ابو مستهل کمیت، «زاده سال 60 ه. ق»، «در گذشته بسال 126 ه ق»
شب زنده داری، خواب را از دیدهات برد و غمی اشگآور که درد انگیز و آنچنان ماتم زاست، که شادی را از یاد میبرد، بر دل نشست.
ریزش اشگها، بر اندوهی است که از درد روزگار بر دل نشسته است.
باران اشکی، از دیده روان و ریزان است که در ریزش به دلوی پر آب میماند.
(این اندوه و اشگ) برای از دست دادن بزرگان قریش و بهترین پایمردان (رسول اکرم ص) است که همگان در پیشگاه خدای رحمان شفاعتگرند.
پیغمبری که آشکارا «مثانی» «1» خوان است و ابو الحسن علی (ع)، برگزیده اوست.
علی: مولائی که از شادی گریزان و به خشنودی خالق خویش شتابان است.
و پیغمبر چنان او را برگزید که کسانی را که از ذکر این گزینش گریزان بودند، به زانو در آورد.
و در روز دوح «2»، دوح غدیر خم، ولایت وی را آشکار فرمود، که ای کاش اطاعت میشد، لیکن آن کسان پیمان ولایت را شکستند و من پیمانی به این خطیری ندیدم.
من به آنها لعنت نمیفرستم ولی اولی بدکاری کرد.
و با این کار دومی نیز که از دیگران به عدل و داد نزدیکتر و پاسدارتر مینمود، ستمگر و تبهکار شد.
اینها، فرمان پیشوای خویش، و مردی را که در حوادث روزگار از همه استوارتر بود، ضایع گذاشتند و به گمراهی فتادند.
حقش را از یاد بردند و به وی با آنکه بر همه آنها سرور بود، بیآنکه اندک گناهی کرده باشد، ستم کردند.
به «بنی امیه» در هر جا فرود آیند هر چند از شمشیر و تازیانه آنها بترسی، بگو:
هان! بیزارم از روزگاری که در آن بیمناک و به فرمانبری و فرمانبرداری از شما، ناچارم.
خدا گرسنه دارد، آنکه شما سیرش کردید و سیر کناد آن را که به ستم شما گرسنه ماند و بیپرده نخستین مرد مردمتان (معاویه) و خلیع (ولید بن عبد الملک) را لعنت کناد، چه، اینها بجای سیاستمدار دلخواه هاشمی نسبی، بر مردم حکومت کردند که او برای امت وجودی با برکت و بهاری شکوفا بود.
در نبردگاهها، شیری شکستناپذیر و در به راه راست آوردن مردم، پرتوان بود.
امور امت را به پا میداشت و از آنان دفاع میفرمود و خشکسالیها را برای همیشه به فراوانی نعمت میسپرد.
سخنی در پیرامون شعر
این ابیات از قصائد درخشان کمیت (هاشمیات) است که شماره آن، چنانکه صاحب کتاب «حدایق الوردّیه» تصریح کرده است، به 578 بیت میرسد، لیکن دست نشری که باید امین بر ودایع علم باشد، ویران گری کرده و ابیات بسیاری از آن را که ناچیز هم نیست، حذف نموده است. و مانند این گناه را در چاپ دیوان «حسان» و «فرزدق» و «ابی نواس» و غیر آن، نیز مرتکب شده است که ذکرش در ص 41 گذشت اینک وقت آن است که دست جستجوگر، پرده از چهره این جنایتهای پنهانی بر دارد. چاپ لیدن این قصیده که در سال 1904 به انجام رسیده متضمّن 536 بیت است و در شرحی که به قلم استاد محمّد شاکر خیاط است 560 بیت آمده و شرحی که به خامه استاد رافعی از این قصیده شده است، 458 بیت دارد و ترتیب آن این چنین است:
قصیدهای (که به این بیت آغاز میشود):
من لقلب متیم مستهام غیر ما صبوة و لا احلام«1»
در طبع لیدن و خیاط 103 و در شرح رافعی 102 بیت است.
و قصیدهای که مطلع آن این بیت است:
طربت و ما شوقا الی البیض اطرب و لا لعبا منّی و ذو الشّیب یلعب
در چاپ لیدن و خیاط 140 و در شرح رانعی 138 بیت است.
و آنکه با:
انّی و من این آبک الطّرب من حیث لا صبوة و لا ریب
آغاز میشود، در طبع لیدن 133 و در مشروحه خیاط 132 و در مشروحه رافعی 67 بیت دارد
و قصیده:
الاهل عمّ فی رأیه متأمّل و هل مدبر بعد الاسائة مقبل
در طبع لیدن و خیاط 111 و در شرح رافعی 89 بیت است.
و آنکه به مطلع زیر است:
طربت و هل بک من مطرب و لم تتصاب و لم تلعب
در طبع لیدن و خیاط 33 و در شرح رافعی 28 بیت دارد.
و قصیده:
نفی عن عینک الارق الهجوعا و همّ یمتری منها الدّموعا
در چاپ لیدن 20 و در مشروحه خیاط 21 و در مشروحه رافعی 19 بیت دارد.
و آنکه با:
سل الهموم لقلب غیر متبول «1» و لارهین لدی بیضاء عطبول«2»
آغاز میشود: در چاپ لیدن و خیاط 7 بیت و در شرح رافعی 5 بیت دارد.
و قصیده:
اهوی علیا امیر المؤمنین و لا ارضی بشتم ابی بکر و لا عمرا
در چاپ لیدن و خیاط 7 بیت دارد و رافعی یک بیت آن را حذف کرده است.
شش بیت فائیه و قافیه و نونیه نیز هست که رافعی، دو بیت نونّیه را یاد نکرده است.
و چون غدیریه عینیهای که ثبت افتاد از هاشمیات است، نخست ویژگیهای این قصیده را ذکر میکنیم و سپس آنچه را که راجع به همه هاشمیات است یادآور میشویم و آنگاه به ذکر مطالبی درباره قصائد غیر عینیه میپردازیم:
قصیده عینیه هاشمیات
شیخ ما، «مفید» در رسالهاش در معنی کلمه مولی، گفته است: «کمیت» از شخصیتهائی است که به شعر او در (فهم معانی) قرآن استشهاده کردهاند و دانشمندان به فصاحت و لغت شناسی و سر آمدی او در شعر، و بزرگواریش در عرب، اجماع نمودهاند و چنین کسی آنجا که میگوید:
و یوم الدّوح، دوح غدیر خمّ ابان له الولایة، لو اطیعا
امامت «علی» را به خبر غدیر واجب دانسته و حضرتش را، از سوی کلمه مولی به ریاست ستوده است. و بر کمیت با آن جلالتی که در لغت و عربیت دارد، روا نیست که وضع عبارت در معنی کند که در لغت هیچگاه بدان معنی به کار نرفته و پیش از او عربیدان دیگری استعمال نکرده و آن را آنچنان که یکی از اعراب دریافته است در نیافته باشد. چه، اگر چنین کاری بر کمیت روا بود، بر دیگری جز او که همانند او و یا بالاتر و پائینتر از وی بود، نیز، روا مینمود و سرانجام به فساد تمام لغت میگرائید و راهی در شناخت حقیقت لغت عرب برای ما نمیماند و این در بسته میشد.
«کراجکی» در صفحه 154 «کنز الفوائد» به اسناد خود از «هنّاد «1» بن سری» روایت کرده است که گفت: امیر مؤمنان «علی بن ابی طالب» را در خواب دیدم به من فرمود: ای هنّاد! گفتم لبیک، ای امیر مؤمنان! فرمود: آن شعر کمیت را برایم بخوان که: با این بیت شروع میشود:
و یوم الدوح دوح غدیر خم ….
من خواندم. و او فرمود: ای هنّاد! گوش فرا ده، گفتم: بفرما سرور من، فرمود:
و لم ار مثل ذاک الیوم یوما و لم ار مثله حقّا أضیعا
«شیخ ابو الفتوح» در صفحه 193 جلد دوم تفسیرش گفته است: از کمیت روایت کردهاند که گفت: امیر مؤمنان (ع) را در خواب دیدم به من فرمود قصیده عینیهات را برایم بخوان. من خواندم تا به این شعر رسیدم که:
و یوم الدوح دوح غدیر خم ابان له الولایة لو اطیعا
و او -که درود پیوسته خدا بر او باد- فرمود: درست گفتهای و خودش (ع) چنین خواند:
و لم ار مثل ذاک الیوم یوما و لم ارمثله حقا اضعیا
«سید» در «الدرجات الرفیعة» و «عقیلی» به نقل از «منهاج الفاضلین» و «مرآت الزمان» «ابن جوزی» این روایت را آوردهاند و «سبط ابن جوزی حنفی» نیز در صفحه 20 «تذکرهاش» از شیخ خود «عمرو بن صافی موصلی» از دیگری نقل کرده است و «مرزبانی» در صفحه 348 «معجم الشعراء» گفته است: مذهب کمیت در تشیع و ستایش او از خاندان پیغمبر (ص) در روزگار بنی امیه- مشهور است و از سخنان او درباره آنهاست که:
فقل لبنی امیة حیث حلّوا و ان خفت المهّنّد و القطیعا
اجاع اللّه من اشبعتموه و اشبع من بجورکم اجیعا
و آوردهاند که چون کمیت این قصیده را برای ابی جعفر محمّد بن علی (الامام- الطاهر) (رض) خواند، حضرت درباره او دعا کرد.
و در «الصراط المستقیم» «بیاضی عاملی» است که فرزند کمیت روایت کرده است که: پیغمبر را در خواب دیده و به وی فرمودهاند: قصیده عینّیه پدرت را برایم بخوان و او خوانده و چون به این جا رسیده است که:
و یوم الدوح دوح غدیر خم ….
پیغمبر (ص) به سختی گریسته و گفتهاند: پدرت درست گفت، خدایش رحمت کناد، آری بخدا سوگند:لم ار مثله حقا اضیعا
الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب، ج2، ص: 265