اولین دایرةالمعارف دیجیتال از کتاب شریف «الغدیر» علامه امینی(ره)
۴ بهمن ۱۴۰۳

وجوب مودت به اهل بیت(ع)

متن فارسی

قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبی  وَ مَنْ یَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَزِدْ لَه  فِیها حُسْناً«1».

که در کتب آثار و احادیث و سخنان بسیار در پیرامون این آیه شریفه می توان یافت و ما را مجال گسترش سخن در این باره نیست و به برخى از آن بسنده می کنیم:
1- احمد در «المناقب» و ابن منذر و ابن ابى حاتم و طبرانى و ابن مردویه و واحدى و ثعلبى و ابو نعیم و بغوى در تفسیرش و ابن مغازلى در «المناقب» به اسانید خود از ابن عباس آورده اند که چون این آیه نازل شد، گفتند: اى رسول خدا! این خویشانى که مودّت آنان بر ما واجب شده است چه کسانی هستند؟ فرمود: على و فاطمه و دو فرزندانشان.
محب الدین طبرى در صفحه 25 «الذخائر» و زمخشرى در صفحه 339 جلد 2 کشاف و حمّوئى در فرائد و نیشابورى در تفسیرش و ابن طلحه شافعى در صفحه 8 «مطالب السؤول» با صحّه گذاشتن بر آن، و رازى در تفسیرش و ابو سعود در جلد 3 تفسیرش (هامش تفسیر رازى) جلد 7 صفحه 665 و ابو حیان در صفحه 516 جلد 7 تفسیرش و نسفى در تفسیرش (هامش تفسیر خازن) جلد 4 صفحه 99 و حافظ هیثمى در صفحه 168 جلد 9 «مجمع» و ابن صباغ مالکى در صفحه 12 «الفصول المهمّه» و حافظ گنجى در صفحه 31 «کفایه» و قسطلانى در «المواهب» حدیث را آورده اند و قسطلانى گفته است: خداوند مودت خویشان پیغمبر و محبت همه اهل بیت بزرگوار و ذریه او را بر تمام خلق خود لازم و فرض فرموده و گفته است:
قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبی
زرقانى نیز در صفحه 3 و 21 جلد 7 «شرح المواهب» و ابن حجر در صفحه 101 و 135 [م‏]- و سیوطى در «احیاء المیت» هامش «الاتحاف» صفحه 239 و شبلنجى در صفحه 112 «نور الابصار» و صبّان در «الاسعاف» هامش «نور الابصار» صفحه 105 این حدیث را روایت کرده اند.
2- حافظ ابو عبد اللّه ملّا در سیره اش آورده است که رسول خدا (ص) فرمود: همانا خداوند پاداش مرا مودت خاندانم قرار داد و من در فردا (آخرت)از شما (در این باره) سؤال خواهم کرد. این روایت را محب الدین طبرى در صفحه 25 «ذخائر» و ابن حجر در صفحه 102 و 136 «الصواعق» و سمهودى در «جواهر العقدین» آورده اند.
3- جابر بن عبد اللّه گفت: عربى به خدمت پیغمبر (ص) آمد و گفت: یا محمّد اسلام را بر من عرضه کن، فرمود: شهادت بده که خدائى جز خداوند یگانه که یکتا و بی شریک است، نیست و نیز محمّد بنده و رسول اوست، عرب گفت: آیا پاداشى هم می خواهى فرمود: جز مودّت خویشان نه، گفت: خویشان من یا خویشان تو، فرمود: خویشان من، گفت: بیا تا با تو بیعت کنم. چه هر کس تو را و خاندانت را دوست ندارد، بر او لعنت خدا باد و پیغمبر (ص) گفت: آمین.
حافظ گنجى نیز حدیث را در صفحه 31 «کفایه» از طریق حافظ ابى نعیم و او از محمّد بن احمد بن مخلد و او، به اسناد خود از حافظ بن ابى شیبه آورده اند.
4- حافظ طبرى و ابن عساکر [م‏]- و حاکم حسکانى در «شواهد التنزیل لقواعد التفضیل» به چند طریق از ابى امامه باهلى آورده اند که رسول خدا (ص) فرمود:
همانا خداوند پیمبران را از چند درخت آفرید و مرا از یک درخت خلق کرد، پس من ریشه آن درختم و على شاخه آن و فاطمه ورق آن و حسن و حسین میوه آن است، پس هر کس به شاخه اى از شاخه آن درآویزد. رستگار شود. و هر کس آن را رها کند، فرو افتد و اگر بنده اى هزار سال پس از آن هزار سال و پس از آن هزار سال دیگر در بین صفا و مروه خدا را عبادت کند و صحبت ما را درک نکند خدا وى را بصورت در آتش اندازد سپس تلاوت فرمود:
قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبی

گنجى در صفحه 178 کفایه این حدیث را یاد کرده است.
5- احمد و ابن ابى حاتم از ابن عباس درباره این قول خداى تعالى آورده اند که و من یقترف حسنه مودت آل محمّد است، و ثعلبى در تفسیرش این حدیث را مسندا آورده و ابن صباغ مالکى در صفحه 13 «الفصول» و ابن مغازلى در «المناقب» و ابن حجر در صفحه 101 «الصواعق» و سیوطى در صفحه 7 جلد 6 «الدر المنثور» و «احیاء المیّت» هامش اتحاف صفحه 239 و حضرمى در صفحه 23 «رشفة الصادى» و «نبهانى» در صفحه 95 «الشرف المؤیّد» این روایت را آورده اند.
6- ابو شیخ، ابن حبان در کتاب «الثواب» خود از طریق واحدى از على (ع) روایت کرده است که فرمود: درباره ما آل حم آیه اى است که مودّت ما را نگه نمی دارد مگر آن کس که مؤمن است. سپس خواند:
قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبی

ابن حجر در صفحه 101 و 136 «الصواعق» و سمهودی در «جواهر العقدین» این روایت را آورده اند.
7- ابى طفیل گفت: حسن بن على بن ابى طالب براى ما خطبه خواند.
پس حمد و ثناى الهى را بجا آورد و از امیر مؤمنان على (رض) بنام خاتم اوصیاء و وصىّ انبیاء و امین صدیقین و شهداء یاد کرد سپس فرمود: مردى از میان شما رفت که پیشگامان بر او پیشى نگرفتند و پس ماندگان به وى نرسیدند. پیغمبر خدا (ص) پرچم را به او داد و جبرئیل از جانب راست و میکائیل از جانب چپ وى می جنگیدند تا خدا وى را پیروز گرداند و خداوند در شبى جانش را گرفت که در آن شب جان وصى موسى گرفته شده بود و در شبى روحش را بالا برد که روح عیسى را در آن عروج داده بود و آن همان شبى بود که خدا عز و جل فرقان را فرو فرستاد.
بخدا سوگند او زر و سیمى بجا نگذاشت و در بیت المالش جز پنجاه و هفت درهم که از عطاء وى زیاد آمده بود و می خواست با آن خدمتگزارى براى ام کلثوم بخرد بجا نمانده است.

سپس فرمود: هر کس مرا میشناسد که می شناسد. و آنکه نمی شناسد، من حسن بن محمّد م سپس این آیه را که قول یوسف است قرائت فرمود:

وَ اتَّبَعْتُ مِلَّةَ آبائِی إِبْراهِیمَ وَ إِسْحاقَ وَ یَعْقُوبَ‏

و به خواندن برخى از آیات قرآنى پرداخت و آنگاه فرمود:منم پسر بشیر! منم پسر نذیر! منم پسر پیامبر! منم پسر آن کس که بفرمان حق مردم را بسوى خدا می خواند! منم پسر چراغ تابان! منم پسر آنکس که به عنوان رحمت بر جهانیان مبعوث شد! من از خاندانى هستم که خداوند پلیدى و ناپاکى را از آنان زدود. من از آن دودمانم که خداوند دوستى و ولایت آنانرا در قرآنیکه بر محمّد (ص) نازل کرده واجب دانست و فرمود:قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبی

م- و در عبارت حافظ زرندى در (نظم درر المسطین) چنین است که حضرت فرمود:

منم از خاندانى که جبرئیل در خانه ما فرود می آید و از پیشگاه ما بالا میرود و منم از خاندانى که خداى تعالى مودتشان را بر هر مسلمانى فرض فرموده و درباره آنها آیه:

قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبی  وَ مَنْ یَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَزِدْ لَهُ فِیها حُسْناً

را فرو فرستاده است و اقتراف حسنه، مودت ما خاندان است.

این روایت را «بزّار و طبرانى» در «الکبیر» و ابو الفرج در «مقاتل الطالبیین» و ابن ابى الحدید در ص 11 ج 4 شرح نهج البلاغه و هیثمى در ص 146 ج 9 «مجمع الزوائد» آورده اند. ابن صباغ مالکى نیز در ص 166 «الفصول» این حدیث را نقل کرده و گفته است: این روایت را گروهى از اصحاب سیر و دیگران بازگو کرده اند، حافظ گنجى نیز در ص 32 الکفایه از طریق ابن عقده از ابى طفیل و نسائى از هبیره و ابن حجر در ص 101 و 136 «الصواعق» و صفورى در ص 231 ج 2 «نزهة المجالس» و حضرمى در ص 43 «الرشفة» نقل نموده اند.

8- طبرى در جلد 24 ص 16 تفسیرش باسناد خود از سدّى، و او از ابى دیلم، نقل کرده است که گفت:

چون «امام سجاد» على ابن الحسین (رض) را اسیر کردند و بشام آوردند و او را بر در دروازه دمشق بپا داشتند، مردى از اهل شام برخاست و به امام گفت:

خدا را شکر که مردانتان را کشت و شما را درمانده کرد و به این فتنه خاتمه داد. على بن الحسین (رض) فرمود: آیا قرآن خوانده اى؟ گفت: آرى فرمود: آیا آل حم را خوانده اى پاسخ داد: قرآن خوانده ام ولى آل حم را ندیده ام فرمود: آیا نخوانده اى؟ قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبی    پرسید: مگر خویشان پیغمبر شمائید؟ فرمود: آرى.

این حدیث را ثعلبى باسناد خود در تفسیرش آورده و ابو حیان نیز در ص 516 ج 7 تفسیرش به آن اشاره کرده و سیوطى نیز در ص 7 ج 6 «الدرّ المنثور» و ابن حجر در ص 101 و 136 الصواعق به نقل از طبرانى و زرقانى در ص 20 ج 7 «شرح مواهب» آورده اند.

9- طبرى در ص 16 و 17 ج 24 تفسیرش از سعید بن جبیر و عمرو بن شعیب روایت کرده است که آن دو گفته اند: مقصود از خویشاوند رسول خدا (ص) فاطمه است.

و ابو حیان در تفسیر خود این سخن را از آن دو و از «سدّى» روایت کرده و سیوطى نیز در «الدرّ المنثور» آورده است. فخر رازى در ص 390 ج 7 تفسیرش گفته است.

من می گویم: آل محمّد، کسانى هستند که امورشان واگذار به پیغمبر است و هر کدام از آنان که پیوندشان با پیغمبر شدیدتر و کاملتر باشد او آل خواهد بود و چون هیچ تردیدى نیست که پیوند میان فاطمه و على و حسن و حسین با پیغمبر استوارترین پیوندها است و این مطلبى است که همچون معلوم به نقل متواتر مسلّم است، پس واجب است که آل، اینها باشند.

و مناوى گفته است: این سخن از حافظ زرندى است که «1»: هیچ یک از دانشمندان مجتهد و پیشوایان ره یافته، نیست، مگر آنکه از ولایت خاندان پیغمبر، حظ وافر و فخر زاهر برده، چه این امر خداست که فرموده است:قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبی

و ابن حجر در ص 89 «الصواعق» گفته است: دیلمى از ابى سعید خدرى روایت کرده که پیغمبر در تفسیر آیه وقفوهم انهم مسئولون فرموده اند: از ولایت على پرسش خواهد شد و گویا مراد «واحدى» نیز همین حدیث بوده که گفته است:

در تفسیر آیه وقفوهم انهم مسئولون، روایت کرده اند، که مقصود ولایت على و اهل بیت است زیرا خداوند به پیغمبر فرمان داد که مردم را آگاهى دهد که از آنها پاداشى در نبوت مسألت ندارد، مگر آنکه خاندانش را دوست دارند. و معنى آیه نیز چنین است که از آنها می پرسند آیا خاندان پیغمبر را به شایستگى و آن چنانکه رسول (ص) سفارش فرموده بود، دوست داشته اند یا مودت آنها را چنان ضایع و مهمل گذاشته اند، که باید سرزنش و نکوهش شوند؟

الغدیر فى الکتاب و السنه و الادب، ج‏2، ص: 432

متن عربی

الغدیر فى الکتاب و السنه و الادب، ج‏2، ص: 432

قوله تعالى: (قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبى‏ وَ مَنْ یَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَزِدْ لَهُ فِیها حُسْناً) «1». توجد فی الکتب و المعاجم أحادیث و کلمات ضافیة حول الآیة الشریفة لا یَسعُنا بسط المقال فیها، غیر أنّا نقتصر «2» بجملة منها:

1-أخرج أحمد فی المناقب، و ابن المنذر، و ابن أبی حاتم، و الطبرانی، و ابن مردویه، و الواحدی، و الثعلبی، و أبو نعیم، و البغوی فی تفسیره، و ابن المغازلی فی المناقب بأسانیدهم عن ابن عبّاس قال: لمّا نزلت هذه الآیة قیل: یا رسول اللَّه من قرابتُک هؤلاء الذین وجبتْ علینا مودّتهم؟ قال: «علیٌّ و فاطمة و ابناهما» «3».

و رواه «4» محبُّ الدین الطبری فی الذخائر (ص 25)، و الزمخشریّ فی الکشّاف (2/339)، و الحمّوئی فی الفرائد، و النیسابوری فی تفسیره، و ابن طلحة الشافعی فی مطالب السؤول (ص 8) و صحّحه، و الرازی فی تفسیره، و أبو السعود فی تفسیره- هامش تفسیر الرازی- (7/665)، و أبو حیّان فی تفسیره (7/516)، و النسفی فی تفسیره- هامش تفسیر الخازن- (4/99)، و الحافظ الهیثمی فی المجمع (9/168)، و ابن الصبّاغ المالکی فی الفصول المهمّة (ص 12)، و الحافظ الکنجی فی الکفایة (ص 31)، و القسطلانی فی المواهب، و قال: ألزم اللَّه مودّة قُرباه کافّة بریّتِهِ، و فرض محبّة جملةِ أهل بیته المعظّم و ذریّته فقال تعالى: (قُلْ لا أسألُکُم عَلیهِ أجْراً إلّا المَودّةَ فی القُرْبَى).

الغدیر فى الکتاب و السنه و الادب، ج‏2، ص: 433

و رواه الزرقانی فی شرح المواهب (7/3 و 21)، و ابن حجر فی الصواعق «1» (ص 101 و 135) و السیوطی فی إحیاء المیت- هامش الإتحاف- (ص 239)، و الشبلنجی فی نور الأبصار «2» (ص 112)، و الصبّان فی الإسعاف- هامش نور الأبصار- (ص 105).

2-أخرج الحافظ أبو عبد اللَّه الملّا فی سیرته «3»: أنَّ رسول اللَّه صلى الله علیه و سلم قال: «إنّ اللَّه جعل أجری علیکم المودّة فی أهل بیتی و إنّی سائلکم غداً عنهم». و رواه محبّ الدین الطبری فی الذخائر (ص 25)، و ابن حجر فی الصواعق «4» (ص 102 و 136)، و السمهودی فی جواهر العقدین «5».

 3-قال جابر بن عبد اللَّه:جاء أعرابیٌّ إلى النبیِّ صلى الله علیه و سلم و قال: «یا محمد اعرض علیَّ الإسلام. فقال: تشهد أن لا إله إلّا اللَّه وحده لا شریک له، و أنّ محمداً عبده و رسوله. قال: تسألنی علیه أجراً؟ قال: لا إلّا المودّة فی القربى. قال: قرابتی أو قرابتک؟ قال: قرابتی. قال: هات أُبایعک، فعلى مَن لا یحبُّک و لا یحبّ قرابتک لعنة اللَّه. فقال النبیُّ صلى الله علیه و سلم: آمین». أخرجه الحافظ الکنجی فی الکفایة «6» (ص 31) من طریق الحافظ أبی نعیم عن محمد بن أحمد ابن مخلد عن الحافظ ابن أبی شیبة بإسناده.

 4-أخرج الحافظ الطبری و ابن عساکر «7» و الحاکم الحسکانی فی شواهد 

الغدیر فى الکتاب و السنه و الادب، ج‏2، ص: 434

التنزیل لقواعد التفضیل «1» بعدّة طرق عن أبی أُمامة الباهلی قال: قال رسول اللَّه صلى الله علیه و سلم: «إنّ اللَّه خلق الأنبیاء من أشجارٍ شتّى و خلقنی من شجرةٍ واحدة، فأنا أصلها و علیٌّ فرعها و فاطمة لقاحها و الحسن و الحسین ثمرها، فمن تعلّقَ بغصن من أغصانها نجا و من زاغ عنها هوى، و لو أنّ عبداً عبدَ اللَّه بین الصفا و المروة ألف عام ثمّ ألف عام ثمّ ألف عام ثمّ لم یُدرک صحبتنا کبّه اللَّه على منخریه فی النار». ثمّ تلا: (قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبى‏) و ذکره الکنجی فی الکفایة «2» (ص 178).

5-أخرج أحمد «3» و ابن أبی حاتم عن ابن عبّاس فی قوله تعالى: (وَ مَنْ یَقْتَرِفْ حَسَنَةً…) قال: المودّة لآل محمد.رواه الثعلبی فی تفسیره مسنداً، و ابن الصبّاغ المالکی فی الفصول (ص 13)، و ابن المغازلی فی المناقب، و ابن حجر فی الصواعق (ص 101)، و السیوطی فی الدرّ المنثور (6/7)، و إحیاء المیت- هامش الإتحاف- (ص 239)، و الحضرمی فی الرشفة (ص 23)، و النبهانی فی الشرف المؤبَّد (ص 95) «4».

6-أخرج أبو الشیخ ابن حیان فی کتابه الثواب من طریق الواحدی عن علیّ علیه السلام قال: «فینا فی آل حم آیةٌ لا یحفظ مودّتنا إلّا کلّ مؤمن». ثمّ قرأ (قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبى‏) و ذکره ابن حجر فی الصواعق «5» (ص 101 و 136)، و السمهودی فی جواهر العقدین «6». 

الغدیر فى الکتاب و السنه و الادب، ج‏2، ص: 435

7-عن أبی الطفیل قال: خطبنا الحسن بن علیِّ بن أبی طالب، فحمد اللَّه و أثنى علیه و ذکر أمیر المؤمنین علیّا رضى الله عنه خاتم الأوصیاء و وصیَّ الأنبیاء و أمین الصدّیقین و الشهداء ثمّ قال: «أیّها الناس لقد فارقکم رجلٌ ما سبقه الأوّلون و لا یدرکه الآخرون. لقد کان رسول اللَّه صلى الله علیه و سلم یعطیه الرایة فیقاتل جبریل عن یمینه و میکائیل عن یساره فما یرجع حتى یفتح اللَّه علیه، و لقد قبضه اللَّه فی اللیلة التی قُبض فیها وصیُّ موسى و عُرِج بروحه فی اللیلة التی عُرِج فیها بروح عیسى بن مریم، و فی اللیلة التی أنزل اللَّه فیها الفرقان، و اللَّهِ ما ترکَ ذهباً و لا فضّة، و ما فی بیت مالهِ إلّا سبعمائة و خمسون درهماً فضلت من عطائه أراد أن یشتری بها خادماً لأمِّ کلثوم.ثمّ قال: من عرَفنی فقد عرَفنی و من لم یعرفنی فأنا الحسن بن محمد. ثمّ تلا هذه الآیة قول یوسف: (وَ اتَّبَعْتُ مِلَّةَ آبائِی إِبْراهِیمَ وَ إِسْحاقَ وَ یَعْقُوبَ‏) «1». ثمّ أخذ فی کتاب اللَّه.ثمّ قال: أنا ابن البشیر، و أنا ابن النذیر، أنا ابن النبیِّ، أنا ابن الداعی إلى اللَّه بإذنه، و أنا ابن السراج المنیر، و أنا ابن الذی أُرسِل رحمةً للعالمین، و أنا من أهل البیت الذین أذهب اللَّه عنهم الرجس و طهّرهم تطهیراً، و أنا من أهل البیت الذین افترض اللَّه مودّتهم و ولایتهم، فقال فیما أنزلَ على محمد: (قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبى‏). ..».و فی لفظ الحافظ الزرَندی فی نظم درر السمطین «2»: «و أنا من أهل البیت الذین کان جبریل علیه السلام ینزِلُ فینا و یصعَد من عندنا، و أنا من أهل البیت الذین افترضَ اللَّه تعالى مودّتهم على کلِّ مسلم و أنزل اللَّه فیهم (قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی‏

الغدیر فى الکتاب و السنه و الادب، ج‏2، ص: 436

الْقُرْبى‏ وَ مَنْ یَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَزِدْ لَهُ فِیها حُسْناً) و اقتراف الحَسَنة مودّتُنا أهل البیت».أخرجه «1» البزّار و الطبرانی فی الکبیر، و أبو الفرج فی مقاتل الطالبیّین، و ابن أبی الحدید فی شرح النهج (4/11)، و الهیثمی فی مجمع الزوائد (9/146)، و ابن الصبّاغ المالکی فی الفصول (ص 166) و قال: رواه جماعةٌ من أصحاب السیر و غیرهم. و الحافظ الکنجی فی الکفایة (ص 32) من طریق ابن عقدة عن أبی الطفیل، و النسائی عن هبیرة، و ابن حجر فی الصواعق (ص 101 و 136)، و الصفوری فی نزهة المجالس (2/231)، و الحضرمی فی الرشفة (ص 43).

8-أخرج الطبری فی تفسیره «2» (24/16) بإسناده عن السدِّی عن أبی الدیلم قال: لمّا جی‏ء بعلیِّ بن الحسین الإمام السجّاد علیهما السلام أسیراً فأُقیم على درَج دمشق قام رجلٌ من أهل الشام فقال: الحمد للَّهِ الذی قتلکم و استأصَلَکم و قطع قَرْنَی الفتنة. فقال له علیُّ بن الحسین رضى الله عنه: «أقرأتَ القرآن؟ فقال: نعم. قال: فقرأتَ آل حم؟ قال: قرأتُ القرآنَ و لم أقرأ آل حم. قال: ما قرأت: (قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبى‏). قال: و إنّکم لأنتم هم؟ قال: نعم».و رواه الثعلبی فی تفسیره «3» بإسناده، و أشار إلیه أبو حیّان فی تفسیره (7/516).و أخرجه السیوطی فی الدرّ المنثور «4» (6/7)، و ابن حجر فی الصواعق «5» (ص 101 و 136) عن الطبرانی، و الزرقانی فی شرح المواهب (7/20). 

الغدیر فى الکتاب و السنه و الادب، ج‏2، ص: 437

9-روى الطبری فی تفسیره «1» (24/16 و 17) عن سعید بن جبیر و عمرو بن شعیب أنّهما قالا: هی قربى رسول اللَّه صلى الله علیه و سلم. و رواه عنهما و عن السدّی أبو حیّان فی تفسیره والسیوطی فی الدرّ المنثور.

قال الفخر الرازی فی تفسیره «2» (7/390): و أنا أقول: آل محمد صلى الله علیه و سلم هم الذین یؤول أمرُهم إلیه، فکلُّ من کان أمرهم إلیه أشدّ و أکمل کانوا هم الآل، و لا شکّ أنّ فاطمة و علیّا و الحسن و الحسین کان التعلّق بینهم و بین رسول اللَّه صلى الله علیه و سلم أشدّ التعلّقات، و هذا کالمعلوم بالنقل المتواتر، فوجب أن یکونوا هم الآل.

و قال المناوی: قال الحافظ الزرندی «3»: لم یکن أحدٌ من العلماء المجتهدین و الأئمّة المهتدین إلّا و له فی ولایة أهل البیت الحظّ الوافر و الفخر الزاهر کما أمر اللَّه بقوله: (قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبى‏).

و قال ابن حجر فی الصواعق «4» (ص 89): أخرج الدیلمی عن أبی سعید الخدری أنّ النبیّ صلى الله علیه و سلم قال: «و قِفُوهم إنّهم مسؤولون عن ولایة علیٍّ».و کأنّ هذا هو مراد الواحدی بقوله: رُوی فی قوله تعالى: (وَ قِفُوهُمْ إِنَّهُمْ مَسْؤُلُونَ‏) «5» أی عن ولایة علیّ و أهل البیت؛ لأنّ اللَّه أمر نبیّه صلى الله علیه و سلم أن یعرِّف الخَلْق أنّه لا یسألُهم على تبلیغ الرسالة أجراً إلّا المودّة فی القربى. و المعنى أنّهم یُسألون: هل و الوهم حقَّ الموالاة کما أوصاهم النبیُّ صلى الله علیه و سلم أم أضاعوها و أهملوها فتکون علیهم المطالبة و التّبعة؟.