و در نامه او به کار گزارش در آذربایجان می خوانیم: ترا نمی رسد که بازیر دستان، خود سرانه رفتار کنی و جز با دادن وثیقه، دارایی ایشان را در معرض نابودی در آری. در دست های تو دارائی ای از دارائیهای خداوند گرامی و بزرگ است و تو از گنجوران اویی «1».
و در یکی از نامه هایش که به مردم مصر نوشته میخوانیم: و لکن من دریغم آید که بیخردان و تبهکاران این توده به سرپرستی کار آن رسند و سپس دارایی خدا را مانند گوی در میان خود بگردانند و بندگان او را بردگان خویش بگیرند با نیکان بجنگند و بزهکاران را دار و دسته خود گردانند «2».
و در نامه ای از او که به عبد اللّه پسر عباس نوشته میخوانیم: در آنچه از دارایی خدا نزد تو گرد آمده بنگر و آنرا به هزینه کسانی از گرسنگان و نانخورداران برسان «3»