اولین دایرةالمعارف دیجیتال از کتاب شریف «الغدیر» علامه امینی(ره)
۲۳ آذر ۱۴۰۳

بدعت های خلفا در عبادات و سنت های پیامبر(ص)

متن فارسی

کیش این گذشتگان همان سیاست روز بوده است
این گزارش هائی که درباره نماز خلیفه رسیده، همراه با نمونه های فراوان که از رفتار بسیاری از یاران پیامبر در دست داریم آشکارا ما را آگاه می کند که آئین راستین، نمی توانسته ایشان را از ناسازگاری با آموزش های بایسته رو گردان سازد و ایشان هماهنگی با سیاست روز را سزاوارتر می دانسته اند و گرنه پس چرا باید نماز را چهار رکعت بخوانند با آن که می دانستند این کار با دستور کیش آنان ناساز است و هیچ دستاویزی هم برای کار خود نداشتند جز این که: سرپیچی از فرمان خلیفه بدتر است. و آن گاه اینان یا کسانی که از ایشان پشتیبانی می کنند و همگی شان را بی چون و چرا دادگر و نیکوکار می شمارند تقیه (انجام کاری را که می دانیم روا نیست برای پرهیز از گزند) را روا نمی دارند. اینک این عبد اللّه پسر عمر است که از نو آوری ناروای خلیفه پیروی می کند و چون با پیشنماز به نماز می ایستد آن را شکسته نمی خواند و چون به تنهائی نماز می گزارد آن را دو رکعت می خواند با آن که به زبان خود می گوید:
کسی که در میهن خود نیست باید نمازش را دو رکعتی بخواند و هر که از آئین نامه پیامبر سرپیچد از کیش او به در شده «1» و این سخن پیامبر (ص) هم در گوش وی هست که: به راستی خداوند، کار هیچ کس را نپذیرد تا آن را به استواری انجام دهد. پرسیدند: به استواری انجام دادن آن چگونه است؟ گفت پاک کردن آن از خودنمائی و نوآوری های ناروا «2» و نیز این سخن وی (ص): هر کس کاری انجام دهد که نشان فرمان ما بر آن نباشد پذیرفته نیست «3»
و این عبد اللّه پسر مسعود است که می داند برنامه پیامبر برای کسی که در
میهن خویش نیست دو رکعت نماز است و خود نیز گزارش گر این برنامه است و آنگاه با این دست آویز از شکسته خواندن نماز سرباز می زند که: عثمان پیشوا است و من از فرمان او سر نپیچم زیرا نافرمانی بدتر است- که در ص 161 گذشت.
و این عبد الرحمن پسر عوف است که شکسته نخواندن نماز را در سفر به هیچ روی بر خلیفه درست نمی شمارد و در پاسخ بهانه های او نیز می گوید: هیچ کدام از این ها روش تو را درست نمی نماید و خود نیز از او می شنود که: راستی را این برداشتی است که- در سرپیچی از شیوه آشکار پیامبر- به مغز من رسیده. با همه این ها خودش هم چون از پسر مسعود می شنود که ناسازگاری بدتر است نماز را چهار رکعت می خواند «1» چرا ناسازگاری با عثمان بدتر باشد و ناسازگاری خود او و ایشان با آئین های بایسته پیامبر بدتر نباشد؟ مرا بگذار و از آن نخستین یاران پیامبر پرس.
و این علی فرمانروای گروندگان و تنها کسی است که پا در جای پای بزرگ ترین پیامبران می نهد و چون به نزد او آیند تا- چنان که در ص 162 گذشت- بر ایشان پیشنمازی کند گوید: اگر خواهید نمازی را که برانگیخته خدا (ص) بر شما بایسته گردانیده- دو رکعت- می خوانم می گویند نه ما جز به نمازی که فرمانروای گروندگان عثمان بپسندد- چهار رکعت- خشنودی نمی دهیم پس او نمی پذیرد و ایشان نیز پروا نمی کنند.
آری هم در چشم آن خلیفه هائی که اندیشه های نسنجیده شان را در کیش خدا جای دادند و هم در چشم پیروان ایشان، دستورهای خدائی پشتوانه ای جز سیاست روز نداشت و واداشتن و باز داشتن مردم بر پایه همان می چرخید و با دگرگون شدن آن نیز اندیشه ها دم به دم دگرگونی می یافت، نخستین کس از ایشان را می بینی که پیش چشم همه می گوید: اگر مرا با برنامه پیامبرتان بر گرفته اید تاب و توان آن را ندارم- با آن که بزرگ پیامبران برنامه ای بس ساده و آسان آورد- و باز می گوید من بر بنیاد اندیشه خودم سخن می گویم اگر درست باشد از خدا است و اگر نادرست
باشد از من و اهریمن برگردید به برگردان پارسی غدیر ج 13 ص 220 و 221 و 244 و 247
کسی هم که پس از او می آید با آن که- گذشته از آن چه در نامه خدا و آئین نامه پیامبر آمده- بزرگ ترین پیامبران دستور تیمم را به او آموخته باز هم او بی باکانه دستور می دهد که اگر جنب دسترسی به آب نداشت نباید نماز بخواند. بر گردید به برگردان پارسی غدیر ج 11
و همین مرد است که در رکعت نخست از نماز خود سوره حمد را نمی خواند و در رکعت دوم آن را دوبار می خواند و گاهی هم در هیچ یک از رکعت های نمازش آن را نمی خواند و به همین بسنده می کرد که هنگام پشت خم کردن و پیشانی بر زمین نهادن، خدا را نیکو پرستش کرده و گاهی آن را نیز به جا نمی آورد و هیچ نمی خواند و سپس کار را از سر می گرفت. بر گردید به برگردان پارسی غدیر ج 11
و همو است که- چنان چه در برگردان پارسی غدیر ج 11 گذشت- مردم را از خواندن نمازهای نیکو پس از نماز پسین باز می داشت و کسانی را که به این کار می پرداختند تازیانه می زد و با آن که مردم آگاهش کردند که این کار برنامه محمدی (ص) است، گوش نمی داد.
و همو است که- چنان چه در برگردان پارسی غدیر ج 11 ص گذشت- درباره مرده ریگ پدر بزرگ صد جا داوری نمود که برخی از آن ها با برخی دیگر هیچ گونه سازشی نداشت.
و چنان چه در برگردان پارسی غدیر ج 12 به گستردگی گفته شده در آمدن این سخن از دهان وی آشکار است که: در روزگار برانگیخته خدا (ص) دو متعه بود که من مردم را از آن باز می دارم و هر که نپذیرد کیفر می دهم.
و هم از زبان او است که آورده اند: ای مردم سه کار در روزگار برانگیخته خدا بود که من شما را از آن باز می دارم و آن ها را ناروا می شمارم و هر که نپذیرد او را کیفر می دهم: متعه زنان، متعه حج و گفتن حی علی خیر العمل (بشتابید به انجام
نیکوترین کارها) برگردید به برگردان پارسی غدیر ج 12
و دیگر فرمایش ها و داوری هائی که از این گونه داشته و در جلد یازدهم و دوازدهم از برگردان پارسی غدیر زیر نشانی «یاد بودهای شگفت انگیز در دانش عمر» آوردیم.
و این هم از عثمان که آئین نامه روشن و پا بر جای پیامبر را درباره کاری همچون نماز که ستون کیش او است پایمال می کند و بهانه اش هم این است:
این برداشتی است که به مغز من رسیده!
و پس از اذان و اقامه، دستور به گفتن اذانی دیگر می دهد که توده مسلمان نیز آن را برنامه ای برای همه شهرهای مسلمانان می گردانند.
و فرمانروای گروندگان علی را از متعه حج باز می دارد با آن که از زبان وی می شنود: من برای سخن هیچ کس از مردم، شیوه برانگیخته خدا را رها نخواهم کرد
و بر اسب هم مالیات می بندد با آن که خداوند با گواهی پیامبر پاکش از سر این کار گذشته است.
و با سرپیچی از آئین نامه ای که بی چون و چرا از پیامبر است برنامه سخنرانی کردن در نماز جشن فطر و جشن قربان را پیش از نماز انجام می دهد
و دو رکعت نخستین نماز را بی خواندن حمد و سوره برگزار می کند و این کار بایسته را به دو رکعت پس از آن باز می گذارد.
و درباره عده زنی که با طلاق خلع آزاد شده برداشتی دارد که با آئین نامه پیامبر که همه در برابر آن سر فرود آورده اند ناسازگار است و درباره دارائی ها و صدقات روشی بر می گزیند که با آن چه در نامه خدا و آئین نامه پیامبر دستور داده شده به هیچ روی نمی خواند.
و به همین گونه بسیاری از برداشت های او که فرمان ها و آئین های اسلام پاک را پامال می نماید و گزارش آن ها را با گستردگی خواهی خواند.
ر این هم از معاویه! و چه می دانی معاویه چیست؟ نماز نیمروزش را با پیروی از بزرگ ترین پیامبران به انجام می رساند پس مروان و پسر عثمان به سراغ وی می آیند و از آن شیوه رو گردانش می سازند تا- در نماز- پسین- از برنامه ای که- به گواهی خودش- بودن آن از پیامبر روشن است سر بپیچد و پیرو سیاست روز گردیده نو آوری ناروای عمو زاده اش را زنده کند و آئین پیامبر برگزیده را نابود گرداند و به کسانی همچون مروان یا پسر عثمان نزدیک گردد.
و می بینی که به داوری او، گرفتن دو خواهر با یکدیگر- اگر برده باشند- ناروا نیست و چون مردم بر وی پرخاش می کنند پروائی نمی نماید «1» چنانکه بهره وام را هم روا می شمارد با آن که در نامه خدای گرامی آمده است:
«خداوند خرید و فروش را روا گردانید و بهره وام را ناروا» و چون ابو دردا او را آگاه می نماید که پیامبر (ص) از این گونه داد و ستد جلوگیری کرده می گوید: من جای سخنی در آن نمی بینم و ابو درداء می گوید: کیست که تواند برای من پوزشی برای معاویه بیارد؟ من دستور برانگیخته خدا را به او گزارش می دهم و او برداشت خودش را به من گزارش می دهد، من در هیچ سرزمینی در کنار تو نخواهم ماند، پس، از مرز فرمانروائی معاویه بیرون شد (اختلاف الحدیث از شافعی که در کنار نگاشته دیگرش الام چاپ شده 7/23)
و خونبهای نامسلمانانی را که در پناه مسلمانان اند هزار دینار زر شناخته پانصد دینار آن را در گنجینه دارائی ها می نهد و نیم دیگر را به خانواده کسی که کشته شده می دهد با آن که این کار نوآوریی است که آشکارا او بی هیچ چون و چرا با برنامه خداوندی ناسازگار است «2»
و- چنان که شافعی در کتاب الام 1/208 یاد کرده- دستور می دهد که در جشن فطر و جشن قربان اذان بگویند با آن که دستوری برای اذان گفتن در این
دو روز نرسیده و اذان نیز جز در کارهائی که دستور آن بایسته است روا نیست
و از ارمغان های مردم به یکدیگر باج گرفته و به گونه ای که در کتاب الام 2/14 می خوانیم نخستین کسی می شود که این شیوه را نهاده است
و هم به گونه ای که ابن ابی شیبه گزارش کرده او نخستین کسی است که یک تکبیر را کم کرده و به گونه ای که ماوردی در الاحکام السلطانیة ص 219 و ابن کثیر در تاریخ خود 8/136 آورده اند دزدانی را به نزد او می آرند، برخی را دست می برد و گناه یکی شان را ندیده می گیرد زیرا از وی و از مادرش سخنی شنیده که او را خوش آمده است
و باز به گونه ای که به گستردگی گزارش خواهیم داد در جشن فطر و قربان برنامه سخنرانی را پیش از نماز انجام می دهد و این کار با آئین نامه پیامبر هیچ سازشی ندارد.
و نیز او است که نفرین فرستادن بر فرمانروای گروندگان علی (ع) را برنامه کار می گرداند و به سخنوران و پیشوایان و پیشنمازان گروه دستور می دهد که در همه شهرها و ده های مسلمانان این برنامه را پیاده کنند.
پس، از کار خویش در بینائی ای باش و از هوس های کسانی که نادانند پیروی مکن، و بپرهیز که تو را از راه بگردانند، زندگی و مرگ ایشان یکسان است و بد داوری می کنند.
الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب، ج 8، ص: 171

متن عربی

الدین عند السلف سیاسة وقتیّة:

تعطینا هذه الروایات الواردة فی صلاة الخلیفة درساً ضافیاً صافقه الاستقراء لکثیر من الموارد، أنّ کثیرین من الصحابة ما کان یحجزهم الدین عن مخالفة التعالیم المقرّرة و کانوا یقدّمون علیها سیاسة الوقت، و إلّا فلا وجه لتربیعهم الصلاة و هم یرون أنّ المشروع خلافه لمحض أنّ الخلاف شرّ، و هم أو من ناضل عنهم و حکم بعدالتهم أجمع لا یرون جواز التقیّة، فعبداللَّه بن عمر یتّبع الخلیفة فی أحدوثته، و کان یتمّ إذا صلّی مع الإمام، و إذا صلّی وحده صلّی رکعتین، و فی لسانه قوله: الصلاة فی السفر رکعتان من خالف السنّة فقد کفر «1»، و بمسمع منه

قوله صلی الله علیه و آله و سلم: «إنّ اللَّه لا یقبل عمل امرئٍ حتی یتقنه».

قیل: و ما إتقانه؟ قال: «یخلصه من الریاء و البدعة» «2».

و قوله صلی الله علیه و آله و سلم: «من عمل عملًا لیس علیه أمرنا فهو ردٌّ» «3».

و هذا عبد اللَّه بن مسعود یری السنّة فی السفر رکعتین، و یحدّث بها ثمّ یتمّ معتذراً بأنّ عثمان کان إماماً فما أُخالفه و الخلاف شرّ. کما مرّ فی (ص 99).

                        الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب، ج 8، ص: 171

و هذا عبد الرحمن بن عوف لم یکن یری للخلیفة عذراً فیما أتی به من إتمام الصلاة فی السفر، و یقول له مجیباً عن أعذاره: ما من هذا شی ء لک فیه عذر. و یسمع منه قوله: إنّه رأی رأیته. خلافاً للسنّة الثابتة، و مع ذلک کلّه یصلّی أربعاً بعد ما سمع من بن مسعود بأنّ الخلاف شرّ «1». لما ذا کانت مخالفة عثمان شرّا، و لم تکن مخالفته و مخالفتهم علی ناموس الشریعة و نبیّها شرّا؟ دعنی و اسأل الصحابة الأوّلین.

و هذا علیّ أمیر المؤمنین المقتصّ الوحید أثر النبیّ الأعظم یؤتی به للصلاة- کما مرّ فی (ص 100)-

فیقول: «إن شئتم صلّیت بکم صلاة رسول اللَّه صلی الله علیه و آله و سلم رکعتین».

فیقال له: لا إلّا صلاة أمیر المؤمنین عثمان أربعاً. فیأبی و لا یبالون.

نعم، لم تکن الأحکام عند أُولئک الخلفاء الذین أدخلوا آراءهم الشاذّة فی دین اللَّه و الذین اتّبعوهم إلّا سیاسة وقتیّة یدور بها الأمر و النهی، و یتغیّر بتغیّرها الآراء حیناً بعد حین؛ فتری الأوّل منهم یقول علی رءوس الأشهاد: لئن أخذتمونی بسنّة نبیّکم لا أطیقها. و قد جاء النبیّ الأعظم بسنّة سهلة سمحة. و یقول: إنّی أقول برأیی إن یک صواباً فمن اللَّه، و إن یک خطأً فمنّی و من الشیطان. راجع الجزء السابع (ص 104، 118، 119).

و یأتی بعده من یفتی بترک الصلاة للجنب الفاقد للماء و لا یبالی، و قد علّمه النبیّ الأعظم التیمّم فضلًا عمّا فی الکتاب و السنّة. راجع (6/83).

و کان لم یقرأ بفاتحة الکتاب فی الرکعة الأولی، و یکرّرها فی الثانیة تارة، و أُخری لم یقرأها فی رکعاتها، و یقتصر علی حسن الرکوع و السجود، و طوراً یترکها و لم یقرأ شیئاً ثمّ یعید. راجع (6/108).

و کان ینهی عن التطوّع بالصلاة بعد العصر، و یضرب بالدرّة من تنفّل بها،

                        الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب، ج 8، ص: 172

و الناس تخبره بأنّه سنّة محمد صلی الله علیه و آله و سلم، و هو لا یصیخ إلی ذلک، کما مرّ فی الجزء (6/184).

و تراه یحکم فی الجدّ بمائة قضیّة کلها ینقض بعضها بعضاً، کما مرّ حدیثه فی الجزء (6/116).

و ثبت عنه قوله: متعتان کانتا علی عهد رسول اللَّه صلی الله علیه و آله و سلم و أنا أنهی عنهما، و أعاقب علیهما. کما فصّلناه فی (6/210).

و جاء عنه قوله: أیّها الناس ثلاث کنّ علی عهد رسول اللَّه و أنا أنهی عنهنّ و أحرّمهنّ و أعاقب علیهنّ: متعة النساء، و متعة الحجّ، و حیّ علی خیر العمل. راجع الجزء (6/213).

إلی قضایا أخری لدة هذه أسلفناها فی الجزء السادس فی نوادر الأثر فی علم عمر.

و هذا عثمان یخالف السنّة الثابتة فی مثل الصلاة عماد الدین، و یعتذر بقوله: إنّه رأی رأیته.

و یحدث أذاناً بعد الأذان و الإقامة، و یتّخذه الملأ الإسلامی سنّةً فی الحواضر الإسلامیّة.

و ینهی علیّا أمیر المؤمنین عن متعة الحج، و هو یسمع منه

قوله: «لم أکن لأدع سنّة رسول اللَّه لقول أحد من الناس».

و یأخذ الزکاة من الخیل، و قد عفی اللَّه عنها بلسان نبیّه الأقدس.

و یقدّم الخطبة علی الصلاة فی العیدین خلاف السنّة المسلّمة.

و یترک القراءة فی الأولیین، و یقضیها فی الأخریین.

و یری فی عدّة المختلعة ما یخالف السنّة المتسالم علیها؛ و اتّخذ فی الأموال

                        الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب، ج 8، ص: 173

و الصدقات سیرة دون ما قرّره الکتاب و السنّة، إلی کثیر من الآراء الشاذّة عن مقرّرات الإسلام المقدّس، و سیوافیک تفصیلها.

و هذا معاویة، و ما أدراک ما معاویة؟! یتّبع أثر النبیّ الأعظم فی صلاة ظهره فیأتیه مروان و ابن عثمان فیزحزحانه عن هدیه، فیخالف السنّة الثابتة- باعتراف منه- فی صلاة عصره، اتّباعاً لسیاسة الوقت، و إحیاءً لبدعة ابن عمّه، و إماتة لشرعة المصطفی، تزلّفاً إلی مثل مروان و ابن عثمان.

و تراه یحکم بجواز الجمع بین الأختین المملوکتین، و یعترض علیه الناس فلا یبالی «1».

و یحلّل الربا؛ و فی کتاب اللَّه العزیز: (وَ أَحَلَّ اللَّهُ الْبَیْعَ وَ حَرَّمَ الرِّبا

) «2» فأخبره أبو الدرداء أنّ النبیّ صلی الله علیه و آله و سلم نهی عن بیع باعه، فقال معاویة: ما أری بهذا بأساً، فقال أبو الدرداء: من یعذرنی من معاویة، أخبره عن رسول اللَّه، و یخبرنی عن رأیه. لا أساکنک بأرض؛ فخرج من ولایة معاویة. اختلاف الحدیث للشافعی «3» هامش کتابه الأم (7/23).

و أخذ ألف دینار دیة الذمّی، و جعل خمسمائة فی بیت المال، و خمسمائة لأهل القتیل. بدعة مسلّمة خلاف سنّة اللَّه «4».

و أمر بالأذان فی العیدین، و لا أذان فیهما، و لا أذان إلّا فی المکتوبة. ذکره الشافعی فی کتاب الأُم «5» (1/208).

                        الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب، ج 8، ص: 174

و أخذ من الأعطیة زکاة، و هو أوّل من أحدثها، کما فی کتاب الأُم «1» (2/14).

و هو أوّل من نقص التکبیر، کما أخرجه ابن أبی شیبة.

و أُتی إلیه بلصوص، فقطع بعضهم، و عفی عن أحدهم لسماعه منه و من أُمّه کلاماً یروقه، کما ذکره الماوردی فی الأحکام السلطانیة «2» (ص 219)، و ابن کثیر فی تاریخه «3» (8/136).

و قدّم الخطبة علی الصلاة فی العیدین کما یأتی تفصیله و المسنون خلافه.

و سنّ لعن أمیر المؤمنین علی علیه السلام، و أمر به الخطباء و أئمّة الجمعة و الجماعة فی جمیع الحواضر الإسلامیّة.فکن علی بصیرةٍ من أمرک (وَ لا تَتَّبِعْ أَهْواءَ الَّذِینَ لا یَعْلَمُونَ ) «4»، (وَ احْذَرْهُمْ أَنْ یَفْتِنُوکَ ) «5»، (سَواءً مَحْیاهُمْ وَ مَماتُهُمْ ساءَ ما یَحْکُمُونَ ) «6».