«ابو الفرج» نقل کرده از «یحیی بن معین» که او هم از «ابو الفضل لبان» و او از «عبد الرحمن بن شریک» و او از «اسماعیل بن ابی خالد» و او از «حبیب بن ابی ثابت» نقل کرده است: معاویه که به کوفه آمد، خطبه ای خواند- حسن و حسین هر دو نشسته بودند- معاویه نام علی را برد و او را دشنام داد. آنگاه به حسن ناسزا گفت. حسین برخاست تا جوابش بدهد، حسن دست حسین را گرفت و او را نشانید.
آنگاه برخاست و چنین گفت:
«ای کسی که از علی یاد کردی، من حسنم و پدرم علی است، و تو معاویه ای و پدرت صخر. مادر من فاطمه، و مادر تو هند است. جد من رسول اللّه و جد تو عقبة بن ربیعه است. مادر بزرگ من خدیجه و مادر بزرگ تو قتیله است.
خدای کسی را که از ما به بدی یاد می کند و تبار ما را پست می دارد، و در گذشته و حال به ما خاندان بدی کرده و کفر و نفاق را برانگیخته است، لعنت کند».
گروههایی از حاضران مسجد آمین می گویند. علی بن حسین اصفهانی هم آمین گفت. عبد الحمید بن ابی الحدید (شارح معروف) مصنف این کتاب می گوید:
من هم آمین می گویم» «1». امینی (مؤلف کتاب حاضر) هم آمین می گوید.
الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب، ج 11، ص: 17