اولین دایرةالمعارف دیجیتال از کتاب شریف «الغدیر» علامه امینی(ره)
۲۱ مهر ۱۴۰۴

هر کس در شهری زن بگیرد نماز او همچون نماز مردم آن شهر است

متن فارسی

نگاهی به برداشت خلیفه
امینی گوید: می بینید که آن چه این مرد کرد بر بنیاد برداشتی بی پشتوانه بود که نه با هیچ گونه روشنگری، استوار می گردید و نه دست افزاری- از نامه خدا و آئین نامه پیامبر- مایه پشتگرمی آن بود و هیچ پاسخی هم برای کارش نداشت جز همان سه بهانه ای که- در برابر خرده گیران سپر خود نموده بود و کی؟ پس از آنی که ارزیابی های موشکافانه پایش را در گل فرو برد و مانند غریقی که خود را به هر خار و خسی می آویزد به دست و پا زدن پرداخت، و تازه، آن سه دست آویز سست را نیز چون به عبد الرحمن پسر عوف باز نمود وی به نیکوترین گونه ای بی پایگی اش را آشکار ساخت و هر که در آن ها نیکو بنگرد بی چون و چرا در می یابد که اگر کسی در زمینه آئین شناسی، گامی استوار داشته باشد هرگز آن ها را بر زبان نمی راند- چه رسد به پیشوای مسلمانان!- اگر تنها همین که زنش از مردم مکه بوده دستوری را که درباره نماز شکسته رسیده از میان ببرد باید بپرسیم کدام یک از یاران پیامبر که در گذشته ها از مکه به مدینه کوچیده بودند از این دیدگاه مانند عثمان نبوده اند؟ بر این بنیاد پس هیچ یک از ایشان نمی توانسته اند نماز را شکسته بخوانند با آن که آئین ما، شکسته خواندن نماز را بر همه مسافران بایسته گردانیده و کار زن هم دست مرد است و در ماندگار شدن و کوچ کردن دنباله رو او است و شوهر او تنها برای این که به شهر و میهن نخستین زنش- که هر دو از آن کوچیده اند- نزدیک شده دستوری را که درباره مسافر رسیده نباید ندیده بگیرد.
ابن حجر در فتح الباری 2/456 می نویسد: احمد و بیهقی از گزارش عثمان آورده اند که چون او در منی نماز را چهار رکعت خواند مردم بر او خرده گرفتند و او گفت: من چون به مکه آمدم در آن جا زن گرفتم و راستی این که من شنیدم برانگیخته خدا (ص) می گفت: «هر کس در شهری زن بگیرد نماز او همچون نماز مردم آن شهر است» سپس گوید: این گزارش درست نیست و در زنجیره میانجیان آن به کسی بر می خوریم که سخنش شایسته پشتگرمی نمی نماید و برای نپذیرفتن آن همین بس که پیامبر (ص) با زنانش به سفر می رفت و نماز را شکسته می خواند.
و ابن قیم بهانه هائی برای خلیفه بر شمرده و می گوید: او در منی زن گرفته بود و مسافر چون در جائی درنگ کند و زن بگیرد یا در آن جا همسر گرفته باشد نماز را شکسته نمی خواند و در این باره گزارشی هم با زنجیره گسسته از زبان پیامبر (ص) آورده اند و عکرمه پسر ابراهیم ازدی از زبان ابو ذئاب و او از زبان پدرش آن را بازگو کرده، به این گونه: عثمان با مردم در منی چهار رکعت نماز گزارد و گفت ای مردم من چون آمدم در این جا زن گرفتم و از برانگیخته خدا (ص) نیز شنیدم که می گفت: چون مردی در شهر زن گرفت نماز او مانند نماز مردم آن شهر است. گزارش بالا را، هم امام احمد (ره) در مسند خود 2/62 آورده و هم عبد اللّه پسر زبیر حمیدی در مسند خود. با این همه، بیهقی- از دو دیدگاه- آن را سست و ناتوان شمرده- یکی این که زنجیره اش گسیخته است و دیگر این که گزارش های عکرمه پسر ابراهیم را سست و ناتوان می شمرده ابو البرکات ابن تیمیه گفته: می شود از بیهقی بازخواست کنیم که سخن او درباره عکرمه بر چه بنیادی بوده. زیرا بخاری او را در تاریخ خود یاد کرده و نکوهشی بر وی روا نداشته با آن که شیوه وی در شناساندن گزارشگران این است که از یاد آوری نکوهش هائی که از ایشان شده خودداری نمی نماید و آسیب پذیری سخنانشان را ندیده نمی انگارد.
و تازه احمد- و پیش از او پسر عباس- آشکارا بر آن رفته اند که مسافر چون در جائی زن بگیرد نباید نماز را شکسته بخواند و بو حنیفه (ره) و مالک و یاران آن دو نیز همین گفته اند و این بهترین پشتوانه ای است که برای کار عثمان می توان یافت

        الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب، ج 8، ص: 151

متن عربی

نظرة فی رأی الخلیفة:

قال الأمینی: أنت تری أنّ ما ارتکبه الرجل مجرّد رأی غیر مدعوم ببرهنة و لا معتضد بکتاب أو سنّة، و لم یکن عنده غیر ما تترّس به من حججه الثلاث التی دحضها عبد الرحمن بن عوف بأوفی وجه حین أدلی بها، بعد أن أربکه النقد، و کان

                        الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب، ج 8، ص: 151

ذلک منه تشبّثاً کتشبّث الغریق، و من أمعن النظر فیها لا یشکّ أنّها ممّا لا یفوه به ذو 8/103 مرّة فی الفقاهة فضلًا عن إمام المسلمین، و لو کان مجرّد أنّ زوجته مکّیة من قواطع السفر فأیّ مهاجر من الصحابة لیس کمثله؟ فکان إذن من واجبهم الإتمام، لکنّ الشریعة فرضت التقصیر علی المسافر مطلقاً، و الزوجة فی قبضة الرجل تتبعه فی ظعنه و إقامته، فلا تخرج زوجها عن حکم المسافر لمحض أنّه بمقربة من بیئتها الأصلیّة التی هاجر عنها و هاجرت.

قال ابن حجر فی فتح الباری «1» (2/456): أخرج أحمد و البیهقی من حدیث عثمان و أنّه لمّا صلّی بمنی أربع رکعات أنکر الناس علیه فقال: إنّی تأهّلت بمکة لمّا قدمت و إنّی سمعت رسول اللَّه صلی الله علیه و آله و سلم یقول: من تأهّل ببلدة فإنّه یصلّی صلاة مقیم.

قال: هذا الحدیث لا یصحّ منقطع، و فی رواته من لا یُحتجّ به، و یردّه أنّ النبیّ صلی الله علیه و آله و سلم کان یسافر بزوجاته و قصّر.

و قال ابن القیّم «2» فی عدّ أعذار الخلیفة: إنّه کان قد تأهّل بمنی، و المسافر إذا أقام فی موضع و تزوّج فیه، أو کان له به زوجة أتمّ. و یُروی فی ذلک حدیث مرفوع عن النبیّ صلی الله علیه و آله و سلم،

فروی عکرمة بن إبراهیم الأزدی عن أبی ذئاب عن أبیه قال: صلّی عثمان بأهل منی أربعاً و قال: یا أیّها الناس لمّا قدمت تأهّلت بها، و إنّی سمعت رسول اللَّه صلی الله علیه و آله و سلم یقول: إذا تأهّل الرجل ببلدة فإنّه یصلّی بها صلاة مقیم. رواه الإمام أحمد رحمه الله فی مسنده «3» (1/62)، و عبد اللَّه بن الزبیر الحمیدی فی مسنده «4»

أیضاً، و قد أعلّه البیهقی بانقطاعه، و تضعیفه عکرمة بن إبراهیم، قال أبو البرکات بن تیمیّة:

                        الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب، ج 8، ص: 152

و یمکن المطالبة بسبب الضعف، فإنّ البخاری ذکره فی تاریخه «1» و لم یطعن فیه، و عادته ذکر الجرح و المجروحین، و قد نصّ أحمد و ابن عباس قبله: إنّ المسافر إذا تزوّج لزمه الإتمام، و هذا قول أبی حنیفة رحمه الله، و مالک و أصحابهما، و هذا أحسن ما اعتذر به عن عثمان. انتهی.

قال الأمینی: لو کان عثمان لهج بهذه المزعمة فی وقته علی رءوس الأشهاد، و کان من المسلّم فی الإسلام أنّ التزویج من قواطع السفر- و لیس کذلک- لما بقیت کلمة مطویّة تحت أستار الخفاء حتی یکتشفها هذا الأثریّ المتمحّل، أو یختلقها له رماة القول علی عواهنه.

ثمّ لأیّ شی ء کانت، و الحالة هذه، نقود الصحابة الموجّهة إلی الرجل؟ أو لم یسمعوه لمّا رفع عقیرته بعذره الموجّه؟ أو سمعوه و لم یقیموا له وزنا؟ أو أنّ الخطاب من ولائد أمّ الفریة بعد منصرم أیّامه؟

علی أنّ النکاح لا یتمّ عند القوم إلّا بشاهدین عدلین، و ورد عن ابن عبّاس: «لا نکاح إلّا بأربعة: ولیّ، و شاهدین، و خاطب» «2»، فأین کان أرکان نکاح الخلیفة یوم توجیه النقود إلیه؟ حتی یدافعوا عنه تلک الجلبة و اللغط.

و متی تأهّل الرجل بهذه المرأة الموهومة قاطعة السفر له؟ و ما المسوّغ له ذلک و قد دخل مکة محرماً؟ و کیف یشیع المنکر و یقول: تأهّلت بمکة مذ قدمت؟ و لم یکن متمتّعاً بالعمرة- لأنّه لم یکن یبیح ذلک أخذاً برأی من حرّمها کما یأتی تفصیله- حتی یقال: إنّه تأهّل بین الإحرامین بعد قضاء نسک العمرة، فهو کان لم یزل محرماً من مسجد الشجرة حتی أحلّ بعد تمام النسک بمنی، فیجب أن یکون إتمامه الصلاة إن

                        الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب، ج 8، ص: 153

صحّ الإتمام بالتأهّل، و أنّی؟ من حیث أحلّ و تأهّل، و قد صلّاها تامّة بمنی أیّام منی و بعرفات أیضاً محرماً مع الحاج، فهذه مشکلة أخری قطّ لا تنحلّ لما صح