اولین دایرةالمعارف دیجیتال از کتاب شریف «الغدیر» علامه امینی(ره)
۲۱ مهر ۱۴۰۴
دیوانه
غدیریه مجد الدین ابن جمیل
مجد الدین ابن جمیل، متوفى در سال 616 ه. ق او نیز درباره «غدیر خم» اشعارى دارد که ترجمه قصیده معروفش چنین است: «او آمد در حالى که روبندش را کنار گذاشته بود و سیاهى گیسوانش، همه جا را تاریک کرده...
نکوهش شدید معاویه و عمرو عاص از زبان غانمه
23- غانمه دختر غانم و عمرو این بانوى مسلمان که نامش غانمه است، در مکه بود و شنید معاویه و عمرو بن عاص به بنى هاشم دشنام می دهند، گفت: اى گروه قریش! بخدا قسم معاویه أمیر المؤمنین نیست و...
ترس شیطان از عمر
ویژگی ها و بایسته های خوانندگی و نوازندگی که روشن شد و پس از آوردن آن چه از پیامبر اسلام (ص) در این باره رسیده، اکنون باید پرسید آیا خردمندانه است که چنان گشاد بازی هائی به او ببندند که...
پایمال شدن قوانین کیفری به دست خلیفه
بلاذری در الانساب 33:5 از راه محمد پسر سعد از زبان ابو اسحاق همدانی آورده است که ولید پسر عقبه باده گساری کرد و مست شد پس بامدادان بر مردم پیشنمازی کرده دو رکعت نماز گزارد آن گاه روی به...
تو را به خدا مرا رها کن تا او را خفه کنم
” ابن جوزی ” در ” صفه الصفوه ” 205:2 از ” احمد بن نصر خزاعی ” که یکی از پیشوایان مشهور سنت بود و به سال 231 در گذشته است، نقل کرده که گفته: ” دیوانه ای را دیدم...
خرید و فروش خانه در بهشت!!
مردی از خراسان نزد حبیب بن محمد عجمی بصری آمد و می خواست به مکه برود. به او گفت: ای شیخ برای من خانه ای بخر و پولی داد و عازم مکه شد. حبیب پول را گرفت و تصدق داد....
سهل بن عبد الله و قله های کوه قاف،صاد،عین،کاف و …
از ” سهل بن عبد اله ” روایت شده که گفت: ” از کوه قاف بالا رفتم دیدم که کشتی نوح در بالای آن افتاده است و به ابو یزید رضی الله عنه گفتند: آیا کوه قاف رادیده ای؟ گفت...
منتظر اجازه خداست تا از نماز دست بردارد
“حریفیش ” در ” الروض الفائق ” ص 126 از ” ذو النون مصری ” روایت می کند که گفت: جوانی را در کعبه دیدم که بسیار رکوع و سجود می کرد، نزدیک شدم و گفتم: تو خیلی نماز می...
علم ابو بکر و عمر چندین برابر علم علی بود!!
علم علی از تمام صحابه بیشتر نبوده است می گوید: هر کس بگوید علم علی از همه صحابه پیغمبر بیشتر بود دروغ گفته است( 4ر 136 الفصل) آنگاه در بیان اعلمیت ابوبکر و تقدم او بر علی از نظر علمی...
درنگ آفتاب برای اسمعیل حضرمی
در جلد پنجم ص 21 «الغدیر» گفتیم که چگونه آفتاب بخاطر «اسمعیل حضرمی» از حرکت باز داشته شد، آنجا که او و خدمتکارش یک روز سفر می کردند. به خدمتکار گفته بود: به آفتاب بگو که درنگ کند، تا ما...