اولین دایرةالمعارف دیجیتال از کتاب شریف «الغدیر» علامه امینی(ره)
۲۲ مهر ۱۴۰۴

شایسته‌ترین فرد برای خلافت از نظر علی(ع)

متن فارسی

45- از ابراهیم بن عبد الرحمن بن عوف نقل شده که گفته است: عبد الرحمن با عمر بن خطاب بود که محمد بن مسلمة شمشیر زبیر را شکست آنگاه ابو بکر به پا خواست و براى مردم خطبه خواند تا آنکه گفت: على رضى اللّه عنه و زبیر گفتند: ما غضب نکردیم مگر براى آنکه در امر مشورت کنار گذارده شدیم و گرنه ما ابو بکر را سزاوارترین فرد به خلافت بعد از رسول خدا می دانیم، زیرا او همراه رسول خدا در غار بود و ما به شرافت و بزرگواریش آگاهیم و رسول خدا به او امر فرمود که با مردم نماز بخواند در صورتی که او زنده بود. این مطلب را حاکم در مستدرک جلد 3 صفحه 66 با سند خود آورده است.

این روایات به طور کلى باطل‌اند، زیرا به طورى که بعدا خواهید دید روایات زیادى از طریق اهل سنت که بعضى صحیح و بعضى حسن هستند از مولای ما امیر المؤمنین علیه السلام نقل شده که صراحت دارد: رسول خدا کسى را جانشین خود قرار نداده و در این باره اقدامى نفرموده است. و در ضمن احادیث و سیره نبوى شواهد زیادى بر بطلان خلافت ابو بکر وجود دارد، و محاجه اى که در ابتداى امر خلافت میان آن حضرت و کسانی که لباس خلافت را بزور پوشیده بودند واقع گردید و خوددارى کردن او از بیعت با ابو بکر در یک مدت طولانى بطلان این اخبار نادرست را روشن می کند. از اینها که بگذریم جهان صداى خطبه «شقشقیه» على را که خلافت دیگران را باطل اعلام می کند به خوبى شنیده و در بسیارى از کتاب‏ها آن را نقل کرده اند و البته نظیر این خطبه از على (در اعلام نادرستى خلافت دیگران) زیاد است.
و چه بسیارند کسانى که دروغ بنام آقاى ما على علیه السلام ساخته اند؟
و ابن سیرین چقدر خوب گفته است که: «عموم چیزهائى که از على روایت شده دروغ است» «1»

«و لئن اتبعت اهوائهم بعد ما جاءک من العلم مالک من اللّه من ولى و لا واق «2» / و اگر بعد از این دانشى که به سوى تو آمده از هواهایشان پیروى کنى براى تو از جانب خدا دوست و نگهدارنده اى نخواهد بود».

الغدیر فى الکتاب و السنه و الادب، ج‏5، ص: 565

متن عربی

45- عن إبراهیم بن عبد الرحمن بن عوف قال: إنّ عبد الرحمن بن عوف کان مع عمر بن الخطّاب، و إنّ محمد بن مسلمة کسر سیف الزبیر، ثمّ قام أبو بکر فخطب الناس … إلى أن قال: قال علیّ رضى الله عنه و الزبیر: ما غضبنا إلّا لأنّا قد أُخّرنا عن المشاورة، و إنّا نرى أبا بکر أحقّ الناس بها بعد رسول اللَّه صلى الله علیه و آله و سلم، إنّه لصاحب الغار و ثانی اثنین، و إنّا لنعلم بشرفه و کبره، و لقد أمره رسول اللَّه صلى الله علیه و آله و سلم بالصلاة بالناس و هو حیٌّ. أخرجه الحاکم فی المستدرک «2» (2/66).

هذه الروایات کلّها باطلة لما ستقف علیه من صحاح و حسان- عند القوم- عن مولانا أمیر المؤمنین علیه السلام من النص على عدم استخلاف رسول اللَّه صلى الله علیه و آله و سلم، و عدم وجود عهد منه عنده، و فی تضاعیف الحدیث و السیرة شواهد على بطلانها لا تُحصى، و ما شجر بینه علیه السلام و بین القوم فی بدء أمر الخلافة، و تأخّره المجمع علیه من البیعة برهةً طویلة یبطل کلّ هذه الهلجات «3»، و قد سمع العالم هتاف خطبته الشقشقیّة و سارت بها الرکبان، و تداولتها الکتب و کم لها من نظیر، و ما أکثر الوضّاعین من الکذب على سیّدنا أمیر المؤمنین علیه السلام و حقّا کان یرى ابن سیرین: إنّ عامّة ما یُروى عن علیّ الکذب «4».

 (وَ لَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْواءَهُمْ بَعْدَ ما جاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ ما لَکَ مِنَ اللَّهِ مِنْ وَلِیٍّ وَ لا واقٍ‏) «5».

الغدیر فى الکتاب و السنه و الادب، ج‏5، ص: 565