اولین دایرةالمعارف دیجیتال از کتاب شریف «الغدیر» علامه امینی(ره)
۲۳ آذر ۱۴۰۳

وزارت و جوانمردی صاحب بن عباد

متن فارسی

ابو بکر خوارزمى گوید: صاحب، در دامن وزارت پرورش یافته، و در همان آشیانه نو پا گشته، و از پستان پر برکت آن شیر نوشیده و در واقع چکیده وزارت است که از پدران خود ارث برده، چنانکه ابو سعید رستمى درباره‌اش گوید:

ورث الوزارة کابرا عن کابر             موصولة الاسناد بالاسناد
یروى عن العباس عباد وزا             رته و اسماعیل عن عباد

– منصب وزارت را پشت در پشت به ارث برده، چون سند روایت که به هم پیوسته است.
عباد از عباس را وى وزارت گشته و اسماعیل از عباد.

او اولین وزیرى است که به عنوان «صاحب» لقب یافته: ابتدا چون در مصاحبت ابو الفضل ابن العمید بود، بدو صاحب ابن العمید می‌گفتند، بعدها که خود متولى مقام وزارت گشت، این لقب بر او ماند، ولى «صابى» در کتاب «تاجى» می‌نویسد: بدین جهت او را صاحب گفتند که از کودکى در مصاحبت مؤید الدوله فرزند بویه بود، و همو او را صاحب نامید، و لقب ادامه یافت تا بدان مشهور گشت، بعدها هر که به مقام وزارت رسید او را صاحب گفتند.
ابتدا از سال 347 تقریبا تا 366 به عنوان منشى و دبیر در خدمت مؤید الدوله مشغول کار شد، و سال 347، با او به بغداد رفت، سال 366 به وزارت انتخاب شد و تا سال وفات مؤید الدوله 373 بر سر کار باقى ماند، بعد از او برادرش فخر الدوله، صاحب را به وزارت برکشید، صاحب با او به رى آمد که مرکز حکومت او بود، و از هیچ کوششى در خدمت گزارى و توسعه حکومت او خوددارى نکرد.

حموى گوید: صاحب، پنجاه دژ، در اطراف حوزه حکومتى گشوده و به فخر الدوله تسلیم کرد که حتى ده دژ آن در دوران حکومت پدرش و نه برادرش تسلیم نشده بود.
صاحب به دوران وزارتش، در مردم نوازى کوشا بود، علماء و شعراء از عطاى فراوان، نعمت سرشار، نوال بی‌پایانش بهره‌مند شدند.

ثعالبى از زبان عون بن حسین می‌گوید: روزى در خزانه دارى خلعت‏هاى صاحب بودم، دفتر آمارى که در اختیار دوستم بود، ملاحظه کردم، دیدم، تعداد عمامه خزى که در زمستان آن سال، به علویین و فقهاء و شعراء، خلعت داده، سواى آنچه در اختیار خدمتگاران و حاشیه نشینان قرار گرفته، 820 طاقه بوده.
ضمنا صاحب هر سال پنج هزار دینار، به فقهاء و ادباى بغداد، تقسیم می‌کرد و صله و صدقات و خیرات او در ماه مبارک رمضان، با آنچه در سایر ماههاى سال انفاق می‌شد، برابرى می‌کرد، هیچ کس در ماه رمضان بر او وارد نمی‌گشت- هر که گوباش- جز اینکه بعد از افطار از خانه او خارج می‌شد، و همه شب، حدود هزار نفر در آنجا افطار می‌کردند. (یتیمة الدهر ج 3 ص 174).

دوران صاحب، پربرکت‏ترین دورانى بود که بر اهل علم و ادب گذشت: گاه با مقرب ساختن اهل فضل و گاه با تشویق و ترغیب آنان به نشر آثار گرانبهاى خود، تا آنجا که بازار علم و دانش رونق گرفت، دانشورى و دانش پرورى رواج یافته، دانش پژوهان و دانش اندوزان بی‌شمار گشتند.
صاحب در برابر هر اثر نفیس و رساله شیوا، بدره‌هاى زر و کیسه‌هاى سیم نثار کرد، و در اثر جود سرشار و کرم بی‌انتها و نوال بی‌کرانش، پانصد شاعر او را ثناخوان و مدیحه‌سرا گشتند، که قصائد آنان زینت بخش دواوین و فرهنگ رجال است.

حموى از ابن بابک گفت و او از زبان خود صاحب چنین نقل می‌کند: «من -و خدا بهتر داند- با صد هزار قصیده عربى و فارسى مورد ستایش قرار گرفته‌ام».

آرى همین قصاید بی‌شمار بود که نام صاحب را در صفحات تاریخ جاویدان ساخت، که نه یادش فراموش شود، و نه شعله عظمت و شخصیتش با گذشت روزگاران خاموش گردد.

الغدیر فى الکتاب و السنه و الادب، ج‏4، ص: 73

متن عربی

وزارته، صِلاته، مادحوه:

قال أبو بکر الخوارزمی: الصاحب نشأ من الوزارة فی حجرها، و دبَّ و درج من وکرِها، و رضع أفاویق درّها، و ورثها عن آبائه. کما قال أبو سعید الرستمی فی حقِّه:

الغدیر فى الکتاب و السنه و الادب، ج‏4، ص: 73

ورث الوزارة کابراً عن کابرٍ             موصولة الأسناد بالأسنادِ

یروی عن العبّاسِ عبّادٌ وزا             رتَهُ و إسماعیلُ عن عبّادِ

 

و هو أوّل من لُقِّب بالصاحب من الوزراء، لأنّه کان یصحب أبا الفضل بن العمید فقیل له: صاحب ابن العمید، ثمّ أُطلق علیه هذا اللقب لمّا تولّى الوزارة و بقی عَلَماً علیه، و ذکر الصابی فی کتاب التاجی: أ نّه إنّما قیل له الصاحب لأنّه صحب مؤیّد الدولة ابن بویه منذ الصبا، و سمّاه الصاحب فاستمرَّ علیه هذا اللقب و اشتهر به، ثمّ سُمّی به کلُّ من ولی الوزارة بعده.

استکتبه مؤیِّد الدولة من (347) تقریباً إلى سنة (366)، و سافر معه إلى بغداد سنة (347) حتى استوزره من سنة (366) إلى وفاة مؤیّد الدولة سنة (373) ثمّ استوزره أخوه فخر الدولة، و سافر معه إلى الریّ عاصمة مملکته، و لم یألُ الصاحب جهداً فی خدمة أمیره و توسیع مملکته، قال الحموی «1»: فتح الصاحب خمسین قلعة سلّمها إلى فخر الدولة، لم یجتمع عشرٌ منها لأبیه و لا لأخیه.

و له أیّام وزارته عطاؤه الجزل، و سَیْب یده المتدفِّق، و برُّه المتواصل إلى العلماء و الشعراء. قال الثعالبی: حدّثنی عون بن الحسین، قال: کنت یوماً فی خزانة الخلع للصاحب فرأیت فی ثبت حسابات کاتبها- و کان صدیقی- مبلغ عمائم الخزّ التی صارت تلک الشتوة للعلویِّین و الفقهاء و الشعراء خاصّة- غیر الخدم و الحاشیة- ثمانمائة و عشرین، و کان یُنفذ إلى بغداد فی السنة خمسة آلاف دینار تفرّق على الفقهاء و الأدباء، و کانت صِلاته و صدقاته و قرباته فی شهر رمضان تبلغ مبلغ ما یطلق منها فی جمیع شهور السنة، فکان لا یدخل علیه فی شهر رمضان أحدٌ کائناً من کان فیخرج من داره إلَّا بعد الإفطار عنده، و کانت داره لا تخلو فی کلِّ لیلةٍ من لیالیه من

الغدیر فى الکتاب و السنه و الادب، ج‏4، ص: 74

ألف نفس مفطرة فیها. یتیمة الدهر «1» (3/174).

کان عهده أخصب عهد للعلم و الأدب بتقریبه رجالات الفضیلة، و تشویقه إیّاهم، و تنشیطهم لنشر بضائعهم الثمینة حتى نفق سوقها، و راج أمرها، و کثرت طلّابها، و نبغت روّادها، فکانت قلائد الدرر منها تُقابَل بالبِدَر و الصرر، فمدحه على فضله المتوفِّر، وجوده المدید الوافر خمسمائة شاعر، تجد مدائحهم مبثوثةً فی الدواوین و المعاجم، قال الحموی «2»: حدّث ابن بابک قال: سمعت الصاحب یقول: مُدحت- و العلم عند اللَّه- بمائة ألف قصیدة شعراً عربیّة و فارسیّة. و قد خلّدت تلک القصائد له على صفحة الدهر ذکراً لا یبلى، و عظمةً لا یخلقها مرُّ الجدیدین. و من أولئک الشعراء: