«حریفیش» در «روض الفائق» ص 270 روایت میکند: «مثنی بن سعید قصیر گفته است: از مالک، امام مالکیان شنیدم که گفت: هیچ شبی را به روز نیاوردم، مگر آنکه پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله را در آن ملاقات کردم».
«امینی» میگوید: آیا «امام مالک» در این ادعای خود دروغ میگوید؟ یا آنکه «ابن سعید» این دروغ را پرداخته است؟ یا اینکه «حریفیش» در نقل این روایت مورد ملامت است؟
و این «امام مالک» نیز با دو ملک نکیر و منکر، سرگذشتی دارد که دست کم از رفتار «امام احمد حنبل» در این مورد نیست و آن روایتی است که «شعرانی» در «المیزان» 1: 46 ذکر میکند و میگوید:
«هنگامی که شیخ ما شیخ الاسلام، شیخ «ناصر الدین لقانی» از دنیا رفت، یکی از صالحان او را در خواب دید و از او پرسید: خدا با تو چه کرد؟ گفت: وقتی دو ملک مرا در قبر نشاندند که سؤال کنند، امام مالک حاضر شد و به آنها گفت: آیا مثل چنین آدمی احتیاج به سؤال دارد که از ایمان به خدا و رسولش بپرسید؟ از او دست بردارید و آنها هم او را ترک کردند».
«امینی» میگوید: هیچ معبری نیست که تعبیر این خوابها را بگوید.
و شاید هر فردی از معبران بگوید: همه اینها خوابهای باطل است و ما آگاهی از تعبیر این خوابها نداریم، هر چند که حافظان حدیث آنجا که خواسته باشند غلو کنند، به این سخنان همچون سندی استناد بکنند. تو گویی این دو ملک از احوال کسانی که از او سوال میکنند، هیچ اطلاعی ندارند و این قانون و فرمان قاطع خداوند نیست که آنها موظفند اجرا کنند. خدایا از ضعف عقل بر تو پناه میبریم.
الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب، ج11، ص: 184