ابو الغارات، ملک صالح، یکه سوار مسلمین، نصیر الدین، طلایع بن رزیک ابن صالح ارمنی «1»، و چنانکه در «اعلام» زرکلی آمده، اصل او از شیعیان عراق است.
از آن جماعتی است که خدای سبحان دین و دنیا را برایشان فراهم آورده افتخار دو سرا نصیبشان گشت: دانشی بحق نافع و سلطنتی داد گرانه. هم فقیهی ممتاز، آن چنانکه در کتاب «خواص عصر فاطمی» یاد شده، هم ادیبی نکته بین و قافیهپرداز، چونان که در فرهنگ رجال آمده.
در عین حال: وزیری دادگستر که قاهره با سیرت عادلهاش مینازد، ملت مصر در سایه عنایتش میبالد، دولت فاطمیان از حسن تدبیرش در سیاست رعیت و انتشار امنیت و دوام صلح و صفا به استحکام و قدرت میفزاید. و چونان که زرکلی در «اعلام» گوید: وزیری خود ساخته که در شمار ملوک آید.
با لقب «ملک صالح» نامور شد، و این لقب با سیره و روش او مطابق آمد، چنانکه در تاریخ سراسر عظمتش میخوانیم: بحق سوگند که در دانش وافر و ادب فائق، صالح بود، در دادگری و پارسائی صالح بود، در سیاست پسندیده و رعایت رعیت صالح بود، در داد و دهش و بذل و بخشش صالح بود.
کوتاه سخن: در همه فضائل و آداب، دینی و دنیوی، صالح و شایسته بود، گذشته از همه اینها، خود باختگی او در ولاء ائمه اطهار و نشر آثارشان و دفاع از حریمشان با دست و زبان، نظم و نثر. فقها را در محضر خود میخواند، و در مسئله امامت و قدر با آنان مناظره میکرد، در نصرت مذهب تشیع چون آتش سرخ بود (کالسکة المحماة) چنانکه در «خطط» و «شذرات الذهب» تعبیر کردهاند.
تألیفی بنام «الاعتماد «1»، در رد بر اهل عناد» دارد که متضمن امامت علی امیر المؤمنین است و بحث در پیرامون احادیث ولایت و امامت. دفتر اشعارش در 2 جلد مدون گشته که در فنون مختلفه شعر مهارت خود را نمایان نموده، تا آنجا که سعید بن مبارک، نحوی بزرگ، در گذشته 569 یک بیت از اشعار او را در بیست جزوه شرح کرده است.
ادیبان هر روز گرد شاهنشین وزارتخانهاش انجمن میشدند و اشعار او را مینوشتند، دانشمندان از هر دیار به خدمتش وارد گشته، به آرزوی خود نائل میشدند.
هر ساله اموال فراوانی به مشاهد مشرفه گسیل میداشت تا در میان علویین تقسیم شود و همچنان برای اشراف مدینه و مکه، لباس و سایر ما یحتاج زندگی میفرستاد، حتی الواحی که برای نوشتن کودکان مکتب آنان لازم بود و یا قلم و سایر ادوات کتابت.
آبادی «مقس «2»» را وقف کرد تا دو سوم آن نصیب اشراف از فرزندان امام حسن و امام حسین باشد و نه قیراط آن ویژه اشراف مدینه منوره و یک قیراط آن در مصالح مسجد امین الدوله صرف گردد.
آبادی «بلقس» را در قلیوبیه و استخر «حبش «3»» را نیز در مصارف خیریه وقف کرد، مسجد جامع قرافه بزرگ را تجدید بنا کرد. جامع نوینی در باب «زویله» پشت قاهره بنیان کرد که بنام جامع صالح خوانده میشد.
در تمام دوران حیات، پیکار با فرنگیان را، در دشت و دریا، واننهاد، هر سال سپاهی پشت سپاه دیگر بسوی آنان گسیل میداشت «1».
هماره صدر جایگاه، تاج افتخار، دستور نافذ، تخت سلطنت در اختیار او بود، تا با وجود همه این مفاخر، به فوز شهادت هم نائل آمد: و روز دوشنبه نوزدهم ماه مبارک رمضان، سال 556 در دهلیز کاخش بیخبر مورد هجوم قرار گرفت و کشته شد، و در کاخ وزارتخانه قاهره بخاک رفت، و بعد، فرزندش ملک عادل جسد او را به قرافه کبری حمل داد.
الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب، ج4، ص: 461