از انس به طور مرفوع آمده است: “همه اصحابم جز معاویه بن ابی سفیان را (در بهشت) دیدم، تنها او را هشتاد (یا هفتاد) سال ندیدم و بعد آن به سویم آمد در حالی که روی شتری از مشک خوشبو تر که داخل آن از رحمت خدا و چهار دست و پایش از زبرجد بوده سوار بوده است و به او گفتم: معاویه؟ جواب داد: لبیک یا محمد به او گفتم: در این هشتاد سال کجا بودی؟ گفت: در باغستانی زیر عرش خدایم بودم که او با من مناجات می کرد و من با او، اوبه من دورد می فرستاد و من به او، و می گفت: این در عوض فحشهائی است که در دنیا به تو داده اند.
این حدیث از ساخته های عبد الله بن حفص وکیل است. ابن عدی گفته است: این حدیث ساختگی است، شک ندارم که او سازنده آن ست. و خطیب گفته است:این حدیث از لحاظ سند و متن باطل است و می دانیم که سازنده آن وکیل است، و سندهای رجالش همه مورد اعتمادند جزخودش. و ذهبی در میزانش، بعد از ذکر آن، از طریق ابن عدی گفته است:برای ابن عدی شایسته نبوده که از این دجال کور چشم کور دل روایت کند، کسی که خداوند در باره اش فرموده است “: کسی که در این دنیا کور باشد در آخرت نیز کور و گمراه است.” و در شرح حال عبید الله بن سلیمان گفته است: از او عبد الرزاق، با خبر باطلی روایت کرده که او آفت آن به شمار می رود. و ابن حجر در لسان المیزان جلد 4 صفحه 105 گفته است: این خبر را ابن عساکر چنین آورده است “: من وارد بهشت می شوم، همه یارانم جز معاویه را در آنجا می یابم که پس از هفتاد سال او را می بینم و به او میگویم: معاویه کجا بودی؟ در جواب می گوید: زیر عرش خدایم بودم که با دستش به من تحفه می داد آنگاه فرمود: این در عوض فحشائی است که در دنیا به شما داده اند . ابن عساکر گفته است: این حدیث نادرست است و در آن چند نفراز افراد گمنام قرار دارند.
الغدیر فى الکتاب و السنه و الادب، ج5، ص: 479 و 480