پاره ای از روایات جعلی در فضیلت عثمان
30/ احمد حنبل در” مسند ” روایتی ثبت کرده است از قول بهز – ابی اسود بصری – از ابی عوانه – وضاح بصری – از حصین از عمر بن جاوان بصری از احنف بن قیس بصری . می گوید : به قصد حج به راه افتادیم ، از مدینه گذشتیم ، در حالیکه در یکی از منازل میان راه بودیم یکی آمده به ما گفت : مردم در مسجد به حال نگرانی بسر می برند . من و همراهم به راه افتادیم ، دیدیم مردم در مسجد به دور چند نفر گرد آمده اند . از میان جمعیت عبور کردم تا به وسط آنها رسیدم و دیدم علی بن ابیطالب و زبیر و طلحه و سعد بن ابی وقاص ، در همین اثنا عثمان سر رسید و پرسید : علی اینجا است ؟ گفتند : آری . پرسید : طلحه هست ؟ گفتند : بله . پرسید : سعد اینجا است ؟ گفتند : بله . گفت : شما را به خدای یگانه سوگند می دهم آیا می دانید پیامبر خدا (ص) فرمود : چه کسی فلان قطعه زمین را می خرد که خدا او را بیامرزد ، بعد من آن را خریده به پیامبر خدا (ص) عرض کردم : من آن را خریدم . فرمود : آن را وقف مسجدمان کن و پاداش خویش بستان ؟ آنها گفتند : آری همین طور است که تو می گوئی. آنگاه عثمان گفت : شما را به خدای یگانه سوگند می دهم آیا می دانید پیامبر خدا (ص) گفت : چه کسی چاه ” رومه ” را می خرد ؟ و من آن را به فلان مبلغ خریدم و به پیامبر(ص) عرض کردم : من آن را – یعنی چاه “رومه ” را -خریدم . فرمود : وقف آب آشامیدنی مسلمانان کن تا پاداش آن را ببری . گفتند : آری . عثمان گفت : شما را به خدای یگانه قسم می دهم آیا بخاطر دارید که پیامبر خدا (ص) روز تدارک سپاه ” تنگدستی ” نگاهی به چهره جماعتش افکند و گفت : چه کسی اینها را تدارک می کند، خدا او را قرین مغفرتش بدارد؟ آن وقت من آنها را تدارک کردم حتی تا جزئی ترین لوازمشان. گفتند : آری به خدا . عثمان گفت : خدایا تو شاهد باش . خدایا تو شاهد باش. خدایا تو شاهد باش. و برف. این را بیهقی هم در ” سنن الکبری ” با همین سند ذکر کرده است.
امینی گوید : این چند تا بصره ای – راویان آن روایت دروغین – که سرباز زنی گشته و زیر پرجم ” جمل ” جنگیده اند پنداشته اند می توانند چیزی بسازند تا این واقعیت را که مردان صالح و شخصیت های برجسته و پرهیزکار بصره علیه عثمان هم داستان گشته اند از نظرها بپوشانند، و دامن وی را از آلایش خلافکاری ها و انحرافاتش بری نمایند، غافل از این که اگر روایات دروغین آنها مورد قبول عده ای هم قرار گیرد باز منظورشان برنمی آید که سهل است قوزی بالای قوز عثمان خواهد گشت و می رساند که اصحاب بزرگ و مشهور حتی پس از شنیدن استدلال عثمان و سوگند دهیش دست از مخالفت با او در رویه اش بر نداشته و او را تا دم مرگ تعقیب کرده اند ، همچنان از دفاعش خودداری نموده و به تحریک علیه وی ادامه داده اند و به اهانت و تحقیر و تضعیف او پرداخته تا او را کشته اند تا آنجا که به جنازه اش حمله برده دنده اش را شکسته و نعشش را در گورستان یهودیان دفن کرده اند . و امت اسلامی – که به عقیده آنان بر خطا اجماع نمی کند – علیه وی اجماع و اتفاق یافته است. بنابراین برای عثمان هیچ قدر و اعتبار و احترامی باقی نمانده گرچه جاعلان هزار افسانه در فضائل و محاسنش بسازند . از آنچه گذشت بر می آید که پاداشهای عثمان – همانها که می گویند در ازای تدارک سپاه تنگدستی و حفر چاه ” رومه ” نصیبش گشته – اگر راست باشد نتائجی است مترتب بر کارهائی که کرده نه اینکه حقوق و خصائص ذاتی او باشد . این نتائج تا وقتی عاید عثمان می شده که بر کارهای ایجاب کننده اش ادامه دهد و چون از آن کارها دست برداشته و به خلافکاری و نقض قرآن و سنت در حکومت و اداره انحراف جسته از آن نتائج و آن پاداشها به دور گشته است و به همین لحاظ اصحاب اهمیتی به وی نداده و اعتنائی به جان و کارش ننموده و گذاشته اند محاصره و ذلیل کشته شود و در گورستان یهودیان مدفون باشد .
( الغدیر فی الکتاب و السنة و الادب ج 9 ص 461)