اولین دایرةالمعارف دیجیتال از کتاب شریف «الغدیر» علامه امینی(ره)
۲۱ مهر ۱۴۰۴

شبهه ششم «ابن تیمیه» درباره شأن نزول آیه عذاب واقع

متن فارسی

وجه ششم- (از اشکالات ابن تیمیه): از این حدیث چنین به دست می‌اید که: حارث نامبرده به سبب اعتراف به مبادی پنجگونه اسلام خود مسلم بوده و بالضروره احدی از مسلمین در عهد پیغمبر صلی الله علیه و آله اکرم به عذاب مبتلا نشده است.

جواب علامه – این حدیث همانطور که اسلام نامبرده را ثابت میکند رده و خروج او را از اسلام نیز در بر دارد به دلیل رد فرموده پیغمبر صلی الله علیه و آله، و شک و تردید او در آنچه آن حضرت از طرف خدای تعالی خبر داده، بنابراین عذاب در هنگام اسلام داشتن بر او نازل نشده بلکه بعد از کفر و ارتداد عذاب بر او رسیده همانطور که در صفحه 136 گذشت، نامبرده پس از شنیدن حدیث، در نبوت پیغمبر صلی الله علیه و آله شک نمود.

گذشته از این مطلب کسانی هم بوده اند که با وصف اسلام مشمول عقوبت واقع شده اند به علت تجری که به ساحت قدس نبوی صلی الله علیه و آله از آنها سر زده. مانند جمره دختر حارث که داستان او در ص 162 گذشت و مانند بعضی دیگر که داستان آنها در جواب اشکال چهارم ذکر شد و (برای تایید این موضوع کافی است که) مسلم در صحیح خود از سلمه بن اکوع روایت نموده که: مردی در حضور پیغمبر صلی الله علیه و آله با دست چپ غذا خورد، پیغمبر صلی الله علیه و آله به او فرمود: با دست راست بخور، گفت نمیتوانم، (در صورتی که میتوانست) پیغمبر فرمود: از دست چپ ناتوان شوی در نتیجه هیچگاه نتوانست دست چپ خود را به دهان برساند!

و در جلد 5 صحیح بخاری ص 227 مذکور است که: پیغمبر صلی الله علیه و آله به عنوان عیادت بر عرب صحرائی وارد شد، و رسم پیغمبر این بود که هر وقت به عیادت مریض میرفت، میفرمود: باکی نیست، و بر حسب همین رویه به ان مرد این سخن را فرمود، عرب بیمار در جواب پیغمبر صلی الله علیه و آله گفت: چنین نیست و بلکه تب است که بر مرد سالخورده هجوم کرده و او را به قبر میبرد. پیغمبر صلی الله علیه و آله فرمود: حال که چنین پنداشتی، چنین باشد، در نتیجه آن عرب روز بعد را به شام نرسانید و جان سپرد.

(زیادتی چاپ دوم) و در” اعلام النبوه ” ماوردی ص 81 مذکور است که: رسول خدا صلی الله علیه و آله قدغن فرموده بود که نماز گزار در حال نماز به آراستن موی خود نپردازد، آن جناب مردی را دید که در حال نماز چنین میکند، به او فرمود خدای موی تو را زشت گرداند، در نتیجه موی آن مرد ریخت و اصلع شد.

الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب، ج‏1، ص: 498

متن عربی

الوجه السادس: أنَّ المعلوم من هذا الحدیث أنَّ حارثاً المذکور کان مسلماً باعترافه بالمبادئ الخمسة الإسلامیّة، و من المعلوم بالضرورة أنَّ أحداً من المسلمین لم یصبه عذابٌ علی العهد النبویّ.
الجواب:
إنَّ الحدیث کما أثبت إسلام الحارث فکذلک أثبت ردّته بردّه قول النبیّ صلی الله علیه و آله و سلم و تشکیکه فیما أخبر به عن اللَّه تعالی، و العذاب لم یأته علی حین إسلامه، و إنَّما جاءه بعد الکفر و الارتداد، و قد مرّ- فی (ص 245)- أنَّه بعد سماعه الحدیث شکّ فی نبوّة

الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب، ج‏1، ص: 498

النبیّ صلی الله علیه و آله و سلم علی أنَّ فی المسلمین من شملتْه العقوبة لمّا تجرّءوا علی قدس صاحب الرسالة کجمرة ابنة الحارث التی أسلفنا حدیثها (ص 260)، و بعض آخر مرّ حدیثه فی جواب الوجه الرابع.
و روی مسلم فی صحیحه «1» عن سلمة بن الأکوع: أنَّ رجلًا أکل عند النبیّ صلی الله علیه و سلم بشماله، فقال: «کُلْ بیمینک».
قال: لا أستطیع. قال: «لا استطعت». قال: فما رفعها إلی فیه بعدُ.
و فی صحیح البخاری «2» (5/227): إنَّ النبیّ دخل علی أعرابی یعوده، قال: و کان النبیُّ صلی الله علیه و سلم إذا دخل علی مریض یعوده قال: «لا بأس طهورٌ».
قال: قلتَ: طهور، کلّا بل هی حُمّیً تفور- أو تثور- علی شیخ کبیر تُزیره القبور.
فقال النبیّ صلی الله علیه و سلم: «فنعم إذاً». فما أمسی من الغد إلّا میِّتاً.
و فی أعلام النبوّة للماوردی «3» (ص 81) قال: «نهی رسول اللَّه صلی الله علیه و سلم أن یُنقّی الرجل شعره فی الصلاة، فرأی رجلًا یُنقّی شعره فی الصلاة، فقال: «قبّح اللَّه شعرک» فصلع مکانه.