اولین دایرةالمعارف دیجیتال از کتاب شریف «الغدیر» علامه امینی(ره)
۲۱ مهر ۱۴۰۴

تعیین خلیفه در روز دعوت علنی پیامبر(ص) به اسلام

متن فارسی

 علامه امینی از اسکافی چنین نقل می کند:

خبر صحیح داریم که رسول خدا (ص)  در آغاز دعوت قبل از علنی کردن دعوت اسلام و ترویج آن در مکه دستور داد علی (ع) طعامی ترتیب دهد و بنی عبد المطلب را فرا خواند، علی (ع)  طعامی ساخت و آنان را دعوت کرد.

در آن روز بر اثر سخنی که عمویش ابولهب گفت، هنوز ابلاغ و دعوتی صورت نگرفته بود که همه متفرق شدند. پیامبر برای بار دوم به علی  (ع)  دستور ترتیب غذائی داد تا بار دیگر کسانش را فرا خواند، آنگاه که غذا پرداخته شد و دعوت صورت گرفت پس از صرف غذا، پیامبر (ص ) با آنها سخن گفت و آنان را به دین خودت دعوت کرد و از بنی عبد المطلب علی (ع)  در این دعوت با آنان مورد خطاب پیامبر (ص)  واقع شدو آنگاه برای هر کس که با او همکاری کند و قول دهد و بیاری اش برخیزد، تضمین کردکه او را برادرش در دین و وصی خود پس از وفات، و جانشینش پس از خویشتن قرار دهد، همه ساکت ماندند و این تنها علی (ع) بود که پاسخ داده گفت:

من در آنچه آورده ای یار و یاور و کمک کار تو خواهم بود. و بر این امر با تو بیعت می کنم. وقتی پیامبر  (ص) بی توجهی آنان و یاری او را دید، عصیان آنان و اطاعت و اظهار امتثال او را ملاحظه فرمود. وقتی دید آنان سرباز زدند و تنها او پاسخ داد، فرمود: “هذا اخی و وصیی و خلیفتی من بعدی ” این برادر و وصی و جانشین من پس از من خواهد بود ” آنان به پا خاسته مسخره کنان می خندیدند و به ابوطالب می گفتند: تو باید از فرزندت که او را بر تو امیر ساخت، اطاعت کنی.

می پرسیم! آیا ترتیب دادن غذا و دعوت از قوم کردن را به یک کودک غیر ممیز و بی تجربه ای نابخرد وا می گذارند؟ و آیا کودکی پنج یا هفت ساله را بدون داشتن امتیازات دیگر امین اسرار نبوت می سازند؟ آیا مگر نه این است که در میان پیرمردان و افراد سالخورده مرد عاقل و هشیاری را باید فرا خواند؟ آیا از اینکه رسول خدا دستش را در دست او گذارد، با او پیمان برادری، وصایت و خلافت می بندد نمی فهمیم که او شایستگی این مقام را داشته و به حد تکلیف رسیده و نیروی تحمل دوستی خدا و دشمنی دشمنانش را دارد؟

الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب، ج 3، ص: 337

متن عربی

و قال أبو جعفر الإسکافیّ المعتزلیّ: المتوفّی (240) فی رسالته «3»: قد روی الناس کافّة افتخار علیّ علیه السلام بالسبق إلی الإسلام، و أنَّ النبیَّ صلی اللّه علیه و آله و سلم استُنبئ یوم الإثنین و أسلم علیٌّ یوم الثلاثاء،
و أنَّه کان یقول: «صلّیت قبل الناس سبع سنین»، و أنَّه

الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب، ج 3، ص: 337

ما زال یقول: «أنا أوّل من أسلم».
و یفتخر بذلک و یفتخر له به أولیاؤه و مادحوه و شیعته فی عصره و بعد وفاته، و الأمر فی ذلک أشهر من کلِّ شهیر، و قد قدّمنا منه طرفاً و ما علمنا أحداً من الناس فیما خلا استخفَّ بإسلام علیٍّ علیه السلام و لا تهاون به، و لا زعم أنَّه أسلم إسلام حدث غریر و طفل صغیر، و من العجب أن یکون مثل العبّاس و حمزة ینتظران أبا طالب و فعله لیصدرا عن رأیه، ثمَّ یخالفه علیٌّ ابنه لغیر رغبة و لا رهبة، یؤثر القلّة علی الکثرة، و الذلَّ علی العزّة، من غیر علم و لا معرفة بالعاقبة، و کیف ینکر الجاحظ و العثمانیّة أنَّ رسول اللَّه صلی الله علیه و آله و سلم دعاه إلی الإسلام و کلّفه التصدیق؟
و رُوی فی الخبر الصحیح «1» أنَّه کلّفه فی مبدأ الدعوة قبل ظهور کلمة الإسلام و انتشارها بمکّة أن یصنع له طعاماً، و أن یدعو له بنی عبدا لمطّلب. فصنع له الطعام و دعاهم له، فخرجوا ذلک الیوم و لم ینذرهم صلی الله علیه و آله و سلم لکلمة قالها عمّه أبو لهب، فکلّفه الیوم الثانی أن یصنع مثل ذلک الطعام، و أن یدعوهم ثانیة. فصنعه و دعاهم، فأکلوا ثمَّ کلّمهم صلی الله علیه و آله و سلم فدعاهم إلی الدین و دعاه معهم لأنّه من بنی عبد المطّلب، ثمَّ ضمن لمن یوازره منهم و ینصره علی قوله أن یجعله أخاه فی الدین، و وصیّه بعد موته، و خلیفته من بعده، فأمسکوا کلّهم و أجابه هو وحده،
و قال: «أنا أنصرک علی ما جئت به، و أوازرک و أبایعک».
فقال لهم لمّا رأی منهم الخذلان و منه النصر، و شاهد منهم المعصیة و منه الطاعة، و عاین منهم الإباء و منه الإجابة:
 «هذا أخی و وصیّی و خلیفتی من بعدی».
فقاموا یسخرون و یضحکون، و یقولون لأبی طالب: أطع ابنک فقد أمّره علیک.
فهل یکلّف عمل الطعام و دعاء القوم صغیرٌ غیر ممیِّز، و غرٌّ غیر عاقل؟ و هل یؤتمن علی سرِّ النبوّة طفلٌ ابن خمس سنین أو ابن سبع؟ و هل یُدعی فی جملة الشیوخ و الکهول إلّا عاقلٌ لبیبٌ؟ و هل یضع رسول اللَّه صلی الله علیه و سلم یده فی یده و یعطیه صفقة یمینه

الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب، ج 3، ص: 338

بالأخوّة و الوصیّة و الخلافة، إلّا و هو أهلٌ لذلک، بالغٌ حدَّ التکلیف، و محتملٌ لولایة اللَّه و عداوة أعدائه؟ «1»