این کتابها را استاد احمد امین مصری، برای هدفی که خودش بهتر میداند و ما هم از هدفهایش بیخبر نیستیم، نوشته است این اسمهای قلمبه، نباید محقق بیدار را وقتی از محتویات بیپایه و موهن آنها، آگاه میگردد بفریبد. این اسمها مانند اسم نویسنده (امین) مطابق با مسمی نیست. سوگند بخدا! اگر امین بود، رعایت حفظ ناموس علم و دین و کتاب و سنت را میکرد و قلم را از سیاه کردن این صفحات ننگین باز میداشت و شهرت اسلام مقدس را قبل از شهرت مصر عزیز، با زبان نیشدار و زنندهاش ننگین نمیساخت و با پیروی از هوا و امیال نفسانی، وسیله گمراهی از راه راست، نمیگردید، «1» و حقایق را نمیپوشانید و برای مردم به صورتی واژگونه از صورت حقیقی، ارائه نمیداد، و کلمات را از جاهایش دگرگون نمیساخت و دامن پاک امتی بزرگ را با نسبتهای دروغین و تهمت و افتراهایش آلوده نمیساخت.
و هر گاه تألیفاتش اسلامی بود (چنانکه از اسمش بر میآید) مشتمل بر گمراهیها، نسبتهای دروغ، و سخنان باطل، نمیگردید و از آداب اسلامی، آداب دانش پژوئی، آداب پاکدامنی و برادری که قرآن آورده، دور نمیشد.
بنا بر این، اسلامی که امین قرن بیستم (نه چهارده قرن قبل) آورده، مخالف ندای قرآن بلیغ است، مخالف ندای اسلامی است که امین وحی خدا در قرن اول هجری اظهار کرد، زیرا اگر این است کتابش و اینست امینش پس اسلام را باید وداع گفت، و اگر دانشگاه الازهر مصر، این است علمش و این است دانشمندش، پس خاک بر سر آن باد.
بسیاری از محققان امامیه «1» متعرض محتویات این کتابها شدهاند و به اباطیل آن در کتابهای پر ارزش خود، اشاره کردهاند و کتاب «تحت رایة الحق» «2» برای کسی که بخواهد حق را دریابد در این مورد بینیاز کننده و بسنده است.
«بلکه اینان حقیقت را پس از اینکه نزدشان آمد تکذیب کرده و امر بر آنان مشتبه شده است» «3»
الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب، ج3، ص: 425