اولین دایرةالمعارف دیجیتال از کتاب شریف «الغدیر» علامه امینی(ره)
۲۲ مهر ۱۴۰۴

داناترین، پرهیزکارترین و خداترس‌ترین فرد امت از نظر حسن بصری

متن فارسی

21- محمد بن زبیر گفته است: عمر بن عبد العزیز مرا پیش حسن بصرى فرستاد تا از او مسائلى را بپرسم، پیشش رفتم و به او گفتم: مرا در مورد چیزى که مردم در آن با هم اختلاف دارند شفا بخش و راحتم کن که آیا پیامبر اکرم، ابو بکر را خلیفه و جانشین خود قرار داده بود یا نه؟ حسن بصرى راست نشست و گفت «آیا در این باره تردیدى است بى پدر؟! آرى قسم به خدا که جز او خدائى نیست، رسول خدا او را جانشین خود قرار داده است، و قطعا او داناترین و پرهیزکارترین و خائف ترین فرد نسبت به خدا بود که بمیرد و او را خلیفه و جانشین خود قرار ندهد»!!
ابن قتیبة در کتاب «الامامة و السیاسة» صفحه 4 این مطلب را آورده و در آخر آن چنین است: «و او داناترین به خدا و پرهیزگارتر براى اوست که از میان مردم برود و او را امیر قرار ندهد». ابن حجر نیز آن را در صواعق صفحه 15 آورده است.

ببین این مرد خشک مقدس به ظاهر زاهد (حسن بصرى) چگونه درباره امرى (تعیین خلافت ابو بکر از ناحیه رسول خدا سوگند مى ‏خورد که هیچ فردى از امت اسلام حتى ابو بکر و عمر آن را قبول ندارند؟! و بزودى از امیر المؤمنین و ابى بکر و عمر و عایشه روایات صحیحى که از طریق عامه نقل شده و نص در این است که رسول خدا کسى را جانشین خود قرار نداده خواهد آمد و نیز در همین جلد و جلد هفتم نص گفتار ابى بکر در مرض مرگش خواهد آمد که: اى کاش از رسول خدا پرسیده بودم که این امر مال کیست؟ تا کسى در آن باره منازعه نمى ‏کرد، دوست داشتم که از او مى‏ پرسیدم که آیا از براى انصار در این باره نصیبى هست یا نه؟
بنابراین گفته حسن بصرى درباره آنچه که مردم درباره آن اختلاف دارند (خلافت) مرض است نه دوا، چنانکه او پنداشته است.

  الغدیر فى الکتاب و السنه و الادب، ج‏5، ص: 550

متن عربی

 21- قال محمد بن الزبیر: أرسلنی عمر بن عبد العزیز إلى الحسن البصری أسأله عن أشیاء، فجئته فقلت له: اشفنی فیما اختلف فیه الناس، هل کان رسول اللَّه صلى الله علیه و آله و سلم استخلف أبا بکر؟ فاستوى الحسن قاعداً فقال: أ وَ فی شکّ هو؟ لا أباً لک، إی و اللَّه الذی لا إله إلّا هو لقد استخلفه، و لهو کان أعلم باللَّه، و أتقى له، و أشدّ له مخافةً من أن یموت علیها لو لم یؤمّره.

أخرجه ابن قتیبة فی الإمامة و السیاسة «2» (ص 4) و فی آخره: و هو کان أعلم باللَّه تعالى و أتقى للَّه تعالى من أن یتوثّب علیهم لو لم یأمره. و ذکره ابن حجر فی الصواعق «3» (ص 15).

الغدیر فى الکتاب و السنه و الادب، ج‏5، ص: 551

انظر إلى هذا المتقشّف المتزهّد الجامد کیف یحلف کذباً باللَّه تعالى على ما لا تعترف به الأمّة جمعاء حتى نفس أبی بکر و عمر، و سیوافیک الصحاح الناصّة من طرق القوم على عدم الاستخلاف من النبیّ صلى الله علیه و آله و سلم عن أمیر المؤمنین علیّ، و أبی بکر، و عمر، و عائشة، و سیوافیک فی هذا الجزء و الجزء السابع ما جاء فی الصحیح الثابت من قول أبی بکر فی مرضه الذی توفّی فیه: وددت أنّی کنت سألت رسول اللَّه صلى الله علیه و آله و سلم لمن هذا الأمر؟ فلا ینازعه أحد، و وددت أنّی کنت سألته هل للأنصار فی هذا الأمر نصیب؟ فقول الرجل داء فیما اختلف فیه الناس، لا شفاء کما حسبه السائل.