اولین دایرةالمعارف دیجیتال از کتاب شریف «الغدیر» علامه امینی(ره)
۲۳ آذر ۱۴۰۳

یاری گرفتن پیامبر(ص) از ابوبکر و عمر

متن فارسی

از ابو اروی دوسی آورده اند که گفت من نزد پیامبر (ص) نشسته بودم که ابوبکر و عمر (ض) بیامدند رسول خدا (ص) گفت ستایش آن را که مرا بدست شما یاری کرد .
امینی گوید: گزارش بالا را حاکم در مستدرک 74 / 3از طریق کسی – ابن ابی فدیک -آورده که هر چند ابن معین او را مورد وثوق می شمارد ولی ابن سعد سخن او را حجت نمی شمارد و تازه او گزارش را ازعاصم بن عمر بن حفص بن عاصم بن عمر بن خطاب گرفته است که احمد و ابن معین و ابو حاتم و ابن عدی، احادیث وی را ضعیف می شمرند و فروی گفته: نیرومند نیست. و جوزجانی گفته حدیثش سست است. و بخاری گفته: حدیثش نکوهیده است. و ترمذی گفته: او متروک‌است، و مورد وثوق نیست. و ابن حبان گفته او را تخطئه کرده و با وی مخالفند و هم گوید احادیثش بسیار نکوهیده است و از مردان موثق‌احادیثی نقل می کند که به احادیث استوار ماننده نیست و روا نیست که آنها را زمینه گفتگو گیریم مگر در جایی که با احادیث مردان موثق سازگارباشد . و ابن جارود گفته: حدیث او حجت نیست، و احمد بن صالح که او را مورد وثوق شمرده از این لحاظ مورد اعتراض نسایی واقع شده و تازه او گزارش را ازسهیل بن ابی صالح گرفته که به گفته ابن معین حدیث او حجت نیست و ابو حاتم گفته حدیث وی سرمایه استدلال را نشاید . و ابن حبان گفته او را خطا کار می شمارند وابن ابی خیثمه از زبان یحیی آورده: همیشه اهل حدیث از احادیث وی می پرهیزند . و عقیلی از زبان یحیی آورده که او صالحک است و در احادیث وی جای نکوهش است. و تازه او حدیثش رااز زبان محمد بن ابراهیم بن حارث مدنی آورده که گرچه تعدادی او را مورد وثوق می شمارند ولی امام حنبلیان احمد گوید: در حدیث او چیزی ناپسند هست و احادیث نکوهیده یا ناپسندی روایت می کند حدیث یاد شده را ابن حجر نیز در اصابه ج 4 / ص 5 یاد کرده و سست شمرده .
این کوتاه سخنی بود درباره میانجیان زنجیره حدیث و چنانچه می بینید، متن آن هم برترین نمونه گزافگویی است .

(الغدیر فی الکتاب و السنة و الادب  ج 7 ص 401 و 403)

متن عربی

 21- النبیّ مؤیّد بالشیخین

عن أبی أروی الدوسی، قال: کنت جالساً عند النبیّ صلی الله علیه و آله و سلم فاطّلع أبو بکر و عمر فقال رسول اللَّه صلی الله علیه و آله و سلم: الحمد للَّه الذی أیّدنی بکما.

قال الأمینی: أخرجه الحاکم فی المستدرک «2» (3/74) من طریق ابن أبی فدیک،

                        الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب، ج 7، ص: 402

و هو و إن وثّقه ابن معین «1» غیر أنّ ابن سعد «2» قال: لیس بحجّة.

عن: عاصم بن عمر بن حفص بن عاصم بن عمر بن الخطّاب: ضعّفه أحمد و ابن معین «3» و أبو حاتم «4»، و ابن عدی «5»، و قال الفروی: لیس بقویّ، و قال الجوزجانی: یضعف حدیثه، و قال البخاری «6»: منکر الحدیث، و قال الترمذی: متروک لیس بثقة، و قال ابن حبّان «7»: یخطی و یخالف، و قال أیضا «8»: منکر الحدیث جدّا یروی عن الثقات ما لا یشبه حدیث الأثبات، لا یجوز الاحتجاج به إلّا فیما وافق الثقات، و قال ابن الجارود: لیس حدیثه بحجّة. و تکلّم النسائی علی أحمد بن صالح حیث وثّقه.

عن سهیل بن أبی صالح: قال ابن معین «9»: حدیثه لیس بحجّة. و قال أبو حاتم «10»: حدیثه لا یُحتجّ به، و قال ابن حبّان: یخطئ، و قال ابن أبی خیثمة عن یحیی: لم یزل أهل الحدیث یتّقون حدیثه. و ذکر العقیلی «11» عن یحیی أنّه قال: هو صویلح و فیه لین.

عن محمد بن إبراهیم بن الحارث المدنی: وثّقه غیر واحد، غیر أنّ إمام الحنابلة

                        الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب، ج 7، ص: 403

أحمد «1» قال: فی حدیثه شی ء یروی أحادیث مناکیر أو منکرة «2». و الحدیث ذکره ابن حجر فی الإصابة (4/5) و ضعّفه.

هذا مجمل القول فی رجال سند الروایة، و أمّا متنه فکما تری آیة فی الغلوّ.