اولین دایرةالمعارف دیجیتال از کتاب شریف «الغدیر» علامه امینی(ره)
۲۳ آذر ۱۴۰۳

قرینه اول بر دلالت حدیث غدیر

متن فارسی

مولی به معنای -اولی بالشیء- است و اگر بگوئیم: یکی از معانی مولی این معنی است، و آن را مشترک لفظی بدانیم، (باز هم مقصود حاصل است) زیرا در حدیث مزبور (حدیث غدیر) قرینه های متصله و گاهی منفصله وجود دارد که با وجود این قرائن اراده غیر این معنی از بین میرود. اینک بیان مطلب:

قرینه اولی- مقدمه حدیث است و آن، سخن پیغمبر صلی الله علیه و آله است که فرمود: “الست اولی بکم من انفسکم” (یعنی آیا من سزاوارتر نیستم به شما از خود شماها) یا سخنان دیگر آن جناب به الفاظ دیگر که همین معنی را میفهماند، و متفرع فرمود بر این سخن خود این جمله را: “فمن کنت مولاه فعلی مولاه”، و این حدیث را به کیفیتی که بیان شد بسیاری از علماء فریقین روایت نموده اند، و از حفاظ اهل سنت و پیشوایان آنان اینهاست:

1- احمد بن حنبل

2- ابن ماجه

3- نسائی

4- شیبانی

5- ابو یعلی

6- طبری

7- ترمذی

8- طحاوی

9- ابن عقده

10- عنبری

11 – ابو حاتم

12 – طبرانی

13 – قطیعی

14 – ابن بطه

15 – دار قطنی

16 – ذهبی

17 – حاکم

18 – ثعلبی

19 – ابونعیم

20 – ابن السمان

21 – بیهقی

22 – خطیب

23 – سجستانی

24 – ابن المغازلی

25 – حسکانی

26 – عاصمی

27 – خلعی

28 سمعانی

29 – خوارزمی

30 – بیضاوی

31- ملا

32 – ابن عساکر

33 – ابو موسی

34 – ابو الفرج

35 – ابن اثیر

36 – ضیاءالدین

37 – قزاوغلی

38 – گنجی

39 – تفتازانی

40 – محب الدین

41 – وصابی

42 – حموینی

43 – ایجی

44 – ولی الدین

45 زرندی

46 – ابن کثیر

47 – شریف

48 – شهاب الدین

49 – جزری

50 – مقریزی

51 – ابن الصباغ

52 – هیثمی

53- میبدی

54 – ابن حجر

55 – اصیل الدین

56 – سمهودی

57 – کمال الدین

58 – بدخشی

59 – شیخانی

60 – سیوطی

61حلبی

62 – ابن باکثیر

63 – سهارنپوری

64 – ابن حجر مکی.

در بیان طرق حدیث از صحابه و تابعین به طور وضوح موارد ذکر مقدمه حدیث غدیر را با تعیین اجزاء کتب این دسته از علماء اعلام و صفحات آنها سابقا بیان نمودیم، و گروه دیگری نیز از راویان این مقدمه هستند که عده آنها درخور توجه است و ما در اینجا با ذکر (مجدد) آنها اطاله سخن نمیدهیم، مضافا بر آنها تعداد بی شماری از علماء شیعه را نیز در نظر بگیرید که این حدیث را روایت نموده اند. بنابراین، مقدمه (سخن پیغمبر صلی الله علیه و آله) از جمله واردات صحیح و ثابت است و به طوری که تعداد بسیار از اعلام نامبرده تصریح نموده اند چاره و مفری جز اعتراف به آن نیست.

بنابراین مطلب، اگر رسول خدا صلی الله علیه و آله غیر از معنائی که در مقدمه سخن خود “الست اولی بکم من انفسکم…” بدان تصریح فرموده معنای دیگری را اراده فرموده بود، فرمایش آن جناب به صورت کلامی در میامد که رشته ارتباط آن گسیخته باشد و قسمتی از آن با قسمت دیگر بی ارتباط باشد (و ما پیغمبر بزرگوار را بزرگتر میدانیم از هر لغزش و سخن نارسائی) و در این صورت سخن آن حضرت از مرز بلاغت جدا میبود در حالی که آن جناب افصح بلغا و بلیغ ترین کسانی است که به زبان عربی دهان گشوده است، پس جز از اذعان و اعتراف به ارتباط اجزاء کلام آن حضرت با متحد دانستن معنی در مقدمه و ذی المقدمه راهی نیست و حق هم در هر کلامی که از وحی الهی سرچشمه گرفته جز آن نیست.

و مزید بر توضیح و بیان مطلب برای شما (خواننده گرامی) شرحی است که در تذکره سبط ابن جوزی در ص 20 مذکور است، نامبرده بعد از تعداده ده معنی برای مولی و تصریح به اینکه معنای دهم مولی (اولی) است، چنین گوید: و مراد از (مولی) در حدیث(غدیر) طاعت مخصوص است، پس معنای دهم (که: اولی است) متعین است و معنای حدیث چنین میشود: هر کس من اولی به او هستم از خودش، پس علی علیه السلام اولی به او است،

و حافظ ابوالفرج یحیی بن سعید ثقفی اصفهانی در کتاب خود مسمی به “مرج البحرین” تصریح به این نموده، چه او این حدیث را باسناد خود به استادانش روایت نموده و در روایت مزبور چنین گفته: پس رسول خدا صلی الله علیه و آله دست علی علیه السلام را گرفت و فرمود: “من کنت ولیه و اولی به من نفسه، فعلی ولیه” یعنی هر کس، من ولی اویم و اولی (سزاوارتر) به او هستم از خودش، پس علی علیه السلام ولی او است.

پس دانسته شد که تمام معانی بازگشت به معنای دهم (اولی بالشیء) دارد. و گفتار رسول خدا صلی الله علیه و آله نیز: “الست اولی بالمومنین من انفسهم” نیز دلالت بر همین معنی دارد، و این (حدیث) نص صریح است در اثبات امامت او (علی علیه السلام) و پذیرش طاعت او…

و ابن طلحه شافعی در ” مطالب السول ” ص 16 تصریح نموده است که طایفه (از علماء حدیث) لفظ (مولی) را در حدیث (غدیر)حمل بر (اولی) نموده اند، و نظیر این جمله ها (از اعترافات علماء) قریبا نیز در محل خود ان شاء الله به نظر شما خواهد رسید.

الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب، ج‏1، ص: 651

متن عربی

القرینة الأولى: مقدّمة الحدیث، و هی

قوله صلى الله علیه و آله و سلم: «أ لستُ أولى بکم من أنفسکم»، أو ما یؤدّی مؤدّاه من ألفاظ متقاربة، ثمّ فرّع على ذلک

قوله: «فمن کنتُ مولاه فعلیٌّ مولاه»،

و قد رواها الکثیرون من علماء الفریقین، فمن حفّاظ أهل السنّة و أئمّتهم:

1- أحمد بن حنبل. 2- ابن ماجة. 3- النسائی.

الغدیر فى الکتاب و السنه و الادب، ج‏1، ص: 652

4- الشیبانی. 5- أبو یعلى. 6- الطبری.

7- الترمذی. 8- الطحاوی. 9- ابن عقدة.

10- العنبری. 11- أبو حاتم. 12- الطبرانی.

13- القطیعی. 14- ابن بطّة. 15- الدارقطنی.

16- الذهبی. 17- الحاکم. 18- الثعلبی.

19- أبو نعیم. 20- ابن السمّان. 21- البیهقی.

22- الخطیب. 23- السجستانی. 24- ابن المغازلی.

25- الحسَکانی. 26- العاصمی. 27- الخلعی.

28- السمعانی. 29- الخوارزمی. 30- البیضاوی.

31- الملّا. 32- ابن عساکر. 33- أبو موسى.

34- أبو الفرج. 35- ابن الأثیر. 36- ضیاء الدین.

37- قزأوغلی. 38- الکنجی. 39- التفتازانی.

40- محبّ الدین. 41- الوصّابی. 42- الحمّوئی.

43- الإیجی. 44- ولیّ الدین. 45- الزرندی.

46- ابن کثیر. 47- الشریف. 48- شهاب الدین.

49- الجزری. 50- المقریزی. 51- ابن الصبّاغ.

52- الهیثمی. 53- المیبُذی. 54- ابن حجر.

55- أصیل الدین 56- السمهودی. 57- کمال الدین.

58- البَدَخشی. 59- الشیخانی. 60- السیوطی.

61- الحلبی. 62- ابن باکثیر. 63- السهارنپوری.

64- ابن حجر المکّی. موارد ذکر المقدّمة بتعیین الجزء و الصفحات من کتب هؤلاء الأعلام فیما أسلفناه عند بیان طرق الحدیث عن الصحابة و التابعین، و هناک جمعٌ

الغدیر فى الکتاب و السنه و الادب، ج‏1، ص: 653

آخرون من رواتها لا یُستهان بعدّتهم لا نطیل بذکرهم المقال، أضف إلى ذلک من رواها من علماء الشیعة الذین لا یُحصى عددهم.

فهذه المقدّمة من الصحیح الثابت الذی لا محید عن الاعتراف به، کما صرّح بذلک غیر واحد من الأعلام المذکورین «1» فلو کان صلى الله علیه و آله و سلم یرید فی کلامه غیر المعنى الذی صرّح به فی المقدّمة لعاد لفظه- و نُجلّه عن کلِّ سقطة- محلول العُرى، مختزلًا بعضه عن بعض، و کان فی معزل عن البلاغة و هو أفصح البلغاء، و أبلغ من نطق بالضاد، فلا مساغ فی الإذعان بارتباط أجزاء کلامه، و هو الحقّ فی کلِّ قول یلفظه عن وحی یوحى، إلّا أن نقول باتّحاد المعنى فی المقدّمة و ذیها.

و یزیدک وضوحاً و بیاناً ما فی التذکرة لسبط ابن الجوزی الحنفی «2» (ص 20)، فإنّه بعد عدِّ معانٍ عشرة للمولى و جعل عاشرها الأولى، قال:

و المراد من الحدیث: الطاعة المخصوصة، فتعیّن الوجه العاشر و هو الأَولى، و معناه: من کنت أَولى به من نفسه فعلیٌ أولى به، و قد صرّح بهذا المعنى الحافظ أبو الفرج یحیى بن سعید الثقفی الأصبهانی فی کتابه المسمّى بمرج البحرین، فإنّه

روى هذا الحدیث بإسناده إلى مشایخه، و قال فیه: فأخذ رسول اللَّه صلى الله علیه و سلم بید علیّ فقال: «من کنتُ ولیّه و أَولى به من نفسه فعلیٌّ ولیّه»،

فعُلِم أنَّ جمیع المعانی راجعة إلى الوجه العاشر، و دلّ علیه أیضاً

قوله علیه السلام: «أ لست أَولى بالمؤمنین من أنفسهم»

و هذا نصٌّ صریحٌ فی إثبات إمامته و قبول طاعته.

و نصّ ابن طلحة الشافعی فی مطالب السؤول (ص 16) على ذهاب طائفة إلى حمل اللفظ فی الحدیث على الأَولى، و سیوافیک نظیر هذه الجمل فی محلّه إن شاء اللَّه تعالى.