و شیخ ما ” مفید ” نیز آن طور که در جلد 2 ” فصول المختار ” صفحه 84 است سخن جاحظ را یاد کرده و می نماید که جاحظ وقوف بر مواردی که شیعه به همین حجت و حجتهای فراوان دیگری که از روزگارهای گذشته که به زمان پیغمبر منتهی می شود احتجاج کرده اند، کاری نداشته یا مقصودش از این گفتار آن است که گذشته شیعه را از صدر اول اسلام، انکار کند. لیکن تاریخ پرداخته و آثاری که از صاحب رسالت در فضیلت آنان بجا مانده جاحظ را رسوا کرده است.گذشته از این، احتجاج به حجت مذکور و غیر از آن را حتی پیش از آنکه نطفه جاحظ بسته شود، در شعر و کلمات منثور صحابه و تابعانی که به نیکوئی از صحابه پیروی کرده اند، مثل ” خزیمه بن ثابت”ذو الشهادتین ” عبد الله بن عباس ” و ” فضل بن عباس ” و ” عمار یاسر ” و ” ابی ذر غفاری ” و ” قیس بن سعد انصاری ” و”ربیعه بن حرث بن عبد المطلب ” و ” عبد الله بن ابی سفیان بن حرث بن عبد المطلب ” و ” زفر بن زید بن حذیفه ” و ” نجاشی پسرحرث بن کعب ” و ” جریر پسر عبد الله بجلی ” و ” عبد الرحمن بن حنبل ” همپیمان ” بنی جمع ” و بسیاری دیگر، بخوبی می تواندید.
و این امیر المومنین علی (ع) است که هر دو لنگه این در را، به نفع شیعه درنامه ها و خطبه های لبریز و سرشار از این گونه” استدلالهایش که در لابلای کتب و زوایای سخنرانیها و رساله ها مضبوط است، گشود. شیخ ما ” مفید ” آنچنانچه در صفحه 85فصول ” است فرموده است: کمیت فقط معنی گفتار امیر مومنان را که در کلام منثورحضرتش در حجت آوری بر معاویه است بهرشته نظم کشیده و پس از امیر مومنان خاندان محمد (ص) و متکلمان شیعه پس از کمیت و در زمان او و پس از وی این گونهاستدلالها می نموده اند، و نمونه آن در اخبار ماثور، و روایات مشهور، موجود است و هر کس به آن حدیث از دروغ رسد کهجاحظ رسیده است، سخن وی را اعتباری نیست .
الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب، ج 2، ص: 281