10 خواب دیدن برانگیخته خدا (ص) درباره دانش عمر
بخاری در صحیح خود 5/255 در برتری های عمر از زبان عبد اللّه پسر عمر آورده است که برانگیخته خدا (ص) گفت: «در خواب بودم که دیدم نوشابه ای– شیری- آشامیدم تا جائی که نوشیدنی را دیدم در ناخنم- یا ناخن هایم- سرازیر می شود، سپس آن را یه عمر دادم» پرسیدند این خواب را درباره چه چیزی گرفتی؟
گفت: دانش.
گزارش بالا را حکیم ترمذی در نوادر الاصول ص 119، بغوی در مصابیح 2/270، ابن عبد البر در استیعاب 2/429، محب طبری در ریاض 2/8 نیز آورده اند
و به این گونه:
در خواب بودم که پیمانه ای شیر به من دادند و از آن نوشیدم تا دیدم که نوشیدنی از ناخن هایم بیرون می آید، سپس آنچه را مانده بود به عمر دادم. (گزارش)
حافظ ابن ابی جمره ازدی اندلسی در بهجة النفوس 4/244 هنگام روشنگری این گزارش می نویسد: دیده دل خود را بر کسی بدوز که او (ص) بازمانده نوشیدنی اش را به وی نوشانید. تا بدانی نیروی دانش وی چگونه باید بشود؟ که هیچ یک از جانشینان پیامبر به پای وی نرسند- چه رسد به دیگر یاران پیامبر (ض)- و چه رسد به آیندگانشان» تا پایان یاوه هائی که به هم بافته.
امینی گوید: بایسته بنیاد داستان چنان است که پیامبر این خواب را پس از مسلمان شدن عمر که سال ها پس از برانگیخته شدن خودش بوده دیده باشد. بر این بنیاد، آیا خودش (ص) در سراسر این روزگار، تهی از دانش بوده؟- با آن که در پایگاه پیامبری جای داشته- یا مگر در دانش او نارسائی ای بوده تا این شیر که در ناخن او- یا ناخن هایش- راه یافته آن را رسا گرداند؟ یا پیامبر با این سخن، تنها می خواهد اندازه دانش عمر را برساند و بنماید که آن را از سرچشمه آموزش های نهانی گرفته؟ در این هنگام کسی که در چنین پایگاهی باشد آیا پاسخ پرسش های روشن- دشوارهایش به کنار- از او پوشیده می ماند؟ و آیا او را می رسد که چون در دانش نامه خداوندی در بماند این سخن را بهانه آرد که: بگیر و بستان های بازار مرا از آموختن این ها باز داشت؟
اگر این مرد به- هنگام نوشیدن از سرچشمه دانش پیامبر بزرگ- دل و جانش رنگ دانش گرفت پس چه جای آن داشت که بگوید: همه مردم از عمر آئین شناس ترند- حتی زنان تازه شوی رفته- و ماننده های این گواهی «1» و چگونه روا بود که در روشنگری آئین ها و جز آن، به لغزش های بی شماری دچار شود که پاره ای از آن ها گذشت و اگر خدا خواهد باز مانده آن ها نیز بیاید.
و به راستی خداوندگار پاک بر پیروان کیش ما مهربانی نمود که کار ایشان را پس از آن به دست وی سپرد که از آن پیمانه به وی نوشانید و من نمی دانم اگر پیش از آنی وی را به سرپرستی می رسانید فراورده های نادانی تا چه اندازه در رویدادها رخ می نمود و نشانه های ناسنجیده در دانش او به چه مرزی می رسید؟
و ای کاش سازنده این داستان خنده آور به گونه ای آن را می ساخت که زمینه آن با برانگیخته خدا (ص) و جانشین او! جور در بیاید. با آن که چنانچه روشن شد با هیچ کدامشان جور در نمی آید. آری، آنچه دروغگو به گردن دارد تنها ساختن افسانه است به هر گونه که باشد و سرزنش را نیز بر بخاری باید روا داشت- که آن را ارزش نهد و برای تند روی اش در برتر خوانی ها، آن را در صحیح خود بیارد و بیش از او نیز بر ماننده های ابن ابی جمره ازدی- که با سخنان زر اندود، زمینه های درست را از چشم ساده دلان توده نهان می دارند و این کار را که نزد خدا بسی سهمناک است آسان می شمارند.
الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب، ج 8، ص: 138