مىشد و از پایههاى اصلى دین و استوانههاى مذهب است.
اما شرف و بزرگوارى او:
نامبرده رئیس طایفه خزرج و از خاندان بزرگان آنان است خاندان او هم در دوران جاهلیت و هم در زمان اسلام داراى مجد و عظمت بودهاند.
سلیم بن قیس هلالى در کتابش گوید: قیس بن سعد بزرگ و آقاى انصار و فرزند بزرگ و رئیس آنان بود.
در جلد اول کامل ابن مبرد ص 309 چنین آمده است: قیس مردى شجاع با سخاوت و بزرگوار و آقا بود.
ابو عمرو کشى در کتاب رجال ص 73 گوید: قیس همیشه در دوران جاهلیت و اسلام ریاست و سرورى داشت و بزرگوارى و شرافت در خاندان آنان بود پدر و جد و پدرانش همه رئیس قبیله بودند، سعد اگر کسى را در پناه خود (به عنوان جوار) جاى میداد، همه قبائل جوار او را محترم میداشتند و متعرض پناهنده او نمیشدند و این مطلب به خاطر آقائى و سیادت و بزرگمنشى او بود، او و پدرش در دوران جاهلیت و اسلام سفرهاى گسترده داشتند. فرزندش قیس بعد از او نیز همین موقعیت را داشت.
در کتاب الاستیعاب ج 2 ص 538 مذکور است که: قیس بزرگ طایفه بود به طوری که احدى با او و پدرانش معارض نبود.
در جلد چهارم اسد الغابه ص 215 چنین آمده است: وى بزرگ قبیلهاش بود و هیچ کس با او نزاعى نداشت و از خاندان بزرگان آنها بود.
ابن کثیر در جلد هشتم تاریخش ص 99 گوید: قیس بزرگ و آقا و مطاع و فرمانفرما و همگى اطاعتش مىکردند، مردى بزرگوار و با سخاوت و شجاع و پسندیده بود.
قیس در اشعارى که درباره خود سروده چنین گوید:
و إنّی من القومِ الیمانینَ سیِّدٌ و ما الناسُ إلّا سیِّدٌ و مَسُودُ
من از قوم یمانین آقا و رئیس قبیله هستم و مردم هم دو دسته هستند: یا رئیس و یا مرئوس یا فرمانده و یا فرمانبردار.
وَ بزَّ جمیعَ الناسِ أصلی و منصبی و جسمٌ به أعلو الرجالَ مدیدُ
اصل و مقام من بر همه مردم غلبه کرده و همه را تحت الشعاع قرار داده است و داراى اندامى کشیده و قوى هستم که بر همه مردان از این جهت برترى دارم.
پدرش یکى از دوازده نقیب و بزرگانى است که اسلام قوم خود را براى رسول خدا ضمانت کردند.
نقیب به معناى ضامن و آن کس که اختیار کسى را در دست دارد. به تاریخ ابن عساکر جلد 1 ص 86 مراجعه کنید
الغدیر فى الکتاب و السنه و الادب، ج2، ص: 116