اولین دایرةالمعارف دیجیتال از کتاب شریف «الغدیر» علامه امینی(ره)
۲۱ مهر ۱۴۰۴

احادیثی درباره نماز مسافر

متن فارسی

نصوص وارده در نماز مسافر

-1 از سخنان عمر: چنان چه بر زبان محمد گذشته نماز مسافر دو رکعت است ونماز جمعه دو رکعت و نماز عید هم دو رکعت و این دو تا شکسته نمی شود. و در پاره ای ازگزارش ها: چنان چه بر زبان پیامبر (ص) گذشته … مسند احمد 37:1 ، سنن ابن ماجه 329:1 ، سنن نسائی 118:3 ، سنن بیهقی 199:3 ،احکام القرآن از جصاص 308:2 و 309 ، المحلی از ابن حزم 265:4 ، زاد المعاد که در کنار شرح مواهب چاپ شده 21:2 که می نویسد: بودن این سخن از عمر روشن است.

-2 یعلی پسر امیه آورده است که عمر پسر خطاب را پرسیدم این که خدا می گوید “: گناهی بر شمانیست که نماز را شکسته بخوانید” در هنگامی هم که مردم نگرانی نداشته باشند هست؟ پاسخ داد همین پرسش برایمن پیش آمد و از برانگیخته خدا (ص)درباره آن بپرسیدم او گفت کمکی است که خدا درباره شما روا داشته و شما نیز کمک او را بپذیرید. صحیح مسلم 192 و 191:1 ، سنن ابو داود 187:1 ، سنن ابن ماجه 329:1 ، سنن نسائی 116:3 ، سنن بیهقی 141 و 134:3 ، احکام القرآن از جصاص 308:2 ، المحلی از ابن حزم 267:4

-3 آورده اند که عبد الله پسر عمر گفت: برانگیخته خدا (ص) چون از این مدینه بیرون میشد نماز را بیش از دو رکعت نمی خواندتا بدانجا بازمی گشت و در یک گزارش:با برانگیخته خدا (ص) همراهی نمودمو او در سفر نماز را بیش از دو رکعت نمی خواند. مسند احمد 45:2 ، سنن ابن ماجه 330:1 ، سنن نسائی 123:3 ، احکام القرآن از جصاص 310:2 ، زاد المعاد که در کنار روشنگری زرقانی ازمواهب چاپ شده 29:2 و داوری نگارنده به درست بودن این گزارش را نیز دارد.

-4 پسر عباس گفت: خداوند به زبان پیامبرتان نماز را بر شما در میهن خویش چهار رکعت بایسته گردانید و در سفر دو رکعت و در هنگام هراس و بیم یک رکعت و در گزارشی که مسلم آورده: به راستی خدای بزرگ و گرامی به زبان پیامبرتان نماز را بر مسافر دو رکعت بایسته گردانید و بر کسی که در میهن خویش است چهار رکعت. صحیح مسلم 258:1 ، مسند احمد 355:1 ، سنن ابن ماجه 330:1 ، سنن نسائی 119:3 ، سنن بیهقی 135:3 ، احکام القرآن از جصاص 307:2 و 310 ، المحلیاز ابن حزم 271:4 که می نویسد: گزارش پشتوانه این دستور را از زبان حذیفه و جابر و زید پسر ثابت و ابو هریره و پسر عمر نیز بازگو می کنیم که گزارش های ایشان با زنجیره هائی هر چه درست تر و استوارتر از زبان برانگیخته خدا  بازگو شده. تفسیر قرطبی 352:5 ، تفسیر ابن جزی 155:1 ،زاد المعاد از ابن قیم که در کنار روشنگری زرقانی چاپ شده 221:2 مجمع الزوائد 154:2 – از زبان بوهریره-

-5 آورده اند که عایشه گفت: در آغاز کار، نماز چه برای مسافر و چه برای کسی که در میهن خویش است دو رکعت دو رکعت بایسته بود، سپس به نماز کسی که در میهن خویش است افزوده شد و نماز دیگران به همان گونه ماند. و به گزارش ابن حزم که آن را از راه بخاری آورده: در آغاز کار، نماز بایسته دو رکعت بود سپس که برانگیخته خدا (ص) به مدینه کوچید چهار رکعت بایسته شد و برای کسی که دور از میهن خویش است نماز به همان گونه که بود ماند.

و به گزارش احمد: نماز در آغاز کار بر برانگیخته خدا به گونه دو رکعت دو رکعت بایسته گردید- مگر نماز شام که سه رکعتی بود- سپس خداوند نماز نیمروز و پسین و خفتن رابرای کسی که در میهن خویش است چهار رکعت بایسته گردانید و دستور برای دیگران را به همان گونه که نخست بایسته شده بود رها کرد. برگردید به صحیح بخاری 159:1 و 105:2 و 172:5 ، صحیح مسلم 257:1 ، موطا مالک 124:1 ، سنن ابو داود 187:1 ، کتاب الام از  شافعی 159:1 ، احکام القرآن از جصاص 310:2 ، سنن بیهقی 135:3 ، المحلی 265:4 ، زاد المعاد 21:2 تفسیر قرطبی 352:5 و 358

-6 آورده اند که موسی پسر مسلمه گفت: از پسر عباس پرسیدم هنگامی که در مکه، تنها نماز می گزارم چگونه نماز بخوانم؟ گفت بر بنیاد برنامه پیامبر (ص) دو رکعت نماز بخوان مسند احمد 290:1 و 337 ، صحیح مسلم 258:1 ، سنن نسائی 119:3

-7 ابو حنظله گفت: از پسر عمر پرسیدم که در سفرها چگونه نماز بخوانم؟ گفت بر بنیاد برنامه پیامبر (ص) دو رکعت- و به گزارش بیهقی:- بر بنیاد آئین نامه ای که پیامبر خدا (ص) نهاده نماز را شکسته بخوان. مسند احمد 57:2 ، سنن بیهقی 136:3

-8 آورده اند که عبد الله پسر عمر گفت:نماز سفر رو رکعتی است و هر که با این آئین نامه پیامبر ناسازگاری نماید از کیش درست به در شده. سنن بیهقی 140:3 ، المحلی از ابن حزم 270:4 ، احکام القرآن از جصاص 310:2 ، المعجم الکبیر از طبرانی- مجمع الزوائد نیز گزارش را از همان جا بازگو کرده- 155:2 – می نویسد: میانجیان گزارش آن از کسانی اند که سخنانشان پشتوانه گزارش ها و نگاشته های درست است.

-9 آورده اند که پسر عباس گفت: هر که نماز را در سفر چهار رکعت بخواند همچون کسی است که نماز را در میهن خود دو رکعتی بخواند، مسند احمد 349:1 ، المحلی 270:4

-10 آورده اند که پسر عباس گفت: برانگیخته خدا (ص) چون به سفری می رفت نماز خود را همچنان دو رکعتی می خواند تا بازمی گشت و به یک گزارش: پیامبر (ص) چون از شهر بیرون می شد نماز را بیش از دو رکعت نمی خواند تابازمی گشت مسند احمد 285:1 و 356 ، احکام القرآن از جصاص 309:2

-11 آورده اند که عمران پسر حصین گفت: هرگز با برانگیخته خدا (ص) به هیچ سفری نرفتم مگر نماز را دو رکعتی خواند تا برگشت و با پیامبر (ص) به دیدار خانه خدا رفتم ودیدم که او نماز را دو رکعتی خواند تا به مدینه بازگشت و دوازده روز در مکه درنگ کرد و نماز را جز دو رکعتی نخواند و به مردم مکه می گفت: شما چهار رکعت نماز بخوانید زیرا ما گروهی مسافریم. برگردید به سنن بیهقی 135:3 ، احکام القرآن از جصاص 310:2 و در گزارشی دیگر آورده اند که عمران گفت: برانگیخته خدا (ص) به هیچ سفری نرفت که همه نمازها- جز نماز شام- را دو رکعتی نخواند.) این گزارش را- چنانچه در مجمع الزوائد 155:2 می خوانیم- ابو داود و احمد آورده اند.)

-12 عمر پسر خطاب آورده است که پیامبر (ص) گفت نماز مسافر دو رکعتی است تا آن گاه که به نزد خانواده اش برگردد یا بمیرد احکام القرآن از جصاص 310:2

-13 آورده اند که ابراهیم گفت راستی این که عمر پسر خطاب (ض) نماز نیمروز را در مکه دو رکعتی خواند و چون روی بگردانید گفت ای مردم مکه! ما گروهی مسافریم هر کدام از شما که میهنش در این شهر است نماز را شکسته نخواند پس مردم آن شهر نماز خود را شکسته نخواندند. الاثار از قاضی ابو یوسف ص 30 و 75 و برگردید به همان چه در ص 174 گذشت

-14 آورده اند که انس پسر مالک گفت ما با برانگیخته خدا (ص) از مکه به سوی مدینه بیرون شدیم و اونمازها را دو رکعتی دو رکعتی می خواند تا به مدینه بازگشتیم. صحیح بخاری 153:2 ، صحیح مسلم 260:1 ، مسند احمد 190:3 ، سنن بیهقی 136:3 و 145

-15 آورده اند که عبد الله پسر عمر گفت: به راستی برانگیخته خدا (ص) به سوی ما آمد و ما در گمراهی بودیم و ما را آموزش داد و از آموزش هائی که به ما داد این بود که: خدای بزرگ و گرامی به ما دستور داده نماز را در سفر دو رکعتی بخوانیم. گزارش بالا را- چنان چه در تفسیر خازن 412:1 و نیل الاوطار 250:3 آمده- نسائی آورده است.

-16 آورده اند که ابو الکنود عبد الله ازدی گفت: از پسر عمر پرسیدم نماز را در سفر چگونه باید خواند؟ گفت: از آسمان دو

رکعت فرود آمده اگر می خواهید آن را به همان جا برگردانید. (یا نپذیرید) گزارش بالا را طبرانی در المعجم الصغیر گزارش کرده و حافظ هیثمی نیز در مجمع الزوائد 145:2 آن را از همان جا آورده و می نویسد: میانجیان گزارش آن، سخنشان شایسته پشتگرمی است.

-17 سائب پسر یزید کندی گفت: نمازها در آغاز دو رکعت دو رکعت بود سپس برای کسی که در میهن خود باشد نماز افزوده

شد و برای دیگران به همان گونه ماند. هیثمی درمجمع الزوائد 155:2 می نویسد: گزارش بالا را طبرانی در المعجم الکبیر آورده و میانجیان زنجیره آن از کسانی اند که سخنشان پشتوانه گزارش ها و نگاشته های درست است.

-18 آورده اند که پسر مسعود گفت: هر که جز در میهن خود نماز را چهار رکعتی بخواند باید آن را دوباره بخواند. چنان چه در مجمع الزوائد 155:2 آمده گزارش بالا را طبرانی آورده است.

-19 آورده اند که حفص پسر عمر گفت: انس پسر مالک ما را- که چهل مرد از انصار بودیم- به سوی شام به دیدار عبد الملک به راه انداخت تا درآمدی برای ما دست و پا کند و چون بازگشت و ما در راه گشاده ای که برای گذشتن شتران است بودیم نماز نیمروز را با ما دو رکعتی خواندسپس به درون سرا پرده خود رفت و مردمبرخاسته دو رکعت دیگر نیز به آن دو رکعت افزودند و او گفت: خدا زشت گرداند این چهره ها را! که به خدا سوگند نه در مرز برنامه پیامبر کار می کنند و نه دستوری که داده شده می پذیرند گواهی می دهم که البته شنیدم برانگیخته خدا (ص) می گفت: به راستی گروهی در کیش خود دور اندیشی وژرف نگری می کنند و چنان از کیش به در می روند که تیر ازچله کمان. گزارش بالا را احمد در مسند 159:3 آورده و هیثمی نیز در مجمع 155:2 آن را یاد کرده است.

-20 آورده اند که سلمان گفت: نماز دو رکعت دو رکعت بایسته شده بود و برانگیخته خدا (ص) نیز در مکه به همان گونه نماز گزارد تا به مدینه آمد و در مدینه به همان گونه که خدا خواست نماز گزارده و برای کسی که در میهن خود باشد نماز افزوده شد و برای دیگران به همان گونه ماند. چنان که در مجمع الزوائد 156:2 می خوانیم گزارش بالا را طبرانی در الاوسط آورده است.

-21 ثمامه پسر شراحیل گفت: به سوی پسر عمر بیرون شدم و پرسیدم مسافر چگونه نماز بخواند؟ گفت: به جز نماز شام که سه رکعتی است همه جا دو رکعت دو رکعت. گفتم:اگر چه در ذو المجاز باشیم؟ گفت ذو المجاز چیست؟ گفت جائی است که در آن گرد می آئیم و خرید و فروش می کنیم و بیست شب یا پانزده شب در آنجا می مانیم پاسخ داد ” ای مرد! من (نمی دانم گفت چهار ماه یا دو ماه) در آذربایجان بودم و دیدم که یاران پیامبر دو رکعت دو رکعت نماز می خواندند و با همین دو چشمم پیامبر خدا (ص) را دیدم که نماز را دو رکعتی می خواند “. سپس با خواندن این فراز از نامه خدا به سوی من آمد: راستی را که برانگیخته خدا برای شما پیشوائی نیکو است گزارش بالا را احمد در مسند 154:2 آورده است.

-22 احمد در مسند 400:2 آورده است که بوهریره گفت: ای مردم! به راستی که خدای بزرگ و گرامی بر زبان پیامبر شما(ص) نماز را بر کسی که در میهن خویش نیست دو رکعتی بایسته گردانید وبرای دیگران چهار رکعتی.

-23 آورده اند که عمر پسر عبد العزیز گفت: بی چون و چرا نماز برای کسی که در میهن خویش نیست دو رکعت است و جز این – درست نیست. گزارش بالا را نیز ابن حزم درالمحلی یاد کرده است- 271:4 و چنان چه در تفسیر قرطبی 351:5 ، و تفسیر خازن 413:1 می خوانیم. عمر و پسرش و پسر عباس و جابر و جبیر پسر مطعم و حسن و قاضی اسماعیل و حماد پسر ابو سلیمان و عمرپسر عبد العزیز و قتاده و آئین شناسان کوفه همگی بر آن رفته اند که هر کس درشهر خویش نیست باید نماز را شکسته بخواند. اکنون با این همه گزارش هائی که آوردیم آیا هیچ جائی برای این می ماند که کسی بگوید شکسته خواندن نماز بر کسی که از میهن خود دور است روا بود البته برانگیخته خدا(ص) یا با سخن خود روا بودن آن را آشکار می ساخت یا با رفتار خود- و دست کم با یک بار به جا آوردن آن در همه زندگی اش- چنان چه در دیگر جاهانیز به همین گونه کار می کرد: مسلم در صحیح خود از گزارش بریده آورده است که گفت پیامبر (ص) برای هر نمازی دست نماز می گرفت و روزی که مکه را پیروزمندانه گرفت چند نماز رابا یک دست نماز بگزارد پس عمر گفت: کاری کردی که پیش تر نمی کردی؟ گفت عمر! آگاهانه این کار را کردم. شوکانی در نیل الاوطار 258:1 پس از یادی از گزارش بالا می نویسد: می خواهد برساند که این کار را کردم تا روا بودن آن را دریابند. و احمد و ابویعلی آورده اند که عایشه گفت: یکبار برانگیخته خدا (ص) به آبریز رفت پس عمر با آفتابه ای در پی او برخاست او پرسید: عمر! این چیست؟ گفت ای برانگیخته خدا! آبی است که با آن وضو بگیری گفت: من دستور ندارم که هر گاه به آبریز رفتم وضو بگیرم و اگر چنین کنم برنامه ای برای دیگران می شود ” مجمع الزوائد 241:1 ” که دو گزارش بالا ماننده های بسیاری در بخش های آئین شناسی دارد.

و تازه اگر شکسته نخواندن نماز هم روا بود دستور آن از چشم بزرگ ترین یاران پیامبر پوشیده نمی ماند تا به آن تلخی بر عثمان خرده بگیرند و پنبه بهانه هایش را بزنند آن هم در جائی که سرور ما فرمانروای گروندگان (ع) را میان ایشان می بینیم که شهر دانش پیامبر را در بود و پس از او سرچشمه ای به شمار می آمدبرای آموزش دستورهای کیش وی، و پیش از همه یاران پیامبر کارهای بایسته را از کارهای مباح باز می شناخت، پسآیا می توان گفت او که نخستین نمازگزار به همراه برانگیخته خدا (ص) بوده دستور نماز را نمی دانسته است؟

و بگذریم که خود عثمان هم به دامن این بهانه پوچ نیاویخت و اگر دست آویزی را که اینان به نمایندگی او میآرند درست می شمرد نه روشنگری آن را برای این پشتیبانانش رها می کرد و نه پس از آن که درمی ماند بازپسین پاسخ و برنده ترین سخنش آن بود که بگوید:این برداشتی است که به مغز من رسیده! و نه کسانی که از وی پیروی نمودند تنها پشتوانه کار خود را در پیروی از او، پرهیز از بدی ناسازگاری می شمردند و روا بودن کار وی را هر چند به کوتاهی باز می نمودند. و اکنون پس از گزارش های یادشده می توان ارزش آن چه را محب طبری در ریاض النضره نوشته دریافت 151:2 :این زمینه ای است که برای دانستن دستور آن بایستی اندیشه را به کوشش وا داشت تا به چه برداشتی رسد و از همین روی است که دانشوران در پیرامون آن، برداشت های گوناگون دارند و روشاو- عثمان را می گوید- در این بارهانگیزه آن نمی شود که بگوئیم او از کیش راستین به دور شده یا تبهکاری نموده است. پایان

مردک نادان به این اندازه درنیافته که در برابر دستورهای آشکار و چون و چرا ناپذیر، هیچ جائی برای آن نیست که کسی برای رسیدن به برداشت ویژه اندیشه خود را به دست و پا زدن وا دارد، زیرا تا روزی که عثمان آن نوآوری ناروا را نمود درباره این دستور به هیچ روی برداشت های گوناگونی نبود و همه یاران پیامبر، همداستان بودند که- بر بنیاد آئین نامه های روشن- کسی که در میهن خود نیست باید نماز را شکسته بخواند و کار خلیفه هیچ پشتوانه ای نداشت مگر- بهگفته خودش- برداشتی که- در سرپیچی از فرمان پیامبر (ص)- به مغز وی رسیده بود. و آن چه پرده از گیر و دار برمی دارد گزارش درستی است که احمد در سرگذشت مروان آورده و در آن می خوانیم: چون معاویه به مکه آمد نماز نیمروز را شکسته خواند پس مروانو عمرو- پسر عثمان- به سوی او برخاسته و گفتند: آن گونه که تو بر عمو زاده ات خرده گرفتی هیچ کس بر اوخرده نگرفت گفت: چگونه؟ گفتند مگر نمی دانی که او در مکه نماز را شکسته نمی خواند گفت: وای بر شما دو تن باد! مگر کار درست به جز آن بود که من کردم، من با برانگیخته خدا (ص) و با عمر و بوبکر آن را به همین گونه خواندم گفتند: عمو زاده ات آن را شکسته نخواند و سرپیچی تو از شیوه اوخرده گیری بر وی است. پس معاویه به نماز پسین که بیرون شد آن را چهار رکعت خواند. ” چند دستگی آئین شناسان هم با روشن بودن شیوه ای که پیامبر بر آن بوده هیچ ارزشی ندارد وباید آن را به دیوار زد زیرا تنها برای آن پدید آمده که دامن آن مرد رااز نوآوری ناروایش پاک بنماید با آن که این کار، دامن هر بی گناهی را میآلاید. این هم که محب می گوید “: اگر شکسته خواندن نماز را برای کسی که در شهر خود نیست بایسته نشمرده، انگیزه آن نمی شود که او را از کیش خدا به در بخوابانیم یا بزهکار بدانیم “. راستی این که انگیزه شدن یا نشدن این کار را باید از هشتمین گزارشی دریافت که در ص 184 یاد کردیم و آن را نیز از زبان عبد الله پسر عمر آورده و درست می شمارند و بر بنیاد آن، کسی که درشهر خود نیست باید نمازها را دو رکعتی بخواند و هرکه با آئین نامه پیامبر ناسازگاری نماید از کیش او به در شده است .

    الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب، ج 8، ص: 162

متن عربی

النصوص الوارده فی صلاه المسافر

1- عن عمر: صلاة السفر رکعتان، و الجمعة رکعتان، و العید رکعتان تمام غیر قصر علی لسان محمد. و فی لفظ: علی لسان النبیّ صلی الله علیه و آله و سلم «3».

مسند أحمد (1/37)، سنن ابن ماجة (1/329)، سنن النسائی (3/118)، سنن البیهقی (3/199)، أحکام القرآن للجصّاص (2/308، 309)، المحلّی لابن حزم (4/265)، زاد المعاد هامش شرح المواهب (2/21) فقال: ثابت عن عمر.

2- عن یعلی بن أُمیّة قال: سألت عمر بن الخطّاب قلت (فَلَیْسَ عَلَیْکُمْ جُناحٌ أَنْ تَقْصُرُوا مِنَ الصَّلاةِ) «4» الآیة. و قد أمن الناس؟ فقال: عجبت ممّا عجبت منه،

                        الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب، ج 8، ص: 162

فسألت رسول اللَّه صلی الله علیه و آله و سلم عن ذلک، فقال: صدقة تصدّق اللَّه بها علیکم فاقبلوا صدقته «1».

صحیح مسلم (1/191، 192)، سنن أبی داود (1/187)، سنن ابن ماجة (1/329)، سنن النسائی (3/116)، سنن البیهقی (3/134، 141)، أحکام القرآن للجصاص (2/308)، المحلّی لابن حزم (4/267).

3- عن عبد اللَّه بن عمر قال: کان رسول اللَّه صلی الله علیه و آله و سلم إذا خرج من هذه المدینة لم یزد علی رکعتین حتی یرجع إلیها. و فی لفظ: صحبت رسول اللَّه فکان لا یزید فی السفر علی الرکعتین «2». الحدیث.

مسند أحمد (2/45)، سنن ابن ماجة (1/330)، سنن النسائی (3/123)، أحکام القرآن للجصّاص (2/310)، زاد المعاد هامش شرح المواهب للزرقانی (2/29) و صحّحه.

4- عن ابن عبّاس قال: فرض اللَّه الصلاة علی لسان نبیّکم صلی الله علیه و آله و سلم فی الحضر أربعاً و فی السفر رکعتین، و فی الخوف رکعة.

و فی لفظ لمسلم: إنّ اللَّه عزّ و جلّ فرض الصلاة علی لسان نبیّکم صلی الله علیه و آله و سلم علی المسافر رکعتین و علی المقیم أربعاً «3».

                        الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب، ج 8، ص: 163

صحیح مسلم (1/258)، مسند أحمد (1/355)، سنن ابن ماجة (1/330)، سنن النسائی (3/119)، سنن البیهقی (3/135)، أحکام القرآن للجصّاص (2/307، 310)، المحلّی لابن حزم (4/271) فقال: و رویناه أیضاً من طریق حذیفة، و جابر، و زید بن ثابت، و أبی هریرة، و ابن عمر کلّهم عن رسول اللَّه صلی الله علیه و آله و سلم بأسانید فی غایة الصحّة.

تفسیر القرطبی (5/352)، تفسیر ابن جزی (1/155)، زاد المعاد لابن القیّم هامش شرح الزرقانی (2/221)، مجمع الزوائد (2/154) من طریق أبی هریرة.

5- عن عائشة قالت: فرضت الصلاة رکعتین رکعتین فی الحضر و السفر فأُقرّت صلاة السفر، و زید فی صلاة الحضر.

و فی لفظ ابن حزم من طریق البخاری: فرضت الصلاة رکعتین، ثمّ هاجر رسول اللَّه صلی الله علیه و آله و سلم ففرضت أربعاً، و ترکت صلاة السفر علی الأولی.

و فی لفظ أحمد: کان أوّل ما افترض علی رسول اللَّه صلی الله علیه و آله و سلم الصلاة رکعتان رکعتان إلّا المغرب فإنّها کانت ثلاثة، ثمّ أتمّ اللَّه الظهر و العصر و العشاء الآخرة أربعاً فی الحضر، و أقرّ الصلاة علی فرضها الأوّل فی السفر.

راجع «1»: صحیح البخاری (1/159 و 2/105 و 5/172)، صحیح مسلم (1/257)، موطّأ مالک (1/124)، سنن أبی داود (1/187)، کتاب الأم للشافعی (1/159) أحکام القرآن للجصّاص (2/310)، سنن البیهقی (3/135)، المحلّی (4/265)، زاد المعاد (2/21)، تفسیر القرطبی (5/352، 358).

                        الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب، ج 8، ص: 164

6- عن موسی بن مسلمة قال: قلت لابن عباس: کیف أُصلّی بمکة إذا لم أُصلِّ فی جماعة؟ قال: رکعتین؛ سنّة أبی القاسم صلی الله علیه و آله و سلم «1».

مسند أحمد (1/290، 337)، صحیح مسلم (1/258)، سنن النسائی (3/119).

7- عن أبی حنظلة قال: سألت ابن عمر عن الصلاة فی السفر فقال: رکعتان سنّة النبیّ صلی الله علیه و آله و سلم، و فی لفظ البیهقی: قصر الصلاة فی السفر سنّة سنّها رسول اللَّه صلی الله علیه و آله و سلم.

مسند أحمد «2» (2/57)، سنن البیهقی (3/136).

8- عن عبد اللَّه بن عمر قال: الصلاة فی السفر رکعتان من خالف السنّة فقد کفر.

سنن البیهقی (3/140)، المحلّی لابن حزم (4/270)، أحکام القرآن للجصّاص «3» (2/310)، المعجم الکبیر للطبرانی کما فی مجمع الزوائد (2/154) و قال: رجاله رجال الصحیح.

9- عن ابن عبّاس قال: من صلّی فی السفر أربعا کمن صلّی فی الحضر رکعتین.

مسند أحمد «4» (1/349)، المحلّی (4/270).

10- عن ابن عبّاس قال: کان رسول اللَّه صلی الله علیه و آله و سلم إذا خرج مسافراً صلّی رکعتین حتی یرجع. و فی لفظ: کان النبیّ صلی الله علیه و آله و سلم إذا خرج لم یزد علی رکعتین حتی یرجع «5».

                        الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب، ج 8، ص: 165

مسند أحمد (1/285، 356)، أحکام القرآن للجصّاص (2/309).

11- عن عمران بن حصین قال: ما سافرت مع رسول اللَّه صلی الله علیه و آله و سلم سفراً قطّ إلّا صلّی رکعتین حتی یرجع، و حججت مع النبیّ صلی الله علیه و آله و سلم فکان یصلّی رکعتین حتی یرجع إلی المدینة، و أقام بمکة ثمانی عشرة لا یصلّی إلّا رکعتین و قال لأهل مکة: صلّوا أربعاً فإنّا قوم سفر «1».

راجع سنن البیهقی (3/135)، أحکام القرآن للجصّاص (3/310).

و عن عمران فی لفظ آخر: ما سافر رسول اللَّه صلی الله علیه و آله و سلم إلّا صلّی رکعتین إلّا المغرب. أخرجه أبو داود و أحمد کما فی مجمع الزوائد (2/155).

12- عن عمر بن الخطّاب عن النبیّ صلی الله علیه و آله و سلم قال: صلاة المسافر رکعتان حتی یئوب إلی أهله أو یموت. أحکام القرآن للجصّاص «2» (3/310).

13- عن إبراهیم: إنّ عمر بن الخطّاب رضی الله عنه صلّی الظهر بمکة رکعتین، فلمّا انصرف قال: یا أهل مکة إنّا قوم سفر، فمن کان منکم من أهل البلد فلیکمل. فأکمل أهل البلد.

الآثار للقاضی أبی یوسف (ص 30، 75)، و راجع ما مرّ صفحة (107) من هذا الجزء.

14- عن أنس بن مالک قال: خرجنا مع رسول اللَّه صلی الله علیه و آله و سلم من المدینة إلی مکة، فکان یصلّی رکعتین رکعتین حتی رجعنا إلی المدینة «3».

                        الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب، ج 8، ص: 166

صحیح البخاری (2/153)، صحیح مسلم (1/360)، مسند أحمد (3/190)، سنن البیهقی (3/136، 145).

15- عن عبد اللَّه بن عمر قال: إنّ رسول اللَّه صلی الله علیه و آله و سلم أتانا و نحن فی ضلال فعلّمنا، فکان فیما علّمنا: أنّ اللَّه عزّ و جلّ أمرنا أن نصلّی رکعتین فی السفر «1».

أخرجه النسائی کما مرّ فی تفسیر الخازن (1/412)، و نیل الأوطار (3/250).

16- عن أبی الکنود عبد اللَّه الأزدی قال: سألت ابن عمر عن صلاة السفر فقال: رکعتان نزلتا من السماء، فان شئتم فردّوهما.

أخرجه الطبرانی فی الصغیر «2» کما فی مجمع الزوائد للحافظ الهیثمی (2/154) فقال: رجاله موثّقون.

17- عن السائب بن یزید الکندی قال: فرضت الصلاة رکعتین رکعتین، ثمّ زید فی صلاة الحضر و أقرّت صلاة السفر.

قال الهیثمی فی مجمع الزوائد (2/155): رواه الطبرانی فی الکبیر «3» و رجاله رجال الصحیح.

18- عن ابن مسعود قال: من صلّی فی السفر أربعاً أعاد الصلاة.

أخرجه الطبرانی «4» کما فی مجمع الزوائد (2/155).

19- عن حفص بن عمر قال: انطلق بنا أنس بن مالک إلی الشام إلی عبد الملک

                        الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب، ج 8، ص: 167

و نحن أربعون رجلًا من الأنصار لیفرض لنا، فلمّا رجع و کنّا بفجّ الناقة صلّی بنا الظهر «1» رکعتین ثمّ دخل فسطاطه؛ و قام القوم یضیفون إلی رکعتیهم رکعتین أُخریین فقال: قبّح اللَّه الوجوه، فو اللَّه ما أصابت السنّة و لا قبلت الرخصة، فأشهد لسمعت رسول اللَّه صلی الله علیه و آله و سلم یقول: «إنّ قوماً «2» یتعمّقون فی الدین یمرقون کما یمرق السهم من الرمیّة».

أخرجه أحمد فی المسند «3» (3/159)، و ذکره الهیثمی فی المجمع (2/155).

20- عن سلمان قال: فرضت الصلاة رکعتین رکعتین فصلّاها رسول اللَّه صلی الله علیه و آله و سلم بمکة حتی قدم المدینة و صلّاها بالمدینة ما شاء اللَّه، و زید فی صلاة الحضر رکعتین و ترکت الصلاة فی السفر علی حالها.

رواه الطبرانی فی الأوسط کما فی مجمع الزوائد (2/156).

21- عن ثمامة بن شراحیل قال: خرجت إلی ابن عمر فقلت: ما صلاة المسافر؟ قال: رکعتین رکعتین إلّا صلاة المغرب ثلاثاً. قلت: أ رأیت إن کنّا بذی المجاز؟ قال: ما ذو المجاز؟ قلت: مکان نجتمع فیه و نبیع فیه و نمکث عشرین لیلة أو خمس عشرة لیلة. فقال: یا أیّها الرجل کنت بآذربیجان لا أدری قال: أربعة أشهر أو شهرین، فرأیتهم یصلّونها رکعتین رکعتین، و رأیت نبیّ اللَّه صلی الله علیه و آله و سلم بصر عینی یصلّیها رکعتین، تمّ نزع إلیّ بهذه الآیة: (لَقَدْ کانَ لَکُمْ فِی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ) «4».

أخرجه أحمد فی المسند «5» (2/154).

 

                        الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب، ج 8، ص: 168

22- أخرج أحمد فی المسند «1» (2/400) من طریق أبی هریرة قال: أیّها الناس إنّ اللَّه عزّ و جلّ فرض لکم علی لسان نبیّکم صلی الله علیه و آله و سلم الصلاة فی الحضر أربعاً و فی السفر رکعتین.

23- عن عمر بن عبد العزیز قال: الصلاة فی السفر رکعتان حتمان لا یصحّ غیرهما. ذکره ابن حزم فی المحلّی (4/271).

و ذهب عمر و ابنه، و ابن عبّاس، و جابر، و جبیر بن مطعم، و الحسن، و القاضی إسماعیل، و حمّاد بن أبی سلیمان، و عمر بن عبد العزیز، و قتادة و الکوفیّون إلی أنّ القصر واجب فی السفر. کما فی تفسیر القرطبی «2» (5/351)، و تفسیر الخازن «3» (1/413).

أ تری مع هذه الأحادیث مجالًا للقول بأنّ القصر فی السفر رخصة لا عزیمة؟ و لو کان یسوغ الإتمام فی السفر لکان رسول اللَّه صلی الله علیه و آله و سلم یُعرب عنه بقول أو بفعل، و لو بإتیانه فی العمر مرّة لبیان جوازه کما کان یفعل فی غیر هذا المورد،

أخرج مسلم فی صحیحه «4» من حدیث بریدة قال: کان النبیّ صلی الله علیه و آله و سلم یتوضّأ عند کلّ صلاة، فلمّا کان یوم الفتح صلّی الصلوات بوضوء واحد، فقال له عمر: إنّک صنعت شیئاً لم تکن تصنعه. فقال: «عمداً صنعته یا عمر»

قال الشوکانی فی نیل الأوطار «5» (1/258) بعد ذکر الحدیث: أی لبیان الجواز.

و أخرج أحمد «6» و أبو یعلی «7» عن عائشة قالت: إنّ رسول اللَّه صلی الله علیه و آله و سلم بال فقام

                        الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب، ج 8، ص: 169

عمر خلفه بکوز فقال: ما هذا یا عمر؟ فقال: ماء تتوضّأ به یا رسول اللَّه. قال: «ما أُمرت کلّما بلت أن أتوضّأ و لو فعلت کانت سنّة». مجمع الزوائد (1/241).

و کم للحدیثین من نظیر فی أبواب الفقه!

و لو کان هناک ترخیص لما خفی علی أکابر الصحابة حتی نقدوا عثمان نقداً مرّا و فنّدوا معاذیره و فیهم مولانا أمیر المؤمنین صلی الله علیه و آله و سلم الذی هو باب مدینة علم النبیّ، و مستقی أحکام الدین من بعده، یعرف رُخصها من عزائمها قبل کلّ الصحابة، فهل یعزب عنه حکم الصلاة و هو أوّل من صلّی من ذکر مع رسول اللَّه صلی الله علیه و آله و سلم؟

حتی إنّ الخلیفة نفسه لم یفُه بهذا العذر البارد، و لو کان یعرف شیئاً ممّا قالوه لما أرجأ بیانه إلی هؤلاء المدافعین عنه، و لما کان فی منصرم معاذیره بعد أن أعوزته أنّه رأی رآه، و لما کان تابعه علی ذلک من تابعه محتجّا بدفع شرّ الخلاف فحسب من دون أیّ تنویه بمسألة الرخصة.

و أنت تعرف بعد هذه الأحادیث قیمة قول المحبّ الطبری فی ریاضه النضرة «1» (2/151): إنّها مسألة اجتهادیّة و لذلک اختلف فیها العلماء، فقوله- یعنی عثمان- فیها لا یوجب تکفیراً و لا تفسیقاً. انتهی.

خفی علی المغفّل أنّ الاجتهاد فی تجاه النصّ لا مساغ له، و أنّ المسألة لم یکن فیها خلاف إلی یوم أُحدوثة عثمان بل کانت السنّة الثابتة عند جمیع الصحابة بقول واحد وجوب القصر للمسافر، و ما کان عمل الخلیفة إلّا مجرّد رأی رآه خلاف سنّة أبی القاسم صلی الله علیه و آله و سلم و یعرب عن جلیّة الحال صحیح أحمد الآتی فی ترجمة مروان و فیه: إنّ معاویة لمّا قدم مکة صلّی الظهر قصراً فنهض إلیه مروان و عمرو بن عثمان فقالا له: ما عاب أحد ابن عمّک ما عبته به، فقال لهما: و ما ذاک؟ فقالا له: أ لم تعلم أنّه أتمّ الصلاة بمکة؟ قال لهما: و یحکما و هل کان غیر ما صنعت؟ قد صلّیتهما مع

                        الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب، ج 8، ص: 170

رسول اللَّه صلی الله علیه و آله و سلم و مع أبی بکر و عمر. قالا: فإنّ ابن عمّک قد أتمّها و إنّ خلافک إیّاه له عیب، فخرج معاویة إلی العصر فصلّاها أربعاً. و اختلاف العلماء بعدُ لا قیمة له قطّ و یضرب به عرض الجدار بعد ثبوت السنّة، و لیس إلّا لتبریر ساحة الرجل، و أنّی؟ بل عمله یدنّس ذیل کلّ مبرّر، و أمّا عدم إیجاب القول بالإتمام للمسافر الکفر أو الفسق و إیجابه ذلک، فالمرجع فیه الحدیث الثامن المذکور (ص 112) من صحیحة عبد اللَّه بن عمر قال: الصلاة فی السفر رکعتان من خالف السنّة فقد کفر.