مالک اشتر میگوید: «اى امیر المؤمنین! بخدا، کار طلحه و زبیر و عائشه براى ما مسلم و روشن است و هرگز ما را به توهم و تصور ناصواب نخواهد انداخت. آن دو با بیعت تحت فرمان تو در آمدند و بدون این که کارى از تو سر زده باشد یا ستمى کرده باشى از فرمانت سر پیچیده اند، و ادعا مینمایند که به خونخواهى عثمان برخاسته اند. اگر چنین است باید خود را به کیفر برسانند و انتقام از خویشتن بگیرند، زیرا آنها نخستین کسانى بودند که علیه عثمان تبلیغ کرده مردم را به ریختن خونش وا داشتند. خدا را شاهد میگیرم که اگر تحت فرمانت در نیامده به تعهد بیعتى که کرده اند ملتزم نگردند آنها را بدنبال عثمان خواهیم فرستاد. چون شمشیرهامان بر دوشمان قرار دارد و دلهاى بی تابمان در سینه مان، و امروز به همان حال و سیرتیم که دیروز بودیم» «1».
امینى گوید:
مطالعه در این روایات تاریخى که تعدادش به پنجاه میرسد روشن میدارد که طلحه و زبیر در رأس کسانى قرار داشتند که مردم را علیه عثمان تحریک میکرده اند. بعقیده آنها ریختن خون او روا بوده است، یعنى چیزى را در حق عثمان جایز میدانسته اند که درباره هیچ مسلمانى نمیتوان جایز دانست مگر در چند مورد خاص. بنابر همین عقیده، کار را به قتل او کشانده اند. وضع طلحه در ماجراى قتل عثمان کاملا آشکار است و اقدامات صریح داشته است، مثلا آب را که هر مسلمانى حق خوردنش را دارد بر او بسته و جواب سلامش را نداده در حالیکه میدانیم جواب سلام مسلمان واجب است. مانع دفنش در گورستان مسلمانان شده، در حالی که اسلام اقدام به دفن مسلمان را واجب ساخته است. دستور داده جنازه عثمان را سنگباران کنند در حالیکه اسلام همان احترام و حقوقى را که براى مسلمان زنده قائل شده براى مرده او نیز فرض کرده است. طلحه سرانجام راضى به آن شده که عثمان را در «حش کوکب» یعنى قبرستان یهودیان دفن کنند. آیا با توجه باین که طلحه و زبیر صحابىپیامبر (ص) بوده اند و جماعتى معتقدند اصحاب همگى عادل و راستروند، و عقیده دارند پیامبر اکرم آندو را در ردیف ده نفرى که مژده بهشت داده یاد کرده است- با توجه به اینها- کار طلحه و زبیر را چگونه میتوان توجیه کرد؟! آیا جز بدین گونه که گفته شود طلحه و زبیر خلیفه را «غیر مسلمان» میدانسته اند.
و گرنه، و در صورتیکه او را مسلمان میشمردند «صحابى بودن» و عادل بودن و مژده بهشت داشتن آنها مانع از ارتکاب این کارها در حق وى میشد.
در اینجا، ما بی طرفى اختیار می کنیم و هیچ در صدد این نیستیم که یکى را به حساب دیگرى محکوم نمائیم، و فقط می خواهیم نظریات اصحاب طراز اول را درباره عثمان ثبت و بررسى کنیم. نظریات طلحه و زبیر درباره او در همان زمان کاملا روشن و صریح بوده و در قرنهاى بعد چنین بوده و اکنون نیز براى کسى که آنها را از منابع مطمئن و مآخذ اساسى و بیغرضانه پژوهش نماید واضح است.
اظهار توبه اى را که ایندو پس از نقض بیعت خویش با امام، کرده اند قبلا بررسى و ارزیابى نمودیم، درباره طلحه گفتیم که گناه را بر خلاف ادعایش نه با توبه بلکه با گناه خواسته بشوید. و آنچه درباره طلحه گفتیم درباره شریکش زبیر نیز صادق است. گناهى که آنها بعنوان توبه و زدودن گناه خویش مرتکب شده اند در نظر خداوند سهمگینتر از گناهان سابق آنها و کارى است که مدعى توبه از آن شده اند. توبه کاریشان عبارت بوده است از ریختن خون هزاران مسلمانى که در دو سپاه متخاصم در جمل جنگیده اند و همگى از خون عثمان پاکدامن و برى بوده اند، و نیز عبارت بوده از این که همسر پیامبر خدا را از حالت احترام و حالى که پیامبر (ص) برایش تعیین فرموده بدر آورده و به میدان جنگ و میان سپاهیان کشانده اند، و این که علیه امام خویش و پیشواى بر حق و مطاع به جنگ برخاسته اند. بدیهى است آنها بدروغ اظهار توبه مینموده اند، زیرا کارشان هیچ شباهتى که به توبه نداشته سهل است جنایتى مسلّم و محرز بوده است. «چیزى که در دل نمی پرورند و قصدش را ندارند بزبان میآورند. و خدا بر آنها مسلط است» «1».
الغدیر فى الکتاب و السنه و الادب، ج9، ص: 160