اولین دایرةالمعارف دیجیتال از کتاب شریف «الغدیر» علامه امینی(ره)
۶ مرداد ۱۴۰۳

شأن نزول آیه ولایت در کتب عامه

متن فارسی

انما ولیکم الله و رسوله و الذین آمنوا الذین یقیمون الصلوه و یوتون الزکوه و هم راکعون. (سوره مائده آیه 55)
( همانا ولی شما خداوند است و فرستاده او و کسانی که ایمان آورده و نماز را به پا داشته و زکوه خویش را در حال رکوع می پردازند.)

ابو اسحق ثعلبی در تفسیرش به اسنادش از ابی ذر غفاری روایت نموده است که گوید: روزی نماز ظهر را با پیامبر اکرم خواندم، سائلی از مردم درخواست حاجتی کرد و کسی او را پاسخی نداد و به وی توجهی ننمود، سائل دستهای خود را به سوی آسمان بلند کرده و گفت: خداوندا شاهد باش من در مسجد پیغمبر تو محمد از مردم چیزی خواستم و کسی به من توجهی نکرد در این هنگام علی (رضی الله عنه) نماز می خواند و در حال رکوع بود با آخرین انگشت دست راست خویش که انگشتری گرانبها در آن بود به سوی سائل اشاره فرمود و او هم به نزدیک علی آمد و انگشتر را از انگشت او بیرون آورد و رسول اکرم شاهد این منظره بود.

در این هنگام پیامبر اکرم چشم خود را به سوی آسمان گشود و عرض کرد: خداوندا برادرم موسی از تو درخواست کرد و گفت: «رب اشرح لی صدری، و یسرلی امری، و احلل عقده من لسانی، یفقهوا قولی، و اجعل لی وزیرا من اهلی هارون اخی، اشدد به ازری و اشرکه فی امری / پروردگارا سینه ام را گشاده فرما، کار مرا برایم آسان گردان، گره از زبانم بگشای تا سخنم را بفهمند، و برای من برادرم هارون را که از خاندان من است وزیرم گردان. پشت مرا با او محکم ساز و او را در کار من شریک گردان.)(آیات 25 تا 32 از سوره طه)
خدایا تو درجواب موسی حاجتش را برآورده و به او فرمودی: «سنشد عضدک باخیک و نجعل لکما سلطانا فلا یصلون الیکما / به زودی بازویت را به سبب برادرت محکم می سازیم و قرار می دهیم برای شما دو نفر برتری و تسلط را، در نتیجه دست رسی به شما پیدا نخواهند کرد»
خداوندا و همانا من محمد پیامبر و برگزیده تو هستم پروردگارا سینه مرا نیز گشاده فرما و کارم را آسانی بخش و پشتیبانی از افراد خانواده من برای من انتخاب فرما، علی را برای این کار قرار بده و به سبب او پشت مرا محکم ساز
ابوذر رضی الله عنه گوید هنوز دعای آن حضرت پایان نیافته بود که جبرئیل از جانب پروردگار نازل شد و عرض کرد: ای محمد،بخوان این آیه را:
انما ولیکم الله و رسوله و الذین آمنوا… تا آخر آیه.
این روایت و این شان نزول را درباره امیر المومنین علی (ع) عده بسیاری از پیشوایان تفسیر و حدیث در نوشته های خود با دقت و مواظبت در اسنادش ذکر کرده اند از آن جمله عبارتند از:

1- طبری در تفسیر ج 2 ص 165 از طریق ابن عباس، وعتبه بن ابی حکیم، و مجاهد.
2- واحدی در اسباب النزول ص 147 از دو طریق و بدو سند.
3- فخر رازی در تفسیر کبیر جلد سوم ص 431 از عطا از عبدالله بن سلام و ابن عباس و حدیثی که از ابوذر ذکر کردیم.
4- الخازن در تفسیرش ج 1 ص 496
5- ابو البرکات در تفسیرش جلد یکم صفحه 496
6- نیشابوری در تفسیرش جلد یکم صفحه 496
7- ابن صباغ مالکی در ” فصول المهمه ” ص 123 حدیث ثعلبی را ذکر کرده است.
8- ابنطلحه شافعی در ” مالب السوول ” ص 31 حدیث ابی ذر را آورده است.
9- سبط ابن الجوزی در ” التذکره ” ص 9 از تفسیر ثعلبی از سدی و عتبه و غالب بن عبدالله روایت کرده است.
10- الکنجی الشافعی در ” الکفایه ” ص 106 به اسنادش از انس و درص 122 از ابن عباس از طریق و سند حافظ العراقین و خوارزمی و ابن عساکر از ابی نعیم و قاضی ابی المعالی.
12- خوارزمی در ” مناقب ” ص 188 بدو طریق و دو سند.
13- حمویی در ” فرائد ” در باب چهاردهم از طریق و سند واحدی نقل کرده است و در بابسی و نهم از انس، و از ابن عباس بسند و طریق دیگری، در باب چهلم از ابن عباس و عمار یاسر.
14- قاضی عضد ایجی در ” المواقف ” جلد سوم ص 276
15- محب الدین طبری در ” الریاض ” جلد دوم ص 227 از عبدالله بن سلام از طریق واحدی و ابی الفرج و فضایلی، و هم چنین در صفحه 206 همین کتابش و نیز در کتاب ” الذخایر ” ص 102 از طریق واقدی و ابن جوزی.
16- ابن کثیر شامی در تفسیرش جلد دوم ص 71 در یک سند از امیر المومنین نقل کرده و در سند دیگر از ابن ابی حاتم از سلمه بن کهیل، و ازابن جریر الطبری باسنادش از مجاهد و سدی، و از حافظ ابن مردویه به اسنادش از سفیان ثوری از ابن عباس و از طریق کلبی از ابن عباس روایت کرده و آنگاه گوید:
این ها سلسله سندی است که هیچگونه اشکال و خدشه ای بر آنها وراد نمی شود، و از حافظ ابن مردویه چنین بود که با لفظ امیر المومنین سند را ذکر کرده بود و عمار و ابی رافع را نیز آورده بود.
17- و نیز ابن کثیر در کتاب ” البدایه و النهایه ” جلد هفتم ص 357 از طبرانی باسنادش از امیر المومنین، و از طریق ابن عساکر از سلمه بن کهیل.
18- حافظ سیوطی در کتاب ” جمع الجوامع ” چنانکه در کتاب الکنزش آورده است ص 391 جلد ششم از طریق خطیب در کتاب “المتفق ” از ابن عباس و در ص 405 همان کتاب از طریق ابی الشیخ و ابن مردویه از امیر المومنین (ع).
19- ابن حجر در ” الصواعق ” ص 25
20- شبلنجی در ” نور الابصار ص 77 حدیث ابی ذر را که از قول ثعالبی نقل شده آورده است.
21- آلوسی در ” روح المعانی ” جلد دوم ص. 329

این بود نمونه از گفتار مفسران بزرگ اسلامی البته افراد دیگری نیز این روایت و این شان نزول را ذکر کرده اند. حسان بن ثابت آن شاعر معروف دستگاه رسول خدا این جریان را به شعر در آورده و قصیده ای بسیار بلیغ در این مورد سروده است و ما در آینده آن را خواهیم نگاشت.

الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب، ج 2، ص: 92

متن عربی

(إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکاةَ وَ هُمْ راکِعُونَ) «1».

أخرج أبو إسحاق الثعلبی فی تفسیره «2» بإسناده عن أبی ذرّ الغفاری قال: أما إنّی صلّیت مع رسول اللَّه صلی الله علیه و سلم یوماً من الأیام الظهر، فسأل سائلٌ فی المسجد فلم یعطه أحدٌ شیئاً، فرفع السائل یدیه إلی السماء، و قال: اللّهمَّ اشهد أنّی سألت فی مسجد نبیِّک محمد صلی الله علیه و سلم فلم یعطِنی أحدٌ شیئاً، و کان علیّ علیه السلام فی الصلاة راکعاً فأومأ إلیه بخنصره الیمنی و فیه خاتم، فأقبل السائل فأخذ الخاتم من خنصره، و ذلک بمرأی من النبی صلی الله علیه و سلم و هو فی المسجد، فرفع رسول اللَّه صلی الله علیه و سلم طرفه إلی السماء، و قال:

 «اللّهمَّ إنَّ أخی موسی سألک فقال: (رَبِّ اشْرَحْ لِی صَدْرِی* وَ یَسِّرْ لِی أَمْرِی* وَ احْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانِی* یَفْقَهُوا قَوْلِی* وَ اجْعَلْ لِی وَزِیراً مِنْ أَهْلِی هارُونَ أَخِی* اشْدُدْ بِهِ أَزْرِی* وَ أَشْرِکْهُ فِی أَمْرِی) «3»

فانزلت علیه قرآناً (سَنَشُدُّ عَضُدَکَ بِأَخِیکَ وَ نَجْعَلُ لَکُما سُلْطاناً فَلا یَصِلُونَ إِلَیْکُما) «4»

اللّهمَّ، و إنّی محمد نبیّک و صفیّک، اللّهمَّ و اشرحْ لی صدری، و یسِّر لی أمری، و اجعل لی وزیراً من أهلی، علیّا أشدد به ظهری».

قال أبو ذر رضی الله عنه: فما استتمَّ دعاءه حتی نزل جبرئیل علیه السلام من عند اللَّه و قال: یا محمد اقرأ (إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا) الآیة.

الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب، ج 2، ص: 92

أخرج هذه الأثارة و نزول الآیة فیها، جمع کثیر من أئمّة التفسیر و الحدیث منهم: الطبری فی تفسیره (6/165) من طریق ابن عبّاس، و عتبة بن أبی حکیم، و مجاهد. الواحدی فی أسباب النزول (ص 148) من طریقین. الرازی فی تفسیره (3/431) عن عطاء، عن عبد اللَّه بن سلام و ابن عبّاس و حدیث أبی ذرّ المذکور. الخازن فی تفسیره (1/496). أبو البرکات فی تفسیره (1/496). النیسابوری فی تفسیره (3/461). ابن الصبّاغ المالکی فی الفصول المهمّة (ص 123) حدیث الثعلبی المذکور. ابن طلحة الشافعی فی مطالب السؤول (ص 31) بلفظ أبی ذرّ المذکور. سبط ابن الجوزی فی التذکرة (ص 9) عن تفسیر الثعلبی، عن السدّی، و عتبة، و غالب بن عبد اللَّه. الکنجی الشافعی فی الکفایة (ص 106) بإسناده عن أنس و (ص 122) عن ابن عبّاس، من طریق حافظ العراقین و الخوارزمی و ابن عساکر، عن أبی نعیم و القاضی أبی المعالی. الخوارزمی فی مناقبه (ص 178) بطریقین. الحمّوئی فی فرائده فی الباب الرابع عشر، من طریق الواحدی، و فی التاسع و الثلاثین عن أنس، و من طرق أخری عن ابن عبّاس، و فی الباب الأربعین عن ابن عبّاس و عمّار بن یاسر. القاضی عضد الإیجی فی المواقف (3/276). محبّ الدین الطبری فی الریاض (2/227) عن عبد اللَّه بن سلام، من طریق الواحدی و أبی الفرج و الفضائلی، و (ص 206)، و فی الذخائر (ص 102) من طریق الواقدی و ابن الجوزی. ابن کثیر الشامی فی تفسیره (2/71) بطریق عن أمیر المؤمنین، و من طریق ابن أبی حاتم عن سلمة بن کهیل، و عن ابن جریر الطبری بإسناده عن مجاهد و السدّی، و عن الحافظ عبد الرزاق بإسناده عن ابن عبّاس، و بطریق الحافظ ابن مردویه بالإسناد عن سفیان الثوری عن ابن عبّاس، و من طریق الکلبی عن ابن عبّاس و قال: هذا إسناد لا یقدح به، و عن الحافظ ابن مردویه بلفظ أمیر المؤمنین، و عمّار، و أبی رافع. ابن کثیر أیضاً فی البدایة و النهایة (7/357) عن الطبرانی بإسناده عن أمیر المؤمنین، و من طریق ابن عساکر عن سلمة ابن کهیل. الحافظ السیوطی فی جمع الجوامع کما فی الکنز (6/391) من

الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب، ج 2، ص: 93

طریق الخطیب فی المتَّفق عن ابن عبّاس، و (ص 405) من طریق أبی الشیخ و ابن مردویه عن أمیر المؤمنین. ابن حجر فی الصواعق (ص 25). الشبلنجی فی نور الأبصار (ص 77) حدیث أبی ذرّ المذکور عن الثعلبی. الآلوسی فی روح المعانی (2/329) «1» و غیرهم.