طبری مینویسد”: هنگامی که عثمان به محاصره درآمد علی (ع) در خیبر بود (در مزرعه اش). چون به مدینه باز آمد عثمان او را خواست، کسی که ماجرا را نقل کرده میگوید چون علی (ع) روانه خانه عثمان شد با خود فکر کردم بروم ببینم چه میگویند: ابتدا عثمان خدا را سپاس و ستایش برده گفت: من بگردن تو حقوقی دارم که عبارتست از حق مسلمانی (حقوقی که مسلمان بر گردن همه مسلمانان دارد) و حق برادری، زیرا میدانی وقتی پیامبر خدا (ص) میان اصحابش (دو به دو) پیمان برادری بست میان من و تو پیمان برادری بست، و حق خویشاوندی و دامادی را بیان کرد، و نیز حقوقی که بر اثر عهد و پیمان بوجود میاید. بعلاوه بخدا اگر هیچیک از اینها نبود و ما در جاهلیت می زیستیم برای قبیله عبد مناف (که علی (ع) و عثمان از آن بشمار میایند) خیلی بد بود که یکی از قبیله تیم (قبیله ابوبکر و عایشه و طلحه) حکومت را از دستشان برباید. آنگاه علی (ع) خدا را سپاس و ستایش برده گفت: حقوقی که برشمردی بر عهده من است. اما اینکه گفتی اگر در جاهلیت بودیم برای قبیله بنی عبد مناف خیلی بد بود که یکی ازقبیله تیم حکومت را از دستشان بگیرد… درست گفتی و بزودی خبرش بتو خواهد رسید. بعد، از خانه عثمان بیرون آمده وارد مسجد شد. اسامه را آنجا دید او را صدا زده در حالیکه بدستش تکیه داده بود از مسجد به طرف طلحه و اطرافیانش بیرون رفت. با هم وارد خانه طلحه بن عبید الله که پر از جمعیت بود شدیم. طلحه باحترام برخاسته نزد او آمد. علی (ع) به او گفت: ای طلحه این چه کاری است که برای خودت درست کرده ای؟ گفت: ای ابو الحسن این را وقتی کردم که کارد به استخوان رسیده بود. علی (ع) از آنجا بیرون آمده بسرعت خود را به خزانه عمومی رسانده دستور داد: در آن را باز کنند. کلیدها را نیافتند. دستور داد تا در خزانه را شکستند و اموال عمومی را بیرون آوردند، آنگاه شروع کرد به تقسیم آنها میانمردم، چون خبر به کسانی رسید که در خانه طلحه جمع بودند دسته دسته آهسته از آنجا بدر شده نزد علی (ع) آمدند تا طلحه تنها ماند. خبر به عثمان رسید، شاد شد. در این وقت طلحه بطرف خانه عثمان براه افتاد بعنوان دیدن او. با خود گفتم بخدا باید همراه این بروم ببینم چه میگوید. دنبالش براه افتادم. از عثمان اجازه ملاقات خواست و وارد خانه اش شده گفت: ای امیرالمومنین از خدا آمرزش میخواهم وبدرگاهش توبه میبرم. بدنبال چیزی بودم ولی خدا مانع وصول من به آن شد. عثمان گفت: بخدا تو نیامدی توبه کنی بلکه چون شکست خوردی آمدی. خدا به حساب تو ای طلحه خواهد رسید”!
امینی گوید:
این عبارتی است که در تاریخ طبری چاپ شده و موجود هست، اما با آنچه طبری خود نوشته فرق دارد تبهکاران در نوشته او دست برده و مطلب برادری عثمان با علی (ع) را که همه مسلمانان در نادرستی آن متفقند افزوده اند. گوئی این جماعت با خود عهد کرده اند که هر حدیث و روایت تاریخی را یافتند تحریف کنند وآن را از صورت اصلی بگردانند. ابن ابی الحدید همین روایت را از تاریخ طبری نقل کرده و در شرح نهج البلاغه آورده است. و در آن اثری ازمساله برادری عثمان با علی (ع) نیست و معلوم میشود که تا زمان ابن ابی الحدید هنوز در این روایت تاریخ طبری دست نبرده بودند. اینک روایت طبری در شرح ابن ابی الحدید: “طبری در تاریخش مینویسد: هنگامی که عثمان به محاصره درآمد علی (ع) در خیبر بود. چون به مدینه باز آمد عثمان اورا خواست. وقتی وارد خانه عثمان شد به او گفت: من به گردن تو حقوقی دارم که عبارتست از حق مسلمانی و حق خویشاوندی و حقوقی که بر اثر عهد و پیمان بوجود میاید. بعلاوه خدا اگر هیچیک از اینها نبود و ما در جاهلیت می زیستیم برای قبیله عبد مناف ننگ بود که یکی از قبیله تیم حکومت را ازدستشان برباید (یعنی طلحه) علی (ع) به او گفت: خبرش بتو خواهد رسید”… در جلد سوم ” الغدیر ” حدیث برادری رامشروحا آورده و ثابت نمودیم که پیامبر گرامی (ص) پیمان برادری را میان خود و علی (ع) بست نه میان علی (ع) و دیگری.
(الغدیر فی الکتاب و السنة و الادب ج 9 ص 138 تا 140)