اولین دایرةالمعارف دیجیتال از کتاب شریف «الغدیر» علامه امینی(ره)
۲۴ آذر ۱۴۰۳

نامه امیرالمؤمنین(ع) به مردم مصر

متن فارسی

در نامه ای که بهنگام انتصاب مالک اشتر به استانداری مصر به مردم آن سامان نوشته میفرماید”: از بنده خدا علی امیرالمومنین، به ملتی که برای خدا و بهنگامی که در روی زمین به فرمان و به قانونش عمل نمیشد و حقاو پایمان گشته بود بخشم آمدند بهنگامی که نظام و حاکمیت غیر اسلامیبر مردم نیک و بد و بر همه خلق چه مقیم و چه مسافر استیلا یافته بود و در شرایطی که به هیچ دستور وقانون و رویه اسلامی پناه برده نمیشد و هیچ رویه و کار زشت و غیر اسلامی نبود که یکدیگر را از آن بر حذر دارند.”

ابن ابی الحدید در شرح نهج البلاغه وقتی به این نامه میرسد میگوید: تاویل این قسمت برایم دشواراست. زیرا شک نیست که مردم مصر همان کسانی هستند که عثمان را کشتند. بنابراین وقتی امیرالمومنین (ع) شهادت میدهد و تصریح مینماید که آنها برای خدا و بهنگامی که در روی زمین به فرمان و به قانونش عمل نمیشد بخشم آمده اند در حقیقت این مطلب را تصدیق و تصریح کرده است که عثمان به قانون خدا عمل نمیکرده و در برابر خدا عصیان می ورزیده و به منکرات و رویه غیر اسلامی عمل مینموده است. آنگاه سخن امام را آنطور که دلش خواسته تاویل کرده تاویلات پر تکلف، ولی بدیهی است که چنین تاویلاتی نه بیان کننده حقیقت است و نه قابل استدلال واستناد. بگذار ابن ابی الحدید با تکلف و زحمت بسیار به تاویل این فرمایش امام (ع) بپردازد، اما با فرمایشات دیگرش چه خواهد کرد و با اظهار نظریات اصحاب پیامبر (ص) که شبیه فرمایشات امیرالمومنین است و تعدادش به صدها میرسد؟ آیا امکان دارد که همه آنها را مثل این فرمایش مولای متقیان تاویل و تفسیر بی معنا و نامربوط کند؟

(الغدیر فی الکتاب و السنة و الادب ج 9 ص 110)

متن عربی

13-من کتاب له علیه السلام کتبه إلی أهل مصر لمّا ولّی علیهم الأشتر:

 «من عبد اللَّه علیّ أمیر المؤمنین إلی القوم الذین غضبوا للَّه حین عُصی فی أرضه

الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب، ج 9، ص: 111

و ذُهب بحقّه، فضرب الجور سرادقه علی البرّ و الفاجر، و المقیم و الظاعن، فلا معروف یُستراح إلیه، و لا منکر یُتناهی عنه» «5».

قال ابن أبی الحدید فی شرحه «6» (4/58): هذا الفصل یشکل علیّ تأویله؛ لأنّ أهل مصر هم الذین قتلوا عثمان، و إذا شهد أمیر المؤمنین علیه السلام أنّهم غضبوا للَّه حین عُصی فی الأرض، فهذه شهادة قاطعة علی عثمان بالعصیان و إتیان المنکر. ثمّ تأوّله بما رآه تعسّفاً، و التعسّف لا یغنی عن الحقّ شیئاً و لا تتمّ به الحجّة.

هَب ابن أبی الحدید تعسّف هاهنا و تأوّل، فما یصنع ببقیّة کلمات مولانا أمیر المؤمنین و کلمات سائر الصحابة لدة هذه الکلمة و هی تربو علی مئات؟ فهل یسعنا أن نکون متعسّفین فی کلّ ذلک؟ سل عنه خبیراً.