گزارش به ما چنان رسید که پیامبر (ص)چون به جایی رسید که تا بارگاه قرب خدای تعالی به اندازه دو کمان یا کمتر بود هراسی او را گرفت که آوای ابوبکر (ض) را شنید و دلش آرام گرفت و به آوای دوستش انسی پیدا کرد . گزارش بالا را عبیدی مالکی در ص 154 از عمده التحقیق آورده و گفته این یکی از کرامات ابوبکر صدیق است که ویژه او (ض) می باشد .
امینی گوید: آن هراس برای چه بوده و آن دلگرمی از چه؟ مگر او (ص) در بارگاه پروردگار نبوده و مگر جز این بوده که او تنها به خدا انس می گرفت و روان پاک او در همه لحظه ها گرایش به وی داشت؟ پس چگونه وقتی به آنجا بار یابد بیمناک شود ؟ مگر نه آنجا نزدیک ترین جایگاه بوده است به پیشگاه خدای پاک که کسی جز او (ص) را به آنجا راه نبوده تا آنجا که جبرییل امین هم از گام نهادن به آن مرز خودداری کرده و گفته اگر فراتر آیم به آتش خواهم سوخت چون خدای تعالی او (ص) را بدانجا برکشید و رنگی از پاکی و قداست خدایی بر او زد تا آمادگی یابد که فیض اقدس را بپذیرد . آیا آنجا برای کسی همچوناو (ص) هراسی تواند بود که آوای بوبکرآن را فرو نشاند؟ و آیا او (ص) در جایگاه به درآمدن از خویش حتی نیم نگاهی هم جز به سوی خدا – که شکوه اوبزرگ است – داشته است تا به آواز دیگران مانوس شود؟ نه بخدا دل پیامبر (ص) جز خدا را بخویش راه نمی داده به او انس داشته و به نعمت های وی دلش آرامش می یافته پس هیچکش دیگر را به آن راه نبوده است تا در آرامش آن جای پایی داشته باشد و خداوند برای هیچ مردی در درون وی دو دل ننهاده، به راستی که او را در افق و چشم انداز بزرگ دیده و به بندهخود وحی کرده آنچه وحی کرده و قلب ویآنچه را بدید تکذیب نکرد چرا با پیامبر درباره آنچه می بیند مجادله می کنید یکبار دیگر نیز او را دید نزدیک به آخرین درخت کنار نه دیده اوخیره گشت و نه منحرف شد و شمهای از آیه های بزرگ پروردگارش را بدید و روان ارجمند او همیشه آرامش خود را از پروردگارش می گرفت تا آنجا که با این سخن از سوی خدای پاک وی را ندا در دادند . ای روان آرامش یافته به سوی پروردگارت به گونه ای برگرد که او از تو خشنود است و تو از وی خرسند. این از ارج روایت در عالم واقعیت اما گزافگویان در برترخوانی، خوش داشته اند که آن را – هر چند زنجیره اش بریده – از فضایل خلیفه بشمارند.
(الغدیر فی الکتاب و السنة و الادب ج 7 ص 394 و 395)