اولین دایرةالمعارف دیجیتال از کتاب شریف «الغدیر» علامه امینی(ره)
۶ مرداد ۱۴۰۳

مناشده جوانی بر «ابی هریره» به حدیث غدیر خم

متن فارسی

حافظ ابویعلی موصلی  با بررسی و دقت در طریق آورده گوید: حدیث نمود ما را ابوبکر بن ابی شیبه، باخبار از شریک از ابی یزید داود اودی متوفای 150 ، از پدرش یزدی اودی، و حافظ ابن جریر طبری نیز با دقت در طریق آورده از ابی کریب، از شاذان، از شریک، از ادریس و برادرش داود، از پدرشان یزید اودی که گفت:

–        ابوهریره داخل مسجد شد، مردم گرد او جمع شدند، جوانی برخاست و رو به ابی هریره نموده و گفت: تو را بخدا سوگند میدهم، از رسول خداصلی الله علیه و آله شنیدی که فرمود: من کنت مولاه فعلی مولاه، اللهم وال من والاه، و عاد من عاداه،

–        ابوهریره گفت: من شهادت میدهم که شنیدم رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: « من کنت مولاه فعلی مولاه، اللهم وال من والاه، و عاد من عاداه.»

این روایت را حافظ ابوبکر هیثمی در ج 9 ” مجمع الزواید ” ص 105 به نقل از ابی یعلی، و طبرانی، و بزار، بدو طریق خود ذکرنموده و یکی از دو طریق را بصحت اعلام و رجال آن را توثیق نموده،

 و ابن کثیر در جلد 5 تاریخ خود ص 213 از طریق ابی یعلی موصلی، و ابن جریر طبری آنرا روایت نموده است.

 ابن ابی الحدید در ج 1 شرح نهج البلاغه ص 360 گوید: سفیان ثوری روایت نموده از عبد الرحمن بن قاسم، از عمر بن عبدالغفار، اینکه زمانیکه ابو هریره با معاویه بکوفه آمد، شبها در باب کنده می نشست و مردم گرد او جمع میشدند.

–         جوانی از کوفه آمد و در نزد او نشست و خطاب باو گفت: تورابخداسوگندمیدهم آیا از رسول خدا صلی الله علیه و آله شنیده ای که درباره علی بن ابی طالب علیه السلام می فرمود: « اللهم وال من والاه، و عاد من عاداه؟»

–        ابوهریره گفت: بار خدایا، آری،

–         آن جوان گفت: بنابراین من خدا را گواه میگیرم، بتحقیق تو، دشمن او را دوست گرفتی و با دوست او دشمنی نمودی و سپس از نزد او برخاست،

–         راویان چنین روایت نموده اند که: اباهریره با کودکان در رهگذر هم غذامیشد و با آنها بازی میکرد،

–        و هنگامی که امیر مدینه بود خطبه چنین خواند : “الحمدلله الذی جعل الدین قیاما و ابا هریره اماما” یعنی حمد خدائی را که دین را قیام قرار داد و ابی هریره را امام نمود. و مردم را با این سخن میخندانید

–         و نیز هنگامیکه امیر مدینه بود در بازار راه میرفت و هر گاه بمردی میرسید که در جلو او راه میرفت با پای خود بر زمین میزد و میگفت: راه دهید راه دهید امیرآمد، و مقصودش خودش بود،

ابن ابی الحدید سپس گوید: ابن قتیبه تمامی این امور را در کتاب ” المعارف ” در شرح حال ابی هریره ذکر نموده و گفتار نامبرده در حق او حجت است، زیرا او متهم نیست.

الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب، ج 1، ص: 406

متن عربی

 مناشدة شابّ أبا هریرة بحدیث الغدیر فی مسجد الکوفة «1»

 

أخرج الحافظ أبو یعلی الموصلی «2»- المترجم (ص 100)- قال: حدّثنا أبو بکر ابن أبی شیبة، أنبأنا شریک، عن أبی یزید داود الأودی المتوفّی (150) عن أبیه یزید الأودی.

 

و أخرج الحافظ ابن جریر الطبری، عن أبی کریب، عن شاذان، عن شریک، عن إدریس و أخیه داود، عن أبیهما یزید الأودی قال:

دخل أبو هریرة المسجد فاجتمع إلیه الناس، فقام إلیه شابّ، فقال: أنشُدُک باللَّه سمعت رسول اللَّه صلی الله علیه و سلم یقول: «من کنتُ مولاه فعلیّ مولاه، اللّهمّ والِ من والاه، و عادِ من عاداه»؟

قال: فقال: إنّی أشهد أنّی سمعت رسول اللَّه یقول: «من کنتُ مولاه فعلیٌّ مولاه، اللّهمّ والِ من والاه، و عادِ من عاداه».

و رواه الحافظ أبو بکر الهیثمی فی مجمع الزوائد (9/105) نقلًا عن أبی یعلی و الطبرانی و البزّار بطریقیه، و صحّح أحدهما و وثّق رجاله، و ذکره ابن کثیر فی تاریخه «3» (5/213) من طریق أبی یعلی الموصلی، و ابن جریر الطبری.

 

و قال ابن أبی الحدید فی شرح نهج البلاغة «4» (1/360): روی سفیان الثوری عن عبد الرحمن بن القاسم، عن عمر بن عبد الغفّار: أنَّ أبا هریرة لَمّا قدِم الکوفة مع

                        الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب، ج 1، ص: 407

معاویة کان یجلس بالعشیّات بباب کندة، و یجلس الناس إلیه، فجاء شابّ من الکوفة فجلس إلیه فقال:

یا أبا هریرة أَنشُدُک اللَّه أ سمعت رسول اللَّه صلی الله علیه و سلم یقول لعلیّ بن أبی طالب: «اللّهمّ والِ من والاه، و عادِ من عاداه»؟.

فقال: اللّهمّ نعم.

قال: فأشهد باللَّه لقد والیتَ عدوَّه و عادیتَ ولیَّه. ثمّ قام عنه. «1»

و روت الرواة أنَّ أبا هریرة کان یؤاکل الصبیان فی الطریق و یلعب معهم، و کان یخطب و هو أمیر المدینة، فیقول: الحمد للَّه الذی جعل الدین قیاماً، و أبا هریرة إماماً، یُضحِک الناس بذلک. و کان یمشی و هو أمیر المدینة فی السوق، فإذا انتهی إلی رجل یمشی أمامه ضرب برجلیه الأرض و یقول: الطریق الطریق، قد جاء الأمیر. یعنی نفسه.

                        الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب، ج 1، ص: 408

قلت: قد ذکر ابن قتیبة هذا کلّه فی کتاب المعارف «1» فی ترجمة أبی هریرة، و قوله فیه حجّة لأنّه غیر متّهم علیه.

قال الأمینی: هذا کلّه قد أسقطته عن کتاب المعارف- طبعة مصر (1353 ه)- ید التحریف اللاعبة به، و کم فعلت هذه الید الأمینة لدة «2» هذه فی عدّة موارد منه، کما أنَّها أدخلت فیه ما لیس منه، و قد مرّ الإیعاز إلیه (ص 192).