اولین دایرةالمعارف دیجیتال از کتاب شریف «الغدیر» علامه امینی(ره)
۲۳ آذر ۱۴۰۳

دشنام دادن مروان به حضرت امیر(ع)

متن فارسی

دشنام دادن مروان به امیر مومنان (ع) و این که به گفته ی اسامه بن زید مردکی دشنام سرا و هرزه گوی بوده است.عامل اصلی این جریان نیز عثمان بوده که قورباغه ی لعنت شده را بر امیر مومنان گستاخ گردانید و کی؟ همان روز که به علی گفت: بگذار مروان بر سر تو تلافی در بیاورد. پرسید: به سر چه چیز. گفت سر این که به او بد گفتی و شترش را کشیدی ونیز گفت: چرا او تو را دشنام ندهد؟ مگر تو بهتر از اوئی؟ و گذشته از عثمان، معاویه نیز مروان را تا هر جا زورش می رسید و عقلش قد می داد بالا برد و او هم به بدترین شکلی از وی پیروی کرد و هر گاه که بر فراز منبر قرار گرفت یا خود را در جایگاه سخرانی یافت از هیچگونه کوششی در تثبیت این بدعت (دشنام به علی) فرونگذاشت و همیشه در این کار ساعی بود و دیگران را به آن وا می داشت تا شیوهای گردید که پس از هر نماز جمعه و جماعتی هم در هر شهری که کار آن با او بود رایج و متداول گردید و هم میان کارگزارانش در روزی که خلافت یافت. همان خلافتی که چنانچه امیر مومنان باز نمود به اندازه ی لیسیدن سگ، بینی خود را (نه ماه) بیشتر طول نکشید. این بدعت و شیوه ی ناروا چیزی نبود مگر برای تحکیم سیاست روز که خود او- مطابق آن چه دار قطنی از طریق او از زبان خودش آورده- باطن خویش را نشان داده و گفته: هیچ کس بیشتر از علی از عثمان دفاع نکرد. گفتندش پس چرا شما بر سر منبرها دشنامش می دهید؟ گفت: کار ما جز با این کار سر است نمی شود. ابن حجر در تطهیر الجنان- در حاشیه ی صواعق ص 124 – می نویسد: و با زنجیره ای که حلقه های میانجی آن مورد اطمینان اند آورده اند که مروان چون به حکومت مدینه رسید هر روز جمعه علی را بر منبر دشنام می داد پس از او سعید بن عاص به حکومت رسید و او دشنام نمی داد و سپس که دوباره مروان حکومت یافت دشنام گوئی را تجدید کرد و حسن این را می دانست و جز هنگام برپا بودن نماز به مسجد در نمی آمد و مروان از این خشنود نبود تا کسی به نزد حسن فرستاد و در خانه ی خودش دشنام بسیاربه او و پدرش داد و از آن میان: من مانندی برای تو نیافتم مگر استر که چون گویندش پدرت کیست گوید پدرم اسب است حسن به آن پیام آور گفت: نزد اوبازگرد و به وی بگو: به خدا سوگند که من با دشنام دادن به تو چیزی از آن چه را گفتی از میان نمی برم ولی وعده گاه من و تو نزد خداست که اگر دروغگو باشی عذاب خدا شدیدتر است جد من بزرگوارتر از آن است که مثل من مثل استر باشد.

و از شیعه و سنی هیچ کس را اختلافی در این نیست که دشنام دادن به امام علی و لعنت کردن او از گناهان مهلک است و ابن معین- به گونه ای که ابن حجر در تهذیب التهذیب 509:1 از قول او نقل کرده- می گوید: هر کس عثمان یا طلحه یا کسی از یاران رسول را دشنام دهد دجال است که روایات از قول او نوشته نباید شود و بر او است لعنت خدا و همه ی فرشتگان و مردمان. پایان. پس اگر چنین سخنی درست است دیگر مروان چه ارزشی دارد؟ و ما هرقدر کوتاه بیائیم از این کوتاه تر نمی توانیم آمد که امیرمومنان هم، مانند یکی از یاران پیامبر است که آن حکم درباره ی هر کسی که ایشان را لعنت و دشنام فرستد شامل او هم می شود چه رسد که به اعتقاد ما او بی چون و چرا سرور همه ی صحابه است و سرور اوصیا و سرور همه ی گذشتگان و آیندگان- به جز عمو زاده اش- و خودجان پیامبر اکرم است به تصریح قرآن. پس لعنت و دشنام دادن به او، لعنت ودشنام به پیامبر است چنان چه خود او (ص) گفت: هر کس علی را دشنام دهد مرا دشنام داده و هر که مرا دشنام دهد خدا را دشنام داده است.

مروان همیشه در پی موقعیتی می گشت که آسیبی به اهل بیت عصمت و طهارت برساند و در جستجوی فرصت ها بود که آنان را بیازارد. ابن عساکر درتاریخ خود 227:4 می نویسد: مروان ازبه خاک سپردن حسن در خانه ی پیامبر جلوگیری کرد و گفت نمی گذارم که پسر ابو تراب را با رسول در یک جا به خاک کنند با آن که عثمان در بقیع دفن شدهاست. مروان آن روزها معزول بود و بااین کار خود می خواست خشنودی معاویه را به دست آرد. و همچنان با هاشمیان دشمنی می کرد تا مرد .

الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب، ج 8، ص: 374

متن عربی

3- سبّه لمولانا أمیر المؤمنین علیّ علیه السلام و کان الرجل کما قال أُسامة بن زید فاحشاً متفحّشاً «1».الحجر الأساسی فی ذلک هو عثمان جرّأ الوزغ اللعین علی أمیر المؤمنین یوم قال له: أقد مروان من نفسک.قال علیه السلام: «ممّ ذا؟» قال: من شتمه و جذب راحلته. و قال له: لِمَ لا یشتمک؟ کأنّک خیر منه!»

و علّاه معاویة بکلّ ما عنده من حول و طول، لکن مروان تبعه شرّ متابعة، و لم یأل جهداً فی تثبیت ذلک کلّما أقلّته صهوة المنبر، أو وقف علی منصّة خطابة، و لم یزل مجدّا فی ذلک و حاضّا علیه حتی عاد مطّرداً بعد کلّ جمعة و جماعة فی أیّ حاضرة یتولّی أمرها، و بین عمّاله یوم تولّی خلافة هی کلعقة الکلب أنفه تسعة أشهر کما وصفها مولانا أمیر المؤمنین، و لم تکن هذه السیرة السیّئة إلّا لسیاسة وقتیّة، و قد أعرب عمّا فی سریرته بقوله، فیما أخرجه الدارقطنی من طریقه عنه، قال: ما کان أحد أدفع عن عثمان من علیّ. فقیل له: ما لکم تسبُّونه علی المنابر؟ قال: إنّه لا یستقیم لنا الأمر إلّا بذلک «3».

                        الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب، ج 8، ص: 374

قال ابن حجر فی تطهیر الجنان «1» هامش الصواعق (ص 142) و بسندٍ رجاله ثقات: إنّ مروان لمّا ولی المدینة کان یسبُّ علیّا علی المنبر کلّ جمعة، ثمّ ولی بعده سعید بن العاص فکان لا یسبّ، ثمّ أُعید مروان فعاد للسبّ، و کان الحسن یعلم ذلک فیسکت و لا یدخل المسجد إلّا عند الإقامة، فلم یرض بذلک مروان حتی أرسل للحسن فی بیته بالسبّ البلیغ لأبیه و له، و منه: ما وجدت مثلک إلّا مثل البغلة یقال لها: من أبوک؟ فتقول: أبی «2» الفرس. فقال للرسول: «ارجع إلیه فقل له: و اللَّه لا أمحو عنک شیئاً ممّا قلت بأنّی أسبّک، و لکن موعدی و موعدک اللَّه، فإن کنت کاذباً فاللَّه أشدُّ نقمة، قد أکرم جدّی أن یکون مثلی مثل البغلة». الی آخره.

و لم یختلف من المسلمین اثنان فی أنّ سبّ الإمام و لعنه من الموبقات، و إذا صحفَ ما قاله ابن معین «3» کما حکاه عنه ابن حجر فی تهذیب التهذیب «4» (1/509) من أنّ کلّ من شتم عثمان أو طلحة أو أحداً من أصحاب رسول اللَّه صلی الله علیه و آله و سلم دجّال لا یکتب عنه و علیه لعنة اللَّه و الملائکة و الناس أجمعین. انتهی.

فما قیمة مروان عندئذٍ؟ و نحن مهما تنازلنا فإنّا لا نتنازل عن أنّ مولانا أمیر المؤمنین کأحد الصحابة الذین یشملهم حکم کلّ من سبّهم و لعنهم، فکیف و نحن نری أنّه علیه السلام سیّد الصحابة علی الإطلاق، و سیّد الأوصیاء، و سیّد من مضی و من غبر عدا ابن عمّه صلی الله علیه و آله و سلم و هو نفس النبیّ الأقدس بنصّ الذکر الحکیم، فلعنه و سبُّه لعنه و سبُّه

و قد قال صلی الله علیه و آله و سلم: «من سبّ علیّا فقد سبّنی و من سبّنی فقد سبّ اللَّه» «5».

                        الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب، ج 8، ص: 375

و کان مروان یتربّص الدوائر علی آل بیت العصمة و القداسة، و یغتنم الفرص فی إیذائهم. قال ابن عساکر فی تاریخه «1» (4/227): أبی مروان أن یُدفن الحسن فی حجرة رسول اللَّه صلی الله علیه و آله و سلم و قال: ما کنت لأدع ابن أبی تراب یُدفن مع رسول اللَّه و قد دفن عثمان بالبقیع. و مروان یومئذٍ معزول یرید أن یرضی معاویة بذلک، فلم یزل عدوّا لبنی هاشم حتی مات. انتهی.

أیّ خلیفة هذا یُجلب رضاه بإیذاء عترة رسول اللَّه؟ و من أولی بالدفن فی الحجرة الشریفة من السبط الحسن الزکیّ؟ و بأیّ کتاب و بأیّة سنّة و بأیّ حقّ ثابت کان لعثمان أن یدفن فیها؟ و من جرّاء ذلک الضغن الدفین علی بنی هاشم، کان ابن الحکم یحثُّ ابن عمر علی الخلافة و القتال دونها. أخرج أبو عمر من طریق الماجشون و غیره: أنّ مروان دخل فی نفر علی عبد اللَّه بن عمر بعد ما قُتل عثمان رضی الله عنه فعرضوا علیه أن یبایعوا له قال: و کیف لی بالناس؟ قال: تقاتلهم و نقاتلهم معک. فقال: و اللَّه لو اجتمع علیّ أهل الأرض إلّا فدک ما قاتلتهم، قال: فخرجوا من عنده و مروان یقول:و المُلک بعد أبی لیلی لمن غلبا «2»لما ذا ترک الوزغ سنّة الانتخاب الدستوری فی الخلافة بعد انتهاء الدور إلی سیّد العترة؟ و ما الذی سوّغ له ذلک الخلاف؟ و حضّ ابن عمر علی الأمر، و تثبیطه علی القتال دونه، بعد إجماع الأُمّة و بیعتهم مولانا أمیر المؤمنین؟ نعم: لم یکن من الیوم الأوّل هناک انتخاب صحیح قطُّ، و رأی حرّ لأهل الحلّ و العقد، أنّی کان ثمّ أنّی؟و المُلک بعد أبی الزهرا لمن غلبا

                        الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب، ج 8، ص: 376