پس از … تو زبیر بن عوامی، پسر ابو خدیجه «2»، پسر عمه «3» پیامبر خدا (ص) و حواری او و با جناقش «1»، و داماد ابو بکر، و سوار جنگی اسلام، و کسی که در مکه به هنگام بانگ زدن شیطان جانبازی کرده است. بر انگیخته گشتهای و قیام کردهای چون اژدهائی از جا بدر جسته با شمشیر آخته که میپیچد و پیش میتازد و این همه جنبش را به قدرت ایمان و صدق یقین میکند. و پیامبر خدا (ص) پیشتر به تو مژده بهشت داده است و عمر ترا یکی از کسانی که تعیین خلیفه برای امت میکنند قرار داده است. بدان ای ابا عبد اللّه! که ملت به علت نبودن زمامدار چون رمه ای پراکنده گشته است. بنابراین برای جلوگیری از خونریزی و گردآوری و وحدت ملی و آشتی اختلاف داران با شتاب اقدام کن و پیش از آنکه کار سخت شود و امت بیشتر دچار پراکندگی گردد، زیرا مردم به لبه پرتگاه نابودی رسیدهاند و اگر پدر مهربانی نیابند مضمحل خواهند گشت. برای گرد آوردن ملت و متحد کردنش جدیت و سرعت بخرج بده و راه به سوی خدا ببر. من در اینجا کار را برای تو و رفیقت درست و روبراه کردهام و بدین ترتیب که حکومت متعلق به آن یک از شما دو نفر باشد که آن دیگری وی را مقدم بدارد و آن دیگری جانشین وی باشد. خدا ترا امام دیندار و دین قرار دهد و جوینده خیر و تقوی. و السلام.
از پسر هند جگرخوار باید پرسید: امت کجا چون رمه بی چوپان و پراکنده گشته و کی چنین شده است و چرا و چگونه شده است؟! حال آنکه رهبری چون علی بن ابیطالب (ع) دارد که با بصیرت و کاردانیش مصالح عمومی را به دقت میبیند و رعایت مینماید و راه بر هر ناروائی و خطر و انحراف میبندد و دست هر تبهکار بدخواهی را که بسوی امت دراز گردد میشکند و میبرد، رهبر و امامی که برادر پیامبر خدا است و خودش، و یگانه امامی که نصی بر امامت و خلافتش هست و ملت یکپارچه با او بیعت کرده است و متحد است اگر معاویه تفرقه انداز بگذارد و امنیت و نظام عمومی را بر هم نزد و با دسیسه اختلاف نیندازد و مردم را بهم نریزد و بجان هم نیندازد. معاویهای که بقول مولای متقیان مثل شیطان از برابر انسان و پشت سرش و از چپ و راستش در میآید و وسوسه میانگیزد و خدا سابقه درخشان اسلامییی نصیبش نکرده و نه پیشینه اجدادی درستی.
الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب، ج10، ص: 452