اولین دایرةالمعارف دیجیتال از کتاب شریف «الغدیر» علامه امینی(ره)
۲۱ مهر ۱۴۰۴

تنها دلیل برتری ابوبکر، همراهی پیامبر(ص) در غار

متن فارسی

تنها استدلال و بهانه شان این بود که ” ابو بکر پیش کسوت و سالخورده است و در غاریار پیامبر خدا بوده است. ” این نهایت تلاشی بود که در پرداختن و ساختن فضیلت برای او نمودند!
ابن حجر می نویسد “: این – یعنی فضیلت یار غار پیامبر (ص) بودنش- بزرگترین فضیلتی بود که به او شایستگی و حق خلافت پیامبر (ص) را بخشید، و به همین سبب عمر بن خطاب می گفت: ابو بکر یار و مصاحبت پیامبر خدا است یکی از دو تنی است که در غار بودند، بنابر این او از همه مسلمانان برای تصدی امورتان شایسته تر است”
کسی نیست از ابن حجر بپرسد مصاحبت دو روزه ابو بکر در غار با پیامبر (ص) که به صور گوناگون ممکن است مورد نظر قرار گیرد و در آن خیلی حرف هست، مصاحبتی است که به او هیچ دانائی و درایت و اطلاعی نداده، حتی این قدر که بتواند یار و مصاحبت خویش را – پیامبر (ص) را- وصف نماید چنان که وقتی تنی چند یهودی پیش او آمده گفتند: دوست و مصاحبت را برای ما وصف کن، گفت: جماعت یهود، من در غارهمراهش بودم چون این دو انگشتم. و دوشادوشش از کوهسار حرا بالا رفتم. لکن سخن گفتن درباره حضرتش سخت است. علی بن ابی طالب اینجاست پس به خدمت علی رفته گفتند: ابو الحسن پسر عمویت را برای ما  وصف کن. و او به وصف حضرتش پرداخت…
چطور ابو بکر به استناد چنین مصاحبتی شایسته جانشینی پیامیر (ص) گشت و سزاوار ترین فرد به تصدی امور مسلمانان؟ آن وقت علی بن ابی طالب با مصاحبتی مدید که از کودکی تا آخرین لحظه حیات پیامبر(ص) ادامه داشت و مثل سایه به دنبالش بود و پیروش و در قرآن خودش شمرده شد و ولایتش با ولایت خدا و ولایت پیامبرش مقرون گشت و دوستیش مزد رسالت شناخته شد، آری چنین مصاحبتی شکوهمند، مایه استحقاق خلافت نگشت و صاحبش اولویت تصدی امورمسلمانان را نیافت.!!
الغدیر فی الکتاب و السنة و الادب ،ج10،ص17

متن عربی

الغدیر فی الکتاب و السنة و الادب ،ج10،ص17

قولهم: إنّ أبا بکر السبّاق المسنّ، صاحب رسول اللَّه فی الغار، و کانت هذه غایة جهدهم فی عدّ فضائل أبی بکر. قال ابن حجر فی فتح الباری «1» (13/178): و هی- فضیلة کونه ثانی اثنین فی الغار- أعظم فضائله التی استحقّ بها أن یکون الخلیفة من بعد النبیّ صلی الله علیه و آله و سلم، و لذلک قال عمر بن الخطّاب: إنّ أبا بکر صاحب رسول اللَّه، ثانی اثنین، فإنّه أولی المسلمین بأمورکم. انتهی.

ألا مسائل ابن حجر عن أنّ صحبة یومین فی الغار التی تتصور علی أنحاء، و للقول فیها مجال واسع، صحبة ما أمکنت الرجل من أن یصف صاحبه لمّا جاءهُ الیهود و قالوا: صف لنا صاحبک. فقال: معشر الیهود لقد کنت معه فی الغار کإصبعیّ هاتین، و لقد صعدت معه جبل حراء و إنّ خنصری لفی خنصره، و لکنّ الحدیث عنه صلی الله علیه و آله و سلم شدید، و هذا علیّ بن أبی طالب. فأتوا علیّا فقالوا: یا أبا الحسن صف لنا ابن عمّک، فوصفه. الحدیث «2».

کیف استحقّ الرجل بمثل هذه الصحبة الخلافة و صار بذلک أولی الناس بأمورهم؟ و أمّا صحبة علیّ علیه السلام إیّاه منذ نعومة أظفاره إلی آخر نفس لفظه صلی الله علیه و آله و سلم حتی عاد منه کالظلّ من ذیه، و عُدّ نفسه فی الکتاب العزیز، و قرنت ولایته بولایة اللَّه و ولایة نبیّه، و جعلت مودّته أجر الرسالة، فلم تستوجب استحقاقه بها الخلافة و الأولویّة بأمور الناس