اولین دایرةالمعارف دیجیتال از کتاب شریف «الغدیر» علامه امینی(ره)
۲۲ آذر ۱۴۰۳

تهمت «قصیمی» به راویان حدیث شیعه

متن فارسی

سر و صدا پیرامون احادیث شیعه، از کسانی که هر چه به دهانشان می‌آید می‌گویند، زیاد شده و هر کدام راه فاسدی را بر گزیده و هر غلطی را نشخوار می‌کنند!!

این یکی، آنها را نامه‌های ساختگی منسوب به امام غائب می‌انگارد «2»، و دیگری آنها را دروغ‏های منسوب به امام باقر و صادق می‌پندارد «3» نه این یکی از نتیجه افترایش باکی دارد و نه آن دیگری برای کشف دروغ و بدی‌هایش اهمیت قائل است، و در آخر آنان کذاب تنگ نظر قرار دارد که شدیدا آنها را انکار کرده، و مبالغه در تکذیب آنها نموده و گفتار عجیب و غریب آورده است، بدانید که او «عبد اللّه قصیمی» است که در «الصراع» 4 جلد 1 صفحه 85 گفته است: «4»
«حقا دروغسازان در رجال شیعه و مردم هواپرست به خاطر رسیدن به دنیا و تقرب به اهل آن و یا کینه و دشمنی با حدیث و سنت و طرفدارانش، در میان آنان زیادند، ولی علماء اهل سنت ماهیت آنان را به عالیترین وجه آشکار نموده‌اند!!!»

تا اینکه می‌گوید: «و در میان رجال اهل سنت، کسی که متهم به دروغسازی به خاطر دنیا و تقرب به اهل آن و کمک کردن به مقاصد شوم و عقائد باطل باشد، وجود ندارد، بلی گاهی در میانشان، افرادی که حافظه خوبی نداشته و یا فراموشی زیاد داشته و یا فریب فریبکاران را خورده باشند وجود دارند که رجال تراجم و جرح و تعدیل، این گونه افراد را معرفی کرده و شناسانده‌اند!!!»

شاید پژوهشگر گمان کند که در این ادعاهای بی اساس بوئی از راستی و یا نمونه‌ای از درستی است غافل از اینکه قلم‏های مزدور، چیزی جز تهمت و دروغ ندارند، و مدار پیشرفت بسیاری از ملل نیز هم اکنون روی دروغ و نیرنگ و دغل است و محور سیاست دنیا در جهات ششگانه همان دروغ و تهمت و افتراء و وارونه جلوه دادن حقائق است و بسیاری از تبلیغات درباره نیازمندی‌های زندگی و آراء و عقائد، روی منافع شخصی و گفتار بی اساس پیچیده به انواع خدعه و نیرنگ است.

و در آنجا، در میان مردم، افرادی پراکنده‌اند که حاجاتشان از زر و زیور دنیا جز از راه دروغ پردازی و مزخرف گوئی و کور و کر نگاه داشتن مردم و سوق دادنشان به راه‌های غلط و نادرست تأمین نمی‌شود.

و اگر خدا، بندگانش را چنین تهدید نکرده بود: ما یلفظ من قول الا لدیه رقیب عتید: «سخن نمی‌گوید مگر اینکه رقیب و عتیدی پیش هستند» «1» و در قرآنش عذاب را بر هر دروغگوی تهمت زننده گناهکار وعده نداده بود، هیچ گاه اینان بیش از این نمی‌توانستند دروغ بگویند و یا چیزی را که نیاورده‌اند بیاورند. پس هر کدام از آنها از «خرافه» و «جحینه» دروغگوترند «2».

بنابراین بر ماست که خواننده محترم را از حقیقت امر آگاه کنیم و پرده را از راز آنچه که او درباره رجال حدیث قومش ادعا کرده از اینکه: متهم به وضع و کذب … در میان آنها پیدا نمی‌شود برداریم.

پس جمعی از کسانی را که به عنوان کذاب و دروغساز شناخته شده‌اند، تا چه رسد آنها که متهم هستند، در اینجا می‌آوریم و در برابر پژوهشگر قسمتی از موضوعاتی که جز به خاطر طمع به دنیا و تقرب به اهلش و یا کمک به پیروان عقائد باطله ساخته نشده قرار می‌دهیم و حساب آنچه را که این دست‏های پلید خیانت‏گر به نام پیامبر اکرم و سنتش ساخته‌اند، می‌رسیم تا حقیقت پیشش آشکار گردد و جای سخن برایش باقی نماند، اگر پیرو هوای نفس نباشد که از راه راست منحرف و گمراه گردد.

الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب، ج‏5، ص: 299

متن عربی

7- نظرة التنقیب فی الحدیث

کثرت القالة حول أحادیث الشیعة، من رُماة القول على عواهنه، و کلّ منهم اختار معاثاً، و یلوک بین شدقیه مغمزة؛ فترى هذا یزعمها رقاعاً مزوّرة تُعزى إلى الإمام الغائب «2»، و آخر یحسبها أکاذیب موضوعة على الإمامین الباقر

الغدیر فى الکتاب و السنه و الادب، ج‏5، ص: 299

و الصادق «1»، لا هذا یبالی بمغبّة فریته، و لا ذاک یکترث لکشف سوأته؛ و فی مؤخّر القوم کیذبان أشوس شدّد النکیر علیها، و بالغ فی اللغوب، و تلمّخ بالعجب العجاب، ألا و هو: عبد اللَّه القصیمی. قال فی الصراع «2» (1/85):

الکذّابة حقّا کثیرة فی رجال الشیعة و أصحاب الأهواء، طمعاً فی الدنیا و تزلّفاً إلى أصحابها، أو کیداً للحدیث و السنّة و حنقاً على أهلها، و لکنّ علماء السنّة کشفوا ذلک و أبانوه أتمَّ البیان- إلى أن قال-: و لیس فی رجال الحدیث من أهل السنّة من هو متّهم بالوضع و الکذابة طمعاً فی الدنیا، و ازدلافاً إلى أهلها، و انتصاراً للأهواء و العقائد المدخولة الباطلة.

نعم؛ قد یوجد بینهم من ساء حفظه أو من کثر نسیانه، أو من انخدع بالمدلّسین الضعفاء، و لکن رجال التراجم و الجرح و التعدیل قد بیّنوا هذا النوع کلّه.

الجواب: لعلّ الباحث یحسب لهذه الدعاوی المجرّدة الفارغة مسّةً من الصدق أو لمسةً من الحقِّ، ذاهلًا عن أن الغالب على الأقلام المستأجرة الیوم هو الإفک و قول الزور، و أنّ مدار رُقیّ الأمم فی وجه البسیطة و تقدّمها على الکذب و الشطط، و محور سیاسة الدنیا فی جهاتها الستّ هو الهثُّ «3» و الدجل و التمویه؛ و أنّ کثیراً من الدعایات فی المبادئ و الآراء و المعتقدات تحکّمات محضة، و تقوّلات لا طائل تحتها، ملفوفة بأفانین الخبّ و الخدع؛ و هناک فئات مبثوثة فی الملأ کلّها لا تتأتّى مآربهم من زبرج الدنیا إلّا بزخرف القول و کذب الحدیث، و تعمیة الأُمیّین من الناس، و سوقهم إلى معاسیف السبل و معامیها، و لولا تهدید المولى سبحانه عباده بقوله: (ما یَلْفِظُ مِن

الغدیر فى الکتاب و السنه و الادب، ج‏5، ص: 300

قَوْلٍ إلّا لَدَیهِ رَقِیبٌ عَتِیدٌ) «1»، و لولا الإنذار النازل فی کتاب اللَّه على کلِّ کذّاب أفّاک أثیم لما کان یسع لأحد من هؤلاء الکذّابین الدجّالین أن یکذب أکثر ممّا کذب، أو یأتی بأمرٍ لم یأتِ به؛ فکلٌّ منهم أکذب من خُرافة و حُجینة، فیهمّنا عندئذٍ إیقاف القارئ على حقیقة الأمر، و إماطة الستر عن سرِّ ما ادّعاه الرجل فی رجال الحدیث من قومه من أنّهم لا یوجد فیهم متّهم بالوضع و الکذابة.. إلخ.

فنذکر أمّة ممّن عُرفوا بالوضع و الکذب فضلًا عمّن اتّهم بهما منهم، و نقدِّم بین یدی الباحث نبذةً من الموضوعات التی لم توضع إلّا طمعاً فی الدنیا و ازدلافاً إلى أهلها أو انتصاراً للأهواء و العقائد المدخولة الباطلة، و تلمسه بالید حساب ما وضعته تلکم الأیدی الأثیمة الخائنة على قدس صاحب الرسالة و سنّته، فتتّضح عنده جلیّة الحال، و له فصل الخطاب إن لم یتّبع الهوى فیضلَّ عن سبیل اللَّه.