اولین دایرةالمعارف دیجیتال از کتاب شریف «الغدیر» علامه امینی(ره)
۲۳ آذر ۱۴۰۳

نظر خلیفه دوم درباره مجوس

متن فارسی

یحی بن سعید نقل کرده به اسنادش از عمر بن خطاب که او گفت: من نمیدانم چه معامله ای با مجوس کنم و آنها اهل کتاب نیستند، ودر لفظی دیگری: گفت نمی دانم چه کنم در کار ایشان پس عبد الرحمن بن عوف گفت: شنیدم رسول صلی الله علیه و آله می فرمود: رفتار کنید با ایشان به روش اهل الکتاب.
و از بجاله گوید: من منشی و نویسنده جزء بن معاویه بودم بر مناذر (یکی از دهات اهواز) پس نامه عمر برای ما آمد که نگاه کن مجوسی را از ناحیه خودت و از ایشان جزیه و مالیات بگیر چون که عبد الرحمن بن عوف خبر داد مرا که رسول خدا صلی الله علیه و آله از مجوسی (مجر) مالیات و جزیه گرفتند. و از او روایت شده که گفت: عمر از مجوس جزیه نمی گرفت تا آنکه عبد الرحمن بن عوف شهادت داد که رسول خدا صلی الله علیه و آله از مجوسیان (هجر) جزیه گرفت.
امینی (رضوان الله تعالی علیه) گوید: آیا تعجب نمیکنی از کسی که متصدی امر خلافت بزرگ است و نمی داند مهمترین و حساس ترین لوازم خلافت را به آن زیرا که حکم مجوس از اولیات چیزهائی است که لازم است متولی سلطنت و حکومت اسلامی آن را بشناسد از جهت امور مالی و دارائی و سیاست اسلامی و امور دینی. آیا تعجب نمیکنی از تعطیل ماندن حکم مهمی مانند این چندین سال تا شهادت و گواهی عبد الرحمن بن عوف و اجراء حکم بعد از آن و این یک سال پیش از مرگ خلیفه بود و ممکن اینکه خلیفه مبتلا و گرفتار به این قصه و مثلآن شده باشد و عبد الرحمن یا مانند آن در دسترس او نبوده باشد که سئوال کند یا او را خبر دهند، پس در این موقع چطور عمل میکرده و اگر عبد الرحمن را مادرش نزائیده بود آقای عمر کارش را به کی رجوع میکرد و چه کسی در آنجا بود که علمش را به او بدهد و برساند و او کجا و آنکه او را متولی امر حکومت کرد (ابوبکر) از بیان صریح پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله، کسی که متولی چیزی از امر مسلمین شود پس استعمال کند مردی را برایشان و حال آنکه او میداند که در میان ایشان کسی هست که سزاوارتر به این و داناتر از آن است به کتاب خدا و سنت رسول خدا پس خیانت کرده به خدا و پیامبر او و تمام مسلمین پس چیست این گروه را که ممکن نیست بر ایشان حدیثی را بفهمند.
    الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب، ج 6، ص: 396

متن عربی

                        الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب، ج 6، ص: 396

88- رأی الخلیفة فی المجوس

أخرج یحیی بن سعید، بإسناده عن عمر بن الخطّاب أنّه قال: ما أدری ما أصنع بالمجوس و لیسوا أهل کتاب- و فی لفظ: ما أدری کیف أصنع فی أمرهم-؟ فقال عبد الرحمن بن عوف: سمعت رسول اللَّه صلی الله علیه و آله و سلم یقول: «سنّوا بهم سنّة أهل الکتاب».

و عن بجالة قال: کنت کاتباً لجزء بن معاویة علی مناذر «1»، فجاءنا کتاب عمر: أنظر المجوس من قبلک فخذ منهم الجزیة فإنّ عبد الرحمن بن عوف أخبرنی أنّ رسول اللَّه صلی الله علیه و آله و سلم أخذ الجزیة من مجوس هجر.

و عنه قال: لم یکن عمر أخذ الجزیة من المجوس حتی شهد عبد الرحمن بن عوف أنّ رسول اللَّه صلی الله علیه و آله و سلم أخذها من مجوس هجر.

راجع «2» الأموال لأبی عبید (ص 32)، موطّأ مالک (1/207)، صحیح البخاری کتاب فرض الخمس باب الجزیة، مسند أحمد (1/190)، جامع الترمذی (1/192) و فی طبعة (1/300) بعدّة طرق صحّح بعضها و حسّن أُخری، سنن الدارمی (2/234)، سنن أبی داود (2/45)، کتاب الرسالة للشافعی (ص 114)، أحکام القرآن

 

                        الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب، ج 6، ص: 397

للجصّاص (3/114)، فتوح البلدان للبلاذری (ص 276)، سنن البیهقی (8/248 و 9/189)، مصابیح البغوی (2/97) و صحّحه، سیرة عمر لابن الجوزی (ص 114)، مشکاة المصابیح (ص 344)، تیسیر الوصول (1/245).

قال الأمینی: أ وَ لا تعجب ممّن یتصدّی للخلافة الکبری و لا یعرف أمسَّ لوازمها بها؟ فإنّ حکم المجوس من أولیات ما یلزم معرفته لمتولِّی السلطة الإسلامیة من الناحیة المالیة و السیاسیة و الدینیة.

أ وَ لا تعجب من تعطیل حکم هامّ کهذا سنین متطاولة إلی شهادة عبد الرحمن ابن عوف و إجراء الحکم بعدها؟ و کان ذلک قبل موت الخلیفة بسنة «1» و من الممکن أن یبتلی به و بمثله و عبد الرحمن أو مثله فی منتأیً عنه، فبما ذا یعمل إذن؟ و لو لم تلد عبد الرحمن أُمّه فإلی ما کان یؤول أمره؟ و من ذا الذی کان یفیض علمه علیه؟ و کیف یتولّی الأمر من یجد فی الرعیة من هو أعلم منه؟ و أین هو و من ولّاه الأمر من

قول النبیِّ الأعظم صلی الله علیه و آله و سلم: «من تولّی من أمر المسلمین شیئاً فاستعمل علیهم رجلًا و هو یعلم أنّ فیهم من هو أولی بذلک و أعلم منه بکتاب اللَّه و سنّة رسوله فقد خان اللَّه و رسوله و جمیع المؤمنین» «2»؟

 (فَما لِهؤُلاءِ الْقَوْمِ لا یَکادُونَ یَفْقَهُونَ حَدِیثاً) «3»؟