در این قسمت از پژوهشهاى خود که در شرح حال این شخصیتها داده می شود و کلماتى چند از زندگانى آنها می نویسیم، صرفا براى آن نیست که سرگذشت ملتى را که دورانش سپرى گشته بررسى کنم و از شخصیتهاى برجسته قرون گذشته یادآورى نمایم بلکه به این مناسبت وارد این مباحث شدیم که اندرزهاى مذهبى و فلسفه هاى اخلاقى، حکمتهاى عملى، نمودارهاى روحى، مصالح اجتماعى و دستوراتى که براى سیر و تعالى و بالا رفتن بسوى بی نهایت قدرت و عظمت که ذات پروردگار متعال باشد با برنامه هائى که براى تربیت روحى و درسهائى براى آراستن به مکارم اخلاق، همانهائى که نبى گرامى براى اتمام و تحقق بخشیدن آنها برانگیخته شده است.
آنها را بررسى کنیم و بار دیگر در اجتماع خود زنده سازیم.
و در ضمن این بررسى به نمونه هائى از خصوصیات نفسانى و مکارم اخلاق شیعه و پیروان عترت طاهره برخورد می نماییم که در برابر مخالفان و دشمنان عترت از آنها ظاهر گشته است و بخوبى ثابت می شود که افرادى چون قیس در خور آن هستند که در راه خدا بآنها تا سى شود چه شایسته پیشوائى می باشند و سزاواراینند که در تهذیب نفس پیشرو و پیشواى بشر باشند و آداب اسلامى و اخلاق پسندیده را بمردم بیاموزند و با علو طبع و برجستگى اخلاقى و روحیات سالم خود عهده دار اصلاحات اجتماعى باشند و با توجه باین امتیازات و خصوصیات در میان این گروه عناصرى که از خرد و دور اندیشى بدور و از افاضه خیر و سعادت به دیگران مهجور باشند پیدا نخواهد شد.
بنابر این براى کسى که به بررسى و کاوش در این رشته می پردازد امکان این هست که از تاریخ انسانهاى پاک سرشت چون قیس و امثال او که پاى بند مبادى مذهبى هستند و مخالفین و اضداد او چون عمرو بن عاص و همقطارانش که پیروى نفس را بر متابعت و دنبال روى خاندان رسالت برگزیده اند یک حقیقت گرانبهاى دینى بدست آورد که از معرفت باحوال مردان تاریخ و وقوف بر تاریخ اقوام گذشته مهمتر و گرانقدرتر باشد و بدینوسیله بر هدف و سرنوشت هر یک از دو دسته و حزب (علوى و اموى) وقوف یابد.
در صورتى به این نتیجه می توان رسید که خواننده شرافتى نفسانى داشته باشد، در اندیشه و فکر آزاد و از تقلید کورکورانه و تعصب قومى بدور باشد، آرى هنگامى این نتیجه و بهره عاید او می شود که توفیق پیروى از حق شامل حال او گردد و او را بسوى حقیقت بکشاند. احساس نماید که حق سزاوارتر است که پیروى شود و از راه راست و روشن منحرف نگردد و در برابر حقائق خاضع و مطیع و متمایل به آن باشد.
بنابر این مقدمه، شما (اى خوانندگان گرامى) قیس بن سعد و عمرو بن عاص را به عنوان نمونه از دو گروه مذکور پیروان خاندان رسالت و مخالفین آنها در نظر بگیرید و بین آن دو مقایسه کنید و بهر قسمت از خصوصیات هر یک از آنها که میخواهید دست بگذارید:
در طهارت مولد (حلال زادگى) اسلام، عقل، حسن تدبیر، عفت، حیا، آقائى، سربلندى، مناعت نفس، بزرگ منشى، وفا، وقار، رزانت و متانت، حسب و نسب، دلیرى، سخاوت، پاکى و زهد، استقامت و رشد، دوستى و محبت، استوارى و پایمردى در دین، پرهیز از محارم الهى و مزایاى بی شمار دیگر با بررسى در احوال هر یک از این دو شخصیت که نمونه اى از حزب و گروه خود هستند.
اولى قیس را می بینید که تمام این مزایا را دارا است به طوری که اگر هر یک از این صفات مجسم شود قیس مثال و صورت آن خواهد بود.
آیا دومى این چنین است و او را به همین کیفیت خواهید دید؟؟
نه این چنین نیست هیچ یک از این صفات در ذات او یافت نمی شود و محکوم به نیستى است بلکه عکس اینها در او نمایان است باضافه پستى و خوارى و رسوائى خاصى که در ولادت و اصل و حسب و نسب و دین و مردانگى، اخلاق و سایر ملکات نفسانى او هست.
ما انشاء اللّه بزودى هر یک از این امور را بطور محسوس و آشکار برایتان مجسم و مدلل خواهیم ساخت.
در این هنگام که انسان پژوهشگر روحیات و ملکات پیشوایان این دو حزب را بخوبى می شناسد (زیرا الناس على دین ملوکهم) و به درستى و روشنى حقیقت موضوع را درمی یابد و ادعاى راستین هر یک را می شناسد و نمودارهاى اینان را پیشاروى خود دارد در صورتیکه بدنبال هواى نفس نرود و نقشه هاى کسى که به نادانى امت اسلامى و جلوگیرى از درک حقائق می کوشد او را گمراه نسازد از قبیل این سخنان و عقائد پستى که به مناسبت جنگ خوارج با أمیر المؤمنین بر زبانها جارى شد که مثلا گفتند:
آنها مجتهد بودند و در اجتهاد خود به خطا رفتند و در نتیجه یک پاداش و اجر دریافت خواهند کرد و یا اینکه گفته می شود: تمام صحابه رسول خدا عادل بودند هر چند جنایاتى را مرتکب شده و از اطاعت امام عادل خارج و با او جنگیده باشند و لعن و ناسزاى به او را جایز بدانند و حتى اقدام بر قتل او نموده و او را بکشند.
بنابر این هر کس با نظر انصاف در شرح حال هر یک از افراد امعان نظر نماید و اوصاف و نسبتهاى مذکوره را سلبا و ایجابا مورد بررسى قرار دهد معتقد خواهد شد به اینکه: «1».
برترین بندگان خدا در پیشگاه او آن پیشواى عادلى است که هدایت یافته و مردم را براه راست رهنمائى کند، سنت حسنه و کارهاى نیکو را بپا داشته و بدعت و ضلالت را نابود گرداند، بدیهى است که سنن و آداب اسلامى نشانه هائى دارد که درخشنده و نمایان است و بدعتها و پدیده هاى بی اساس نیز علائمى دارد که آشکار است، بدترین مردم نزد پروردگار پیشوائى است که خود ستمکار باشد و مردم نیز بسبب او گمراه شوند.
سنتى که از سرچشمه وحى گرفته از بین ببرد و بدعت متروک را احیاء نماید در این موقع گفتار پیامبر پاک و راستین را تصدیق می کند که فرمود! روز قیامت پیشواى ستمکار را می آورند نه یارى دارد و نه یاورى و نه کسى گناه و عذر او را می بخشد و در آتش جهنم افکنده شده و هم چون سنگ آسیا در آن می چرخد و سرانجام در قعر جهنم بسته و معذب خواهد شد.
آنقدر مقام زهد و تقوى و عظمت و بزرگوارى رئیس قبیله خزرج جناب قیس آشکارا و مسلم است که شاید بتوان گفت که هر پژوهشگرى بر هیچ یک از خطبه ها و نامه ها و کلمات و گفتگوهاى او نمیگذرد مگر اینکه آنها را از پاکى و آراستگى انباشته خواهد یافت و او را از هر گونه آلودگى و پلیدى و پیروى از هواهاى نفسانى منزه و مبرى خواهد دید و تمام آثار وجودى او حاکى از زهد ورزى و بی علاقکى بزرق و برق دنیا و نمودار پارسائى او در برابر ذات اقدس پروردگار و بزرگداشت شعایر دینى و قیام به حق پیامبر و رعایت جانب اهل البیت است که با تمام نیرو و از خود گذشتگى به حفظ دینش همت گماشت و براى اعلاء کلمه حق و زدودن پلیدیهاى باطل و اصلاح مفاسد و در هم شکستن شوکت تجاوزکاران کوشیده و آنگاه که از اصلاح امت ناامید و از دعوت به سوى حق ناتوان گشت خانه نشین شد و در شهر مدینه منوره در کنج خانه در را بروى خود بسته و بقیه زندگى شرافتمندانه خود را بعبادت پروردگار چشم از این جهان فرو بست، آن چنان که ابن عبد البر در جلد دوم الاستیعاب ص 524 ذکر کرده است.
رساترین سخن درباره زهد و عبادت او گفتارى است که مسعودى در جلد دوم مروج الذهب ص 63 بیان نموده است و می گوید: قیس بن سعد از حیث زهد و دیندارى و تمایل نسبت بطرفدارى از على علیه السّلام داراى مقامى بزرگ است.
در مرتبه خوف از خداوند و فرط بندگى و اطاعت او نسبت بذات پروردگار کارش بجائى رسید که در نماز هنگامى که براى سجده خم شد ناگاه مار بزرگى در سجده گاهش نمایان شد و او بدون اینکه باین خطر توجهى و یا از آن مار اندیشه اى بخاطر راه دهد هم چنان سر خود را بر آن مار فرود آورد و در پهلوى آن به سجده پرداخت، در این موقع مار دور گردنش پیچید و او از نماز خود کوتاهى ننمود و از آن چیزى نکاست تا که از نماز فارغ شد و مار را با دست خود از گردن جدا و بطرفى افکند!
این مطلب را حسن بن على بن عبد المغیرة از معمر بن خلاد از ابى الحسن على بن موسى الرضا علیه السّلام چنین نقل نموده و این حدیث رضوى را کشى در رجال خود در ص 63 باسنادش از آنحضرت روایت کرده است.
این خشوع و توجه کامل به پروردگار در حال عبادت و حضور قلب در نماز از وصایاى پدر پاکدل او بود که می گفت اى پسرک من ترا وصیتى می کنم که باید در حفظ آن بکوشى زیرا اگر به این وصیتم بی اعتنا باشى نسبت بسایر وصایاى من بی اعتناتر خواهى بود. هنگامى که وضوء ساختى آن را کامل بساز. سپس بنماز بپرداز مانند کسى که با نماز وداع می کند و چنین می بیند که عمر او سر آمده و دیگر باداء آن دست نمی یابد و از مردم ناامید باش که این خود بی نیازى است و به پرهیز از اینکه حوائج خود را نزد خلق ببرى زیرا این کار خود فقر و پریشانى مسلّمى است و بپرهیز از کارى که بعد از انجامش باید معذرت بخواهى «1».
از جمله مضامین دعاهاى آنسرور (قیس بن سعد بن عباده) بطوریکه در «الدرجات الرفیعه» و «تاریخ خطیب» و چند کتاب دیگر مذکور است این فقرات است:
اللهم ارزقنى حمدا و مجدا فانه لا حمد الا بفعال و لا مجد الا بمال اللهم وسع على فان القلیل لا یسعنى و لا اسعه.
یعنى: خداوندا ستایش و بزرگوارى را روزى من فرما زیرا ستایش جز با انجام کارى که در خور ستایش باشد ممکن نیست و بزرگوارى جز بمال میسر نه، خداوندا، بمن وسعت عطا فرما زیرا مال کم در خور من نیست و من به واسطه خوى بخشش و عطا در خور آن نیستم.
و به طوری که در «البدایة و النهایة» جلد 8 ص 100 مذکور است قیس در دعاى خود می گفت:
اللهم ارزقنى مالا و فعالا فانه لا تصلح الفعال الا بالمال.
خداوندا ثروتى با کوشش و کار بمن عنایت کن زیرا کار و کوشش بدون سرمایه و ثروت شایسته نیست و بکار نیاید.
این مطلب معلوم است که طلبیدن مال منافات با زهد و تقوى ندارد زیرا حقیقت زهد آن ست که مال مالک و مسلط بر انسان نگردد نه اینکه انسان مالک مال نشود.
الغدیر فى الکتاب و السنه و الادب، ج2، ص: 142