از انس به طور مرفوع آمده است: دو آقای پیران بهشت ابوبکر و عمر هستند و ابو بکر در بهشت همانند ثریا در آسمان است.
این حدیث از ساخته های یحی بن عنبسه، همان دجال حدیث ساز است که در سلسله دروغگویان شرح حالش رفت. و ذهبی در ” المیزان ” جلد 3 صفحه 124 شطر اول آن را ذکر کرده و گفته است: یونس بن حبیب گفته است: محمد بن کثیر مصیصی و همین حدیثش را برای علی بن مدینی ذکر کردم، او گفت: من خیلی میل داشتم این شیخ را ببینم، اما اکنون میل ندارم و او سطر اول این حدیث را از طریق عبد الرحمن بن مالک بن مغول کذاب تهمت زننده حدیث ساز روایت کرده است.
و ابن قتیبه در صفحه اول کتاب ” الامامه و السیاسه ” در نخستین حدیثش از ابن ابی مریم از اسد بن موسی از وکیع از یونس بن اسحاق ازشعبی از علی بن ابی طالب- کرم الله وجهه آورده است که: پیش رسول خدا نشسته بودم که ابو بکر و عمر (رضی الله عنهما) به سوی رسول خدا می آمدند، رسول خدا فرمود: این دو نفر، آقای پیران تمام اهل بهشت مگر پیامبران و رسولان علیهم السلام هستند، ای علی این مطلب را به آنها خبر نده.
ابن ابی مریم، همان کذاب و حدیث ساز است و اسد بن موسی است که سعید یونس در باره اش گفته است: احادیث نادرست روایت کرده، ولی خودش آدم مورد اعتماد است.پس این حدیث از ساخته های نوح بن ابی مریم است که جناب ابن قتیبه کتابش را با آن افتتاح کرده است. و خطیب در تاریخش جلد 7 صفحه 118 آن را از طریق بشار بن موسی شیبانی خفاف این طور آورده است: این دو آقای پیران اهل بهشتند از کسانی که بودند و رفتند و آنهائی که می آیند، مگر پیامبران و رسولان، ای علی به آنها خبر مده. و در باره ارزش سند آ ن کافی است که بدانیم بشار بن موسی بصری از کسانی است که ابن معین درباره اش گفته مورد اعتماد نیست و از دجال ها است و عمر و بن علی گفته است: حدیثش ضعیف است و بخاری گفته است: حدیثش نادرست است من او را دیدم و از او چیزی نوشتم و حدیثش را ترک کردم. و آجری گفته: ضعیف است، نسائی گفته ثقه نیست، ابو زرعه گفته: ضعیف است و مدنی آن را تضعیف کرده و حاکم ابو احمد گفته است: پیش آنان قوی نیست و فضل بن سهل در باره اش بدگوئی کرده است. و خطیب نیز در جلد 10 صفحه 192 آن را از طریق متعدی از شیعه آنها که عامه حدیثشان را ضعیف کرده اند، از یونس بن ابی اسحاق از پدرش آورده، ولی احمد حدیث یونس از پدرش را تضعیف کرده و گفته: حدیثش مضطرب است، و ابو حاتم گفته: با حدیثش احتجاج نمیشود و حاکم گفته: چه بسا او در روایتش اشتباه می کرده است و در سند این روایت طلحه بن عمرو است که احمد در باره اش گفته است: شخصیتی ندارد و متروک الحدیث است.و این معین گفته: شخصیتی ندارد و ضعیف است و جوزجانی گفته: در حدیثش پسندیده نیست و ابو حاتم گفته: قوی نیست و بخاری گفته:کسی نیست و ابو داود گفته: ضعیف است و نسائی گفته: متروک الحدیث است، ومورد اعتماد نیست.و ابن عدی گفته: هیچ کدام از احادیثش مورد پیروی قرار نمیگیرد.و ابن حبان گفته: نوشتن حدیثش و روایت کردن از او، جز به عنوان تعجب روا نیست.
الغدیر فى الکتاب و السنه و الادب، ج5، ص: 516 – 518