اولین دایرةالمعارف دیجیتال از کتاب شریف «الغدیر» علامه امینی(ره)
۲۲ آذر ۱۴۰۳

ابو حیان توحیدی

متن فارسی

ابو حیان توحیدى، صاحب تصنیفات زیاد، گفته شده: اسمش على بن محمد بن عباس است. که مهلبى وزیر، او را به خاطر سوء عقیده و نظرات مخصوص فلسفیش تبعید کرد و تا حدود سنه چهارصد در بلاد فارس بوده است.

«ابن مالى» در کتاب «الفریدة» گفته است: ابو حیان کذاب و از لحاظ دین و پرهیزکارى کم بهره بوده، و در بهتان زدن تجاهر می‌کرده و متعرض امور مهمى از قبیل: عیب گرفتن از شریعت و قول به تعطیل، شده است.
و ابن جوزى گفته است: او زندیق است. و ذهبى گفته است: او صاحب زندقه و انحلال است.

و جعفر بن یحیى حکاک گفته: که ابو نصر سجزى برایم نقل کرده که او از ابو سعید مالینى شنیده است که می‌گفته: رساله منسوب به ابى بکر و عمر با ابى عبیدة را بسوى على براى ابى حیان قرائت کردم او گفت: این رساله را من بعنوان رد بر شیعه نوشته‌ام و سبب آن این بوده که آنها در مجلس بعضى از وزراء یعنى ابن العمید حاضر می‌شدند و درباره على، غلو می‌کردند، از این رو این رساله را نوشتم! بنابراین او اعتراف به وضع کرده است.

ابن حجر گفته است: به خط قاضى عز الدین ابن جماعة، خواندم که او از خط ابن علاج، نقل کرده که او بر گفتارى از دانشمندان که متعلق به این رساله بوده آگاهى یافته که خلاصه آن چنین است: همواره ابو حیان على بن محمد توحیدى را، در زمره اهل فضل و موصوف به سداد در جد و هزل می‌دانستم تا آنکه او رساله منسوب به ابو بکر و عمر را بسوى على ساخت، او از این کار نظر توهین برصدر اول را داشته و لذا در آن به ابو بکر و عمر امورى را نسبت داده که اگر ثابت می‌شده آنان مستحق فوق آنچه را که امامیه درباره امامانشان قائلند خواهند بود.
و نخستین چیزى که در آن رساله دلالت بر ساختگى بودن آن دارد این است که او در این رساله، به ابو بکر خطبه بلیغه‌اى نسبت داده که در آن، از ابى عبیدة تملق کرده که آن را، به على رضى اللّه عنه برساند، در صورتی که از این حقیقت، غافل مانده که آنان، از تملق به دورند!!
و دلیل دیگر، بر ساختگى بودن آن، این است که از قول ابى بکر گفته است: به جانم سوگند، تو به رسول خدا از لحاظ قرابت نزدیکترى، ولى ما از لحاظ نزدیکى به او، نزدیکتریم، زیرا قرابت، مربوط به خون و گوشت است و نزدیکى، مربوط به نفس و روح. و این کلام، شبیه به گفتار فلاسفه است و سخافت الفاظش، ما را از درد سر رد کردنش بى نیاز می‌نماید.
و از دلائل ساختگى بودن آن، گفتار عمر رضى الله عنه به على بن ابیطالب است که: «تو کناره گرفتى و به انتظار وحى از ناحیه خدا نشستى، ولى مناجات خدا منحرف شد» در صورتى که چنین کلامى روا نیست که به عمر نسبت داده شود، زیرا دروغ آن، آشکار است.
صرفنظر از اینها، امور دیگرى در آن رساله، از قبیل عدم روانى و رسائى عبارات که از خصائص گفتار گذشتگان است وجود دارد که به خوبى نشان می‌دهد که آن رساله ساختگى است «1»

امینى می‌گوید:
آیا از بزرگانى، مانند «عبیدى مالکى» در «عمدة التحقیق» و دیگران، تعجب نمی‌کنى که در تألیفاتشان از رساله دروغ ابى حیان توحیدى که ماهیت آن و شخصیت کاذبه سازنده‌اش را شناختى، در باب فضائل ابى بکر و عمر احتجاج و استدلال می‌نمایند؟!!

الغدیر فى الکتاب و السنه و الادب، ج‏5، ص: 443

متن عربی

692- أبو حیّان التوحیدی: صاحب التصانیف، قیل: اسمه علیّ بن محمد بن العبّاس، نفاه الوزیر المهلّبی لسوء عقیدته، و کان یتفلسف، بقی إلى حدود الأربعمائة ببلاد فارس، قال ابن مالی فی کتاب الفریدة «5»: کان أبو حیّان کذّاباً، قلیل الدین و الورع مجاهراً بالبهت، تعرّض لأمور جسام من القدح فی الشریعة و القول بالتعطیل، و قال ابن الجوزی: کان زندیقاً، و قال الذهبی: صاحب زندقة و انحلال.

الغدیر فى الکتاب و السنه و الادب، ج‏5، ص: 444

قال جعفر بن یحیى الحکّاک: قال لی أبو نصر السجزی، إنّه سمع أبا سعید المالینی یقول: قرأت الرسالة المنسوبة إلى أبی بکر و عمر مع أبی عبیدة إلى علیّ، على أبی حیّان فقال: هذه الرسالة عملتُها ردّا على الروافض، و سببها أنّهم کانوا یحضرون مجلس بعض الوزراء- یعنی ابن العمید- فکانوا یغلون فی حال علیّ فعملت هذه الرسالة. [قلت:] «1» فقد اعترف بالوضع.

و قال ابن حجر: قرأت بخطّ القاضی عزّ الدین بن جماعة أنّه نقل من خطّ ابن العلاج، أنّه وقف لبعض العلماء على کلام یتعلّق بهذه الرسالة ملخّصه: لم أزل أرى أبا حیّان علیّ بن محمد التوحیدی معدوداً فی زمرة أهل الفضل، موصوفاً بالسداد فی الجدّ و الهزل، حتى صنع رسالة منسوبة إلى أبی بکر و عمر راسلا بها علیّا رضى الله عنه، و قصد بذلک الطعن على الصدر الأوّل، فنسب فیها أبا بکر و عمر إلى أمر لو ثبت لاستحقّا فوق ما یعتقده الإمامیّة [فیهما] «2»، فأوّل ما یدلُّ فیها على افتعاله فی ذلک نسبته إلى أبی بکر إنشاء خطبة بلیغة تملّق فیها لأبی عبیدة لیحمل له رسالته إلى علیّ رضى الله عنه، و غفل عن أنّ القوم کانوا بمعزل عن التملّق، و منها قوله: و لعمری إنّک أقرب إلى رسول اللَّه صلى الله علیه و آله و سلم قرابة، و لکنّا أقرب إلیه قربةً، و القرابة لحم و دم و القربة نفس و روح.

و هذا یشبه کلام الفلاسفة، و سخافة هذه الألفاظ تغنی عن تکلّف الردّ، و قال فیها: إنّ عمر رضى الله عنه قال لعلیّ فی ما خاطبه به: إنّک اعتزلت تنتظر وحیاً من جهة اللَّه، و تتواکف مناجاة الملک. و هذا الکلام لا یجوز نسبته إلى عمر رضى الله عنه، فإنّه ظاهر الافتعال، إلى غیر ذلک ممّا تضمّنته الرسالة من عدم الجزالة التی تعرف من طراز کلام السلف «3». میزان الاعتدال (ج 3)، لسان المیزان (6/369).

الغدیر فى الکتاب و السنه و الادب، ج‏5، ص: 445

قال الأمینی: ألا تعجب من الأعلام الذین ذکروا فی تآلیفهم رسالة أبی حیّان التوحیدی المکذوبة التی أوقفناک على بطلانها و على مبلغ مفتعلها من الدین و الثقة و الاعتبار، کالعبیدی المالکی فی عمدة التحقیق، ذکروها برمّتها محتجّین بها فی باب فضائل أبی بکر و عمر.