سخن مالک اشتر
بلاذری مینویسد”: عثمان نامه ای برای مالک اشتر و دوستانش نوشته بدست عبد الرحمن بن ابی بکر و مسور بن مخرمه برای او فرستاد و آنها را دعوت به فرمانبرداری کرد و یادآوری نمود که آنها اولین کسانی بوده اند که راه اختلاف و تفرقه پیش گرفته اند و سفارش کرد که از خدا بترسند و به حق (یعنی عقیده و قانون اسلام) باز آیند، و آنچه را دوست میدارند و تقاضاهایشان را برای او بنویسند.
مالک اشتر در جوابش چنین نوشت: از مالک پسر حارث، به خلیفه ای که به بلا در افتاده و به خطا رفته و از سنت پیامبرش منحرف گشته و قانون و دستور قرآن را پشت سر افکنده است! … نامه ات را خواندیم. تو و وزیران و استاندارانت دست از ظلم و تجاوز و تبعید مردان پاکدامن بردارید تا حاضرشویم از تو اطاعت کنیم. ادعا کرده ای که ما بر خویشتن ستم روا داشته ایم. این پندار تو است، همان پنداری که ترا به ورطه گمراهی در انداخته است و ستمگری را برایت عدالت جلوه داده است و باطل را حق اما این که تو را دوست بداریم، مشروط به این است که تو دست از خلافکاری هایت برداشته و به درگاه خدا توبه کنی و آمرزش بخواهی، توبه از این که بر مردان نیکرو ما جنایت روا داشته ای، و مردان پاک و صالح را تبعید کرده ای، ما را از شهر و دیارمان بیرون رانده ای، و جوانان را به استانداری و مقامات دولتی گماشته ای، و مشروط به این که مقامات دولتی دیار ما (یعنی کوفه و عراق) را به دو نفر که ما انتخاب کرده و دوست میداریم یعنی ابو موسی اشعری و حذیفه بسپاری، و ولید و سعیدت را و همه افراد خانواده ات را که ترا به هوس و خودسری میخوانند از ما دور سازی انشاء الله، و السلام.
امینی گوید:
نظریه مالک اشتر درباره عثمان کاملا صریح و آشکار است و به تفسیر و تحلیل احتیاج ندارد. اظهار میدارد حاضر است از عثمان اطاعت کند مشروط به این که دست از خلافکاری هایش برداشته توبه نماید. ولی وقتی می بیند از انجام آن شرایط سرباز میزند و بر ادامه کارهای خلاف اسلامش لجاجت می ورزد بر مخالفتش می افزاید و مردم را علیه او بسیح میکند و چندان مجاهدت مینماید تا به مقصود نائل میگردد. در آینده، به ماهیت و چگونگی توبه های مکرر عثمان پی خواهیم برد.
الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب، ج 9، ص: 204 و 205