اینک نام آثار او:
1- ریاض السالکین در شرح صحیفه کامله سجادیه، کتاب ارزشمند و استوارى است، که دانش از هر جاى آن لبریز، و فضیلت از میان دو جلدش نمایان است.
و هرگاه نگاهى به این کتاب بیندازى، خواهى دید که گنجینههاى دانش و ادب از هر طرف در گشوده، و مطالب و نکات علمى سربستهاى را شامل است، که هیچ دانشمند بزرگى جز مؤلف بزرگوار جلیل این کتاب، به آن دسترسى نداشته است.
2- نغمة الاغان فى عشرة الاخوان. قصیدهاى است که شیخ ما صاحب «حدائق» در «کشکول»- که در هند چاپ شده- همه آن را آورده است.
3- رسالهاى در سلسله آباء، که در آن پنج حدیث مسلسل را درباره نیاکان خود شرح کرده است. سال تألیف این رساله، 1109 میباشد.
4- سلوة الغریب و اسوة الادیب، این کتاب را درباره مسافرت خود بهحیدر آباد نوشته است.
5- انوار الربیع فى انواع البدیع در شرح قصیده بدیعیه خود نگاشته است.
6- الکلم الطیب و الغیب الصیب در دعاهاى مأثور.
7- الحدائق الندیة در شرح صمدیه شیخ بهائى.
8- ملحقات السلافة که لبریز از ادبیات و ظرافتها است.
9- هم چنین دو شرح بر صمدیه دارد که یکى متوسط و دیگرى کوچک و خلاصه است.
10- رسالهاى درباره غلطهاى فیروز آبادى در قاموس.
11- موضح الرشاد فى شرح الارشاد در نحو.
12- سلافة العصر، در محاسن و شخصیتهاى عصر خودش.
13- الدرجات الرفیعه فى طبقات الشیعة.
14- التذکرة فى الفوائد النادرة.
15- المخلاة فى المحاضرات.
16- الزهرة فى النحو.
17- الطراز فى اللغة.
18- دیوان اشعار. و بعلاوه اشعار زیادى دارد که در دیوان مشهورش گرد نیامده، از جمله مخمسى است که در آن میمیه شرف الدین بوصیرى «1» را که به برده معروف است تضمین و اقتضا کرده، که مخمس نخستین آن این است.
– اى شب زندهدارى که ستارگان را در میان تاریکى نگهبانى میکنى، و از فرط عشق و دردمندى اندام لاغر دارى.
– آیا بیاد یاران و همسایگان در وادى «ذى سلم» چنین اشگبار هستى؟
و اشک خود را که از دیده جارى است، با خون دل در آمیختهاى؟ «1».
این دانشمند، از بزرگان دین و سر آمدان فضیلت کسب علم کرده، و استادى او در علوم متنوع، دلیل بر کثرت مشایخ او در اخذ و روایت است.
او از استاد خود شیخ جعفر پسر کمال الدین بحرانى متوفاى 1091 «2» و از والد معظم خود نظام الدین احمد، و از علامه مجلسى صاحب بحار با اجازهاى که از او دریافت کرده است روایت میکند و خود علامه مجلسى نیز از او روایت میکند. و هم چنین از شیخ فخر الدین محمّد پسر شیخ حسن صاحب «معالم، پسر شهید ثانى متوفاى سال 1104 روایت میکند.
اما کسانى که از او روایت میکنند میتوان از سید امیر محمّد حسین امیر محمّد صالح خاتون آبادى متوفاى 1151 و شیخ باقر پسر ملا محمّد حسین مکى- بر طبق اجازه بکیره سید جزایرى- یاد کرد.
الغدیر فى الکتاب و السنه و الادب، ج11، ص: 457
[divider]
از اشعار برجسته شاعر ما «مدنى»، شعرى است که بهنگام ورود به نجف اشرف- هنگامى که با جمعى از حجاج بیت اللّه الحرام مشرف میشد-، در مدح امیر مؤمنان علیه السّلام سروده است:
– اى دوست! اینجا مشهد مقدسى است که چشمها و جانها، بوجود آن روشن میشود.
– این جا نجف اشرف سرزمینى است که بزرگان و شخصیتهاى آن، براى ما آشنایند.
– در این سرزمین، قبه بیضا، پرتو افشانى میکند، که از نور مسرت آن تاریکیها زدوده میشود.
– این جا، محضر قدسى است که مسجد اقصى و بیت المقدس به فضیلت آن نمیرسند.
– در اینجا کسى فرود آمده که هر کس بدیدارش بیاید، مقامش از فلک اطلس برتر میشود.
– کوهها بلند و اختران و سیارات آسمان، آرزو دارند که سنگریزههاى این خاک مقدس میبودند.
– شخصیتهاى بزرگ عالم، بر قدمهاى ما، که در آستانش به سعى و گامزنى پرداختهاند، رشک میبرند.
– اى دوست، در این سرزمین درنگ کن، و بوسه بر خاکش زن، چرا که این سرزمین پاک مقدسى است.
– اینجا درنگ کن و بگو درود و سلام بر آن امامى که اصل و تبارش همهمطهر بودهاند.
– خلیفه خداى بزرگ در روى زمین، که از پرتوش نور خدا میدرخشد.
– شخص پیامبر مصطفى احمد و دامادش و پیشواى بزرگمردان- صلوات اللّه علیهما و آلهما.
– شبهاى ما بنور گرامیش تابان، و روزهاى ما از فروغش رخشان است.
– بر خدا و آیههایش، که آدمیان را هدایت میکند و در حیرانى فرو نمیبرد، سوگند میخورم.
– براستى که على بن ابى طالب علیه السّلام: منار دین الهى است، که هرگز خاموش نمیشود.
– و خداى او را بمانند فهرست و دفترى قرار داده، که روشنگر کتابش باشد.
– او بچنان دانشهایى احاطه دارد، که بلیا و هرمس، دسترسى بدان نداشتند «1».
– هرگاه او نبود، نه آسمان و زمین، و نه نعمت و فلاکت آفریده نمیشد.
– نه خداى بخشاینده آدم را میبخشود، و نه یونس را از کام ماهى میرهانید.
– این امیر مؤمنان، و کسى است که قوانین و شرایع الهى را نگهبانى میکند.
– حجت خدا است. نورش چون فروغ صبحگاهى، رو در فزایش است.و کاستى نمیگیرد.
– بخدا سوگند که مقام او را، جز کسى که در گمراهى سخت سرنگون است، انکار نمیکند.
– او بدون هیچ واهمهاى حقیقت را فاش میکند، آنجا که خطیبان توانا از ذکر، حق دم فرو میبندند.
– آنجا که پهلوان کارزار، گام در آورد گاه نهد، اسبان و مور و مگس جنگى، چه کارى از پیش توانند برد؟
– بهنگام رزم، جامه او لباس تقوا است، نه کلاه آراسته و طیلسان خز و ابریشم.
– او در جامه پرنیانى تقوا حرکت میکند، جامهاى که دیبا و ابریشم را به رشک میآورد.
– اى برگزیده خدا، که ناطق و بیزبان به نعمت وجودش سپاس میگویند.
– اینک این بنده تو، با پروا از گناهانش، بامید عفو بتو پناه آورده است.
– دریا و خشکى را زیر پاى گذاشته، و در این راه هیچ باکى بخود راه نداده، و با هیچ چیز انس و آرام نداشته است.
– گاه بر کشتیهاى شناور در آب آرمیده و گاه بر اشتران خرامان در بیابان سوار شده،
– و در این بیابانها، خار هر گیاهى را، چون نرگس و ریحان پنداشته است،
– تا سرانجام با دلى آکنده از امید، بدرگاه تو رسیده است. و آنکه بر در تو بیاید، نومید نمیشود.
– اى مولاى امت، ترا میخوانم، و یقین دارم که دعایم بیاثر نخواهد ماند.
– مرا از حوادث روزگار، که پیوسته تنم را رنجور میدارند، نجات بده.
– هرگاه امیدى که بتو دارم در دل نبود، هیچ مجلس سرور و جایگاهى برایم نشاط بخش نمیشد.
– درود خدا، توسط سید و سرورى بر تو باد که پیروانش در هر دو سراى زیانکار نخواهد بود.
– درود خدا بر تو، تا آن هنگام که هزار دستان در باغ و راغ نغمه سرایى میکنند، و شاخساران در جنبشاند.
الغدیر فى الکتاب و السنه و الادب، ج11، ص: 461