بخوان و بخند یا گریه کن:
قوشجى متوفاى 879 در شرح تجرید در مبحث امامت یاد کرده که عمر بر بالاى منبر گفت: «ایها الناس ثلاث کنّ على عهد رسول الله صلّى اللّه علیه و آله و انا انهى عنهّن و احرمهّن و اعاقب علیهنّ: متعه النساء و متعه الحج و حّى على خیر العمل»، سه چیز بود معمول در زمان رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله و من از آنها نهى میکنم و هر کس مرتکب شود او را شکنجه و مجازات بر آن میکنم 1- متعه و صیغه کردن زنان 2- متعه حج 3- گفتن حّى على خیر العمل.
سپس آقاى قوشچى از طرف عمر عذرخواهى کرده، بقول خودش: این مطلب از چیزهائى نیست که موجب بدگوئى و مذّمت عمر شود زیرا که مخالفت مجتهد با غیر او در مسائل اجتهادیه بدعت نیست.
نیستم که ما فرض کنیم که نیرومند و قهرمانى در علم برابر می اندازد پیامبر بزرگ اسلام صلّى اللّه علیه و آله را به یکى از امتش و قرار میدهد هر یک از آن دو را مجتهد و حال آنکه آنچه را که پیامبر امین میگوید آن عین و متن چیزی است که در لوح محفوظ ثبت شده و نیست آن مگر وحى الهام غیبی که به او میشود او را شدید القوى تعلیم نموده پس کجاست آن از اجتهادی که عبارت از ردّ فرع بر اصل و بکار انداختن ظن و گمان در طریق استنباط و اینکه جایز از مخالفت اجتهادیّه آن وقتی است که مجتهدى با مجتهدى مثل خودش برابر هم قرار بگیرند نه کسی که اجتهاد کند برابر نص و خبر صریح روشن و فتوا و رأى دهد در مقابل تصریحات شریعیّه از قول شارع و عمل او.
آنگاه کدام شخص منصف و معتدلى است که بگوید آقاى صاحبان عقل و سید پیامبران و مرسلین و این مردک در یک عرضند از جهت فهم و ادراک تا آنکه برابرى دهد بین رأى آنها و چه ارزشى است براى آراء همه عالمیان هر گاه مخالف باشد با آنچه پیامبر و شارع معصوم آورده، لکن من معذور میدانم قوشچى را براى التزام او برد کردن آنچه را که نصیر الدین طوسى آورده براى آنکه نسبت عجز و سستى در استدلال به او داده نشود، پس براى او چاره اى نیست از اینکه بیاورد هر چه را حرکت میکند و راه میرود خواه دلیل براى او باشد یا و زر و گناه.
م- و ابن قیّم در زاد المعاد ج 1 ص 444 گوید: اگر گفته شود: پس چه میکنید به آنچه که مسلم در صحیحش روایت کرده از جابر بن عبد الله که گفت: ما بودیم که بیک مشت خرما و آرد متعه میکردیم در عهد و زمان رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله و ابو بکر تا عمر نهى کرد درباره عمرو بن حریث و در آنچه ثابت شده از عمر که او گفت دو متعه بودند در زمان رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله (معمول) من از آن دو نهى میکنم، متعه زنها و متعه حج، گفته میشود:
مردم درباره این دو مطلب دو دسته و گروهند: یک گروه میگوید: به درستی که عمر همان عمر است آن را حرام کرد و از آن نهى نمود. و رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله امر نمود به پیروى کردن آنچه را که خلفاء راشدین دستور داده و مقرر نمودند «1» و این گروه درست نمیداند حدیث سبره بن معبد را در تحریم متعه در سال فتح مکه «2» زیرا که آن از روایت عبد الملک بن ربیع بن سیره از پدرش از جدش میباشد، و ابن معین درباره او سخن گفته و بخارى جایز ندیده نقل حدیث او را در صحیحش با شدّة نیازی که به آن داشته است، و بودن آن اصلى از اصول اسلامى، و اگر پیش او درست بود خوددارى از نقل آن و استدلال به آن نمیکرد، گفتند: و اگر حدیث سبره صحیح بود بر ابن مسعود مخفى نمیماند تا آنکه روایت کند که ایشان متعه میکردند و استدلال بآیه مینمود، و نیز و اگر صحیح بود عمر نمیگفت که متعه در زمان رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله حلال بود و من از آن نهى میکنم و کسى را که مخالفت کند مجازات میکنم بلکه میگفت رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله حرام کرده و از آن نهى فرمود، گفتند:
و اگر صحیح بود (حدیث سبره) در زمان صدیق (ابو بکر) کسى متعه نمیکرد و آن زمان خلافت بود حقیقه.
و گروه دوّم حدیث سبره را صحیح دانسته و اگر آن صحیح نباشد پس حدیث على (ع) که رضوان خدا بر اوست صحیح است: که رسول متعه زنها را حرام کرد پس لازم است حمل کردن حدیث جابر را بر اینکه آنچه را که جابر خبر داده از آن که ما متعه میکردیم تحریم بگوشش رسیده و مشهور نشده بود تا زمان عمر پس چون درباره آن نزاع و کشمکش واقع شد حرمتش ظاهر و معروف شد و به این کیفیّت جمع میشود آن احادیثی که درباره آن وارد شده و بالله التوفیق.
امینى (قدس الله نفسه الزکیه) گوید: کجا ممکن است جمع بین احادیث این باب که متناقض با یکدیگر است از جهت هاى گوناگون بیک صحیحه خیال شده، و چه وقت صحیح شده و چگونه تمام میشود نسبت ساختگى آن را به امیر المومنین علیه السلام و در جلوى دست امّت گفته صحیح و ثابت اوست که فرمودند: «لو لا ان عمر نهى عن المتعه ما زنى الا شقى»، اگر عمر نهى از متعه نکرده بود زنا نمیکرد مگر بدبخت بى آبرو «1» و به تحقیق از آن حضرت ضبط شده مذهبش به حلّیت متعه، چنانچه فرزندان خانه رفیع و بلندش معتقدند اباحه آن را چه آنهائی که گذشتند و چه آنهائی که باقى هستند، و از چیزهائی که همه پذیرفته و قبول کرده اند: گفته ابن عباس است: «لو لا نهى عمر لما احتاج الى الزنا الا شفا» «2» اگر عمر نهى از متعه نکرده بود هر آینه محتاج و نیازمند به زنا نمیشد مگر بى آبروى فرومایه و کیست آنکه امّت را خبر داده از نهى پیامبر صلّى اللّه علیه و آله از متعه غیر على علیه السلام تا آنکه در زمان عمر ظاهر و مشهور شد و چه وقت منع و نهى از آن حضرت صلّى اللّه علیه و آله مشهور بوده و حال آنکه اوّل کسی که آن را آورد و آشکار کرد بنهى از آن عمر بود که میگفت: «متعتان کانتا على عهد رسول الله صلّى اللّه علیه و آله و انا نهى عنهما و اعاقب»، دو متعه در زمان رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله معمول بود و من از آن دو نهى میکنم و هر کس مرتکب شود مجازات مینمایم.
و گفت: «متعتان کانتا على عهد رسول اللّه صلّى اللّه علیه و آله و على عهد ابى بکر و انا انهى عنهما»، دو متعه در زمان پیامبر خدا صلّى اللّه علیه و آله و در زمان ابى بکر معمول بود و من از آن دو نهى میکنم، و گفت: «انّ اللّه و رسوله قد احلّا لکم متعتین و انى محرمّهما علیکم»، به درستی که خدا و رسول او دو متعه را بر شما حلال کرد و من حرام کننده آنهایم بر شما.
و گفت: «ثلاث کن على عهد رسول اللّه صلّى اللّه علیه و آله انا محرمهّن، متعه الحج و متعه النساء و حىّ على خیر العمل» سه چیز بودند در زمان پیامبر خدا معمول و متداول من حرام کننده آنهایم: متعه حج و متعه زنها و حّى على خیر العمل.
پس آیا پاسخ داد یک نفر صحابى او را بر رد کردن ادعّاء او را بر حلال بودن متعه در عهد پیامبر و ابو بکر یا در نسبت تحریم او را بخودش و آیا اجماع اصحاب پیامبر بر حلیّت متعه در عهد و زمان ابو بکر خلاف دین خدا و سنّت پیامبر اوست، بلى آدم غرق شده به هر خس و خاشاکى متوسل میشود: «لا تَقُولُوا لِما تَصِفُ أَلْسِنَتُکُمُ الْکَذِبَ هذا حَلالٌ وَ هذا حَرامٌ لِتَفْتَرُوا عَلَى اللَّهِ الْکَذِبَ، إِنَّ الَّذِینَ یَفْتَرُونَ عَلَى اللَّهِ الْکَذِبَ لا یُفْلِحُونَ»
«1» و نگوئید براى وصف کردن زبانشان دروغ را که این حلال است و این حرام تا ببندید بر خدا دروغ را به درستی که آنان که میبندند بر خدا دروغ را رستگار نمیشوند.
الغدیر فى الکتاب و السنه و الادب، ج6، ص: 335