ابن مردویه آورده است که ابو عثمان نهدی گفت چون مردم با یزید بیعت کردند مروان گفت: این به همان شیوهی ابو بکر و عمر است -تا پایان داستان که یاد شد- پس عائشه گفت: آن آیه دربارهی عبد الرحمن نازل نشده ولی این آیه دربارهی پدرت نازل شده که: فرمان نبر هر سوگندپیشهی حقیر را که عیبجو و پادوی سخن چینی است سورهی قلم آیه 10.
برگردید به: الدر المنثور 6/41، 251، سیرة حلبی 1/337، تفسیر شوکانی 5/263، تفسیر آلوسی 29/28 سیرة زینی دحلان در کنار سیرة حلبی 1/245.
و ابن مردویه آورده است که عایشه به مروان گفت: شنیدم پیغمبر به پدر و جد تو -ابو العاص بن امیه- میگفت مقصود از شجره ی ملعونه که نام آن در قرآن آمده شمائید.
گزارش بالا را، هم سیوطی در الدر المنثور 4/191 آورده است و هم حلبی در سیرة 1/337 و هم شوکانی در تفسیر خود 3/231 و هم آلوسی در تفسیر خود. و در عبارت قرطبی در تفسیر او 10/286 گزارش را به این گونه میخوانیم:
عایشه به مروان گفت: خدا پدرت را هنگامی لعنت کرد که تو در صلب او بودی پس تو پارهای از لعنت خدا هستی و سپس گفت (و پارهای از) شجرهی ملعونه که نام آن در قرآن آمده است.
الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب، ج8، ص: 349